arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۷۷۷۲
تاریخ انتشار: ۳۴ : ۱۳ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۰
علی پروین را دوست دارم

کیمیایی: هر حکومتی باید بداند یک نفر با چشمان باز نگاهش می‌کند و آن هنرمند است

نسل جوان امروز ایران رمانتیک نیست اما‌ ای کاش رمانتیسم را می‌فهمیدند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر "انتخاب" به نقل از تهران امروز ، کیمیایی معتقد است طی 20سال اخیر«جرم» نزدیک‌ترین فیلم به اوست. سینماگر مولف ما این‌بار قهرمانی خلق کرده که همچون بسیاری از کاراکترهای ماندنی کیمیایی از بیرون بریده و به درون پناه آورده، مردی که مردانگی‌اش را نمی‌فروشد و مرامش چیزی جز رفاقت و انتقام نیست و تقدیرش نیز چیزی نیست جز تنهایی. برای شناخت بهتر دنیای کیمیایی و قهرمانانش این چند جمله را که معرفی نسبتا کاملی از کیمیایی(به زبان خودش) است، بخوانید:


شخصی
- خیلی فاصله است بین اینکه وقتی وارد خونه می‌شی چراغ خونه رو خودت روشن کنی یا روشن باشه.
- تمام این سال‌ها زندگی خصوصی و اجتماعی من وارد نقد شده است.
- در کودکی وقتی می‌خواستم بروم سینما، پول حمام وسلمانی را می‌گرفتم ولی با آن پول می‌رفتم سینما. زیر شیر آب خودم را می‌شستم و سلمانی هم نمی‌رفتم. این شد پول سینمای من. دیگر از این زیبا‌تر نمی‌شود.
- علی پروین را دوست دارم. آدم دوست‌داشتنی‌ای است. بدون اداهای آکادمیک و دانسته‌های روز، مربیگری کرد و به‌خاطر برخورد مدیرانه و درست با بازیکنان موفق هم بود.
- در اسپانیا یک موقعی رئال‌مادرید را دوست داشتم ولی از وقتی شنیدم رئال مال پولدارهاست و بارسلونا خیلی کارگری و مرد‌می ‌است، نظرم برگشت.
- همانطور که سینما را از خود سینما آموختم، زندگی را هم از سینما یاد می‌‎گرفتم.
- یکی از زیباترین دوره های زندگی من، دورانی است که با قریبیان رفاقت‌های محلی، کوچه‌ای و سینمایی داشتم.
زندگی برای تو تکرار نمی‌شه تا یک عقیده آرمانی دیگر برای خودت پیدا کنی.

اجتماع
-
اگر می‌گذاشتند در دهه 60 فیلم‌هایم را راجع به سینمای جنگ و سینمای اجتماعی بسازم، قطعا می‌توانست الگوهای موثری برای سینما باشد.
- قیصر فاعلی فردی است که می‌خواهد تبدیل به فاعل اجتماعی شود.
- نقد اجتماعی برایم مهم است. تا نقد اجتماعی نداشته باشیم؛ نقد هنر نداریم و اصلا هیچ نقدی نداریم.
- رفاقت فهمیدن کار سختی است. همین جوری نیست که می‌گویند. می‌روند در کافه می‌نشینند و با هم قهوه می‌خورند و می‌گویند ما با هم رفیق هستیم. نه بابا! رفاقت این‌ها نیست. رفاقت خیلی گردن کلفت‌تر از اینهاست. رفاقت تاوان سختی دارد.
- نسل جوان امروز ایران رمانتیک نیست اما‌ ای کاش رمانتیسم را می‌فهمیدند.
- جواب مردم همیشه درست‌تر و صحیح‌تر از جواب روشنفکران است.
- قهرمان‌ها در آثار یک فیلم‌ساز، نویسنده یا شاعر شکل‌های متفاوتی دارند، همگی نمی‌توانند شبیه خالق خود باشند.
- آدم وقتی به هویت می‌رسد که یکی از خانه‌های اصلی درونش را تهدید شده ببیند و آن خانه صرفا «اخلاق» است.
- اینکه هنرمندانی هم اکنون به حذف هم کمر بسته‌اند، باخت بزرگی برای ماست.
- درست است که مدرنیته می‌تواند در اقتصاد، تکنولوژی و حتی مدنیت دخالت کند اما هرگز امکان ورود به درون انسان، وجدان و عشق را ندارد.
- همه چیز نسل ما بیرون خانه و با هم بود. وقتی زندگی می‌رود تو کوچه، اصل و زندگی تبدیل می‌شود به رابطه. رابطه با رفقا. حالا اینجاست که رفاقت می‌شود بزرگ‌ترین حکم.
- هر چیزی که شما را در جهان وادار به دروغ گفتن بکند عنصر کثیفی است.
- کسی مثل گدار می‌گوید وسترن مال لات‌ولوت‌هاست و نمی‌فهمد که جگرسوز‌ترین اسطوره‌های امروز آدم‌های تنهایی هستند که کنار پیاده‌رو‌ها نشسته‌اند.

 ادبیات
-
شاهنامه فردوسی نمونه احتیاج زمانه به قهرمان است که در گذر سال‌ها به یک داشته ملی و باوری وسیع تبدیل شد.
- در شعر عبید هم کمدی می‌دیدم، هم تراژدی و هم داستان‌های خیابانی. این برایم خوشایند بود.
- ادبیات هیچ وقت نمی‌تواند سینما را بسازد، تنها می‌تواندیک کلاف داستانی به آن بدهد، سینما روی صحنه به‌وجود می‌آید.
- زبان، آنجایی ساخته می‌شود که مردم هستند. زبان خود به خود و توی خلأ به وجود نمی‌آید.
- علت اینکه ادبیات ما در خارج از کشور هیچ حرکتی نکرده این است که مردم نیستند تا زبان را به‌وجود آورند.
- اگر من چیزی یاد گرفتم اول از همه در مدرسه بود. آب، بابا همان‌جا مرا فتح کرد. ادبیات و به ویژه شعر جزو آن چیزهایی است که ذهن مرا فتح کرد.
- اگر واقعا بخواهیم چیزهایی را نشان دهیم که در ذهن می‌گذرد و در سینما بیان نمی‌شود، مسلما بهترین وسیله رمان است.
- قوت خاص قصه در شکل روحیات و رابطه آدم‌هاست که اگر پای یک دوست داشتن مشترک به وسط کشیده شود غربت آن‌ها در درونشان آغاز می‌شود، یک نوع باز‌شناسی مجدد به‌آن‌ها دست می‌دهد.
- وقتی توی نوشتن جاری می‌شوید، می‌بینید یک سیلی است که راه افتاده و آرام آرام متوجه می‌شوی که خودت جلوی این سیل هستی و داری با آن می‌روی.
- احمدرضا آدم متفاوتی است، شعرش که به من می‌خورد دلم را زخمی می‌کند.

سینما
-
ما در 10سالگی پایمان به لاله زار باز شد، یادم هست فیلم‌هایی را که نمی‌دیدیم را، برای هم تعریف می‌کردیم، یعنی فیلمی که ساخته نشده بود و دوست داشتیم ساخته شود.
- مهم‌ترین مسئله برای هر هنرمندی خلق انسان کامل سرزمین خود است.
- اولین برداشتی که از بازیگر می‌گیریم همیشه بهترین برداشت است.
- به‌وجود آمدن یک درام، دلیلش بیشتر عاشقانه هاست، نکته این است که این عاشقانه‌ها، کجا و کی اتفاق می‌افتد، این است که موضوع را موضوع می‌کند... این عاشقانه‌ها در شهر یک جور است، در بیرون از شهر جور دیگر.
- در طبیعت ذهن هر هنرمندی امکان تکرار وجود دارد. یک صدا می‌خواند، اما شعر‌ها متغیرند.
- بازیگر وقتی هنرمند می‌شود که دیدش از پیچی بگذرد و به یک چشم‌انداز برسد وگرنه قبل از آن پیچ و چشم‌انداز بازیگر آدم خودپسندی است.
- این سریال‌ها هستند که به ذائقه سینمایی‌ این تماشاگر جهت می‌دهند. سلیقه‌اش عام‌سازی شده و این امکان رشد سینمایی که حرف‌اش رو می‌زنی، خیلی کم می‌کنه.
- جارموش را دوست ندارم، بازیگر است، نمایشگر. بیشتر سیرک‌بازه، اما هارتلی تو کارش تفکره.
- ریتم کند، حس نمی‌سازد. تحلیل هیچ‌گاه حس نمی‌سازد. تحلیل اگر خیلی قوی باشد، عقیده می‌سازد، نه حس. شما با تحلیل نمی‌توانید احساستان را نسبت به یک فیلم عوض کنید.
- اگر بتوانم خودم را فراموش کنم و جای آن کاراکتر بنشینم، کار تمام است، این یک اصل است.
- فیلمنامه‌هایم را یکباره می‌نویسم، پیوسته و پشت سرهم، «ضیافت» را شش عصر شروع کردم تا 9 صبح.
- هجوم این تفکر دیجیتالی، منظورم خود تفکره، نه دستگاه‌ها، قداست سینما رو ازش گرفته است.
- هیچ میانه ای با آدم نشسته، محیط بسته و فضای نشسته ندارم، سرپا بودن و خلق آدمی که میل به حرکت دارد، جزو نگاه من است.
- عباس کیارستمی بلد است هر طور فیلمی بسازد. سینمایش را می‌فهمم و دوست دارم نگاه کنم ولی دوست ندارم بسازم یا نمی‌توانم بسازم.
- برخی از این منتقد‌ها، در تاریکی ایستاده‌اند و در شرایطی که من در روشنایی‌ام، دارند با من حرف می‌زنند.
- فروتن باتجربه شده. او تقریبا دارد پا به سن بازیگری می‌گذارد، او به کاراکترهای فیلم‌هایم نزدیک شده است.
- من نمی‌پذیرم که کس دیگری چهارتا آدم بسازد، آن‌ها با هم گفت‌وگو داشته باشند، جایشان هم معلوم باشد، منِ کارگردان هم بروم دوربینم را بکارم و فیلم بگیرم. این برای من سینما نیست.
- مرحله ضبط را بیشتر از دیگر مراحل فیلمسازی دوست دارم، روی صحنه جایی است که تمام چیزهایی که رویایش را داشتی اتفاق می‌افتد.
- خیلی چیزها را به‌خاطر سینما از دست دادم، من از کنار سینما به آرامش و خوشبختی نرسیدم.

سیاست
-
وارد تاریخ معاصر شدن قضاوت می‌خواهد و این قضاوت آدم را به اشتباه می‌اندازد. به نظرم هر فیلم را باید در دوره خودش ساخت.
- فیلم«جرم» بخشی از جامعه را نگاه می‌کند و به این مسئله می پردازد که جرم را می‌شود استخدام کرد.
- هر حکومتی باید بداند یک نفر با چشمان باز نگاهش می‌کند و آن هنرمند است.
- تاریخ سیاسی حکومتی را دانستن، رجوع کردن به تاریخ هنر آن دوره است.
- شما از آن راهروهای سال‌های 48 تا 56 نگذشتی، همه‌اش دوران سختی بود، باید به خودت فکر می‌کردی، اینکه اثرت را سانسور کنی، نه خودت را.

نظرات بینندگان