پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : به قدرت رسیدن ملک سلمان، باعث بروز شکاف و جنگ قطب ها در خاندان آل سعود شد. دکترین ملک سلمان توسط یک رویکرد تهاجمی تر و نظامی نسبت به درگیری های منطقه ای مشخص شده است که محور اصلی این دکترین را می توان لشکرکشی عربستان به یمن دانست.
به گزارش
ایسکانیوز، فردریک وری در موسسه کارنگی مقاله ای درباره تاثیر انتقال قدرت در خاندان ال سعود بر سیاست خارجی این کشور نوشته که ترجمه این مقاله را در ادامه می‌خوانید.
به قدرت رسیدن ملک سلمان، باعث بروز شکاف و جنگ قطب ها در خاندان آل سعود شد. دکترین ملک سلمان توسط یک رویکرد تهاجمی تر و نظامی نسبت به درگیری های منطقه ای مشخص شده است که محور اصلی این دکترین را می توان لشکرکشی عربستان به یمن دانست. ماجراجویی عربستان در یمن و پرخاشگری به همسایگانش تا حدی ناشی از ناکامی ریاض در عقب نشاندن ایالات متحده از خاورمیانه و شاید از آن مهمتر در خصوص همدستی آمریکا با ایران در حصول توافق هسته ای است.
اما در واقع رفتار خارجی عربستان ریشه در ناآرامی های داخلی این کشور دارد. نسل جدیدی از شاهزادگان، به رهبری پسر ملک سلمان، شاهزاده محمد بن سلمان، برای بر تن کردن ردای پادشاهی مشغول رقابت با یکریگرند. در حال حاضر محمد بن سلمان از قدرت داخلی فوق العاده ای برخوردار است. او با استفاده از قدرت نظامی عربستان و نظارت بر عملیات نظامی در یمن به مثابه ملک شخصی اش، قدرت مدیریتش را به رخ می کشد. همچنین به نظر می رسد او می خواهد از نظارت بر ائتلاف نظامی ای که عربستان با کشورهای عربی همسو در رقه سوریه تشکیل داده است، به سود خود در تحولات داخلی عربستان استفاده کند.
در عین حال، چالش های اقتصادی ناشی از نوسانات قیمت نفت، عربستان را مجبور به عقب نشینی از مواضع تهاجمی خود در منطقه کرده است. به طور کلی کشمکش ها در سیستم حکومتی عربستان نشان می دهد دولت اعتماد به نفس کافی برای اداره امور ندارد و با مشکلات عدیده ای از جمله اجتماعی، اقتصادی، جانشینی و تهدیدات منطقه ای رو به رو است.
