پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس بین الملل «انتخاب»؛ کارل بیلدت وزیر خارجه سابق سوئد در نشریه آنلاین پراجکت سیندیکیت نوشت: هرچه بیشتر می گذرد لحن مباحثات درباره تهدید تروریسم تندتر می شود. مجریان برنامه های گفتگوی تلویزیونی چنان درباره آزادسازی رقه در سوریه و موصل در عراق حرف می زنند که انگار آزاد شدن این شهرها دست کم آغازی بر پایان این مسئله است. و در ماه دسامبر تد کروز، یکی از نامزدهای جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا چنان پیش رفت که تهدید حمله اتمی را مطرح کرد؛ او گفت: نمی دانم شن در تاریکی می درخشد یا نه، اما به زودی می فهمیم.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ بیلدت در ادامه آورده است: چنین لفاظی هایی شدت این چالش را کمتر از میزان واقعی آن نشان می دهد. همان طور که «گرو بین المللی بحران» در گزارش اخیر خود تاکید کرده، تهدید جهادی های پیش روی ما چهارمین موج از این امواج سهمناک تروریستی فزاینده است. اگر می خواهیم از ایجاد موج پنجمی قوی تر پرهیز کنیم، لازم است از اشتباهاتمان در مقابله با سه موج قبلی درس بگیریم.
موج اول جهادی ها هنگامی شکل گرفت که مبارزانی که از جنگ با شوروی در افغانستان به خانه های خود بازگشته بودند، شروع به حمله به حکومت هایی کردند که به نظرشان غیر اسلامی بود. در پس آن موج دوم ایجاد شد که کشنده تر از موج اول بود و در آن القاعده حملات بی سابقه ای به "دشمن دور" کرد تا موجب مواجهه خشونت آمیز قدرت های غربی و جنگ مستقیم با آن ها شود. حملات انجام شده علیه آمریکا در 11 سپتامبر 2011 نقطه اوج این موج بود.
حملات ضد تروریستی بین المللی پس از آن علیه القاعده توانست قابلیت آن ها برای حملات سنگین را از بین ببرد. اما اشغال عراق در 2003 باعث ایجاد شرایط موج سوم شد، که به القاعده اجازه داد از آشوب فزاینده این کشور چندپاره شده بیشترین بهره را ببرد.
نهایتا آنچه اصطلاحا بیداری عربی نامیده می شد تلاش های القاعده در عراق را ناکام گذاشت و در سال 2011 بهار عربی موجب تغییر جهت توسعه سیاسی منطقه شد. اما ناتوانی در ایجاد دولتی فراگیر در عراق، به همراه سرکوب خشونت آمیز معترضان در سوریه برای رهبران جنگ آزموده جهادی ها فرصتی برای آغاز موج چهارم فراهم کرد.
این موج نسبت به نمونه های قبلی خود بسیار خطرناک تر است. ده ها هزار افراط گرا به هم ملحق شده اند تا در منطقه هلال حاصلخیز خلافت خود را بنا کنند. در همین حال، داعش توانست سلطه خود را بر چندین شهر در کشورهای مختلف گسترش دهد و تروریست هایی را از جوامع غربی جذب کرده و یا الهام بخش آن ها باشد، که نمونه آن در حملات پاریس، بروکسل و سن برناردینو مشاهده شد.
مقابله با این تهدید نیاز به مبارزه ایدئولوژیک جدی در برابر نیروهای اشاعه کننده تعصب و تنفر و همچنین یادآوری تاریخچه آزادی و مدارا در اسلام دارد. اما رویارویی ایدئولوژیک به خودی خود نمی تواند کافی باشد.
ما باید ریشه های حقیقی تهدید جهادی ها را تشخیص دهیم: درگیری ها و ناکامی های دولت هایی که از غرب آفریقا و گستره خاورمیانه گذشته و به آسیای جنوبی می رسد. این جهادی ها نبودند که بحران حاضر را ایجاد کردند، بلکه حاکمیت نادرست و ناتوانی دولت ها در اداره کشورشان باعث شد به جهادی ها فرصتی برای شکوفایی داده شود.
یافتن ریشه این مشکلات به چندین دهه تلاش و بررسی جدی نیاز دارد. بیشتر بخش های خاورمیانه با وضع اسفناکی به قرن بیست و یکم وارد شدند؛ و در اکثر آن ها، اوضاع بدتر شده است. تلاش در استفاده از سرکوب در مواجهه با جهادی ها، چنان که مصر در حال انجامش است، خطر تشدید مشکلات را به همراه دارد. و به زندان انداختن افراط گراها اغلب به معنی ایجاد محیط ایده آلی برای جذب، تلقین باور و آموزش نیروها برای آن ها است. برخلاف آن، باید فضای فعالیت برای نیروهای سیاسی اسلامی دموکراسی خواه فراهم شود.
با وجود مقیاس عظیم این چالش، غرب سیاست روشنی برای آنچه می خواهد به دست آورد و روش دستیابی به آن ندارد. روشن است که باید از نیروی نظامی استفاده کرد. اما بازپس گیری رقه و موصل ساده ترین چالش پیش روی ما است. چند بار تا کنون نیروهای غربی استان هلمند افغانستان یا الانبار درعراق را باز تصرف کردند، و نتیجه اش چه بود؟
دشوارتر و مهم تر از این نبردها این است که مطمئن شویم ساختارهای مشروع حکومتی فراگیر در مناطقی که از اشغال داعش بیرون آمده، ایجاد شود. برای این کار باید احساس رانده شدن به دلیل تعصبات فرقه ای در میان سنی های عراق و سوریه برطرف شده و همچنین حس قربانی شدگی در میان بخش زیادی از جمعیت این منطقه از میان برداشته شود.
ب
مترجم: محمد صفری