در تحلیل و ارزیابی حیات سیاسی اجتماعی پیشوایان دینی، شناخت عناصر سازنده عصر هر امام و زعیم دینی و به بیان دیگر آگاهی نسبت به مؤلفهها و ویژگیهای هر دوره و عصری اهمیت فراوان دارد. این شناخت و آگاهی باعث میشود که موضعگیری و اقدام و حرکت هر امامی در چارچوب مختصات زمانی حیات آن امام، کاملاً روشن و قابل فهم گردد و در نتیجه الگوی عملی پیروان قرار گیرد. در این صورت میتوان در دورههای زمانی مشابه، نوع برخورد و حرکت سنجیده و درست را پیشبینی نمود و از افتادن در ورطه مغالطهها و شبهات عملی و قضاوتهای ناصواب در امان بود. اینجاست که قیام خونین امام حسین(ع) در برابر دستگاه جور و فساد حاکم، سکوت بیست و پنج ساله امام علی(ع) در قبال غصب خلافت، ترک مخاصمه یا صبر سرخ امام حسن(ع) در برابر معاویه، معقول و منطقی و تبیین پذیر خواهد بود.
با این مقدمه، به تحلیل حرکت و موضع آگاهانه و زمانشناسانه امام صادق(ع) میپردازیم. عصر امام صادق(ع) عصر برخورد و تضارب آراء و عقاید گوناگون در حوزه کلام، فلسفه، فقه، عرفان و... میباشد و طبیعی است که امام با شناخت دقیق جریانات فکری موجود و ریشهها و خاستگاههای آنها، بهترین فرصت را برای ارائه معارف ناب اسلامی و بسط و گسترش مکتب اهلبیت پیدا میکند و مذهب شیعه جعفری را بر شالوده کتاب و سنت بنیان مینهد.
نکته شایان توجه اینکه تساهل و رواداری و عدم تعصب و تنگنظری از جمله خصصویات بارز حرکت علمی فرهنگی این امام همام است که موجب گردید زعامت فکری عصر خود را برعهده بگیرد و حوزهای عظیم با هزاران شاگرد فرهیخته و صاحبنظر تأسیس نماید. این ویژگی، مختص به امام صادق(ع) نیست، بلکه سایر ائمه اطهار نیز چنین اسلوب و شیوهای را در پیش میگرفتند. استاد شهید مطهری به نمونهای از روحیه رواداری این بزرگواران اشاره میکند و میگوید: «از نکات عجیب تاریخ ائمه این است که در عصر خود آنها علوم یونانی و هندی رواج یافت و احیاناً بعضی آثار یونانی ترجمه شد و کوچکترین اشارهای به صورت اعتراض به این کار خلفا که پول فراوانی هم خرج میکردند نشد»[1]. استاد مطهری تشکیل مکتب و مدرسه بزرگ امام صادق(ع) را که در آن انواع علوم دینی و غیردینی تدریس میشد، حاکی از این روحیه تساهل و حریت فکری میداند[2].
در واقع اگر امام حسین(ع) با توجه به شرایط حاکم بر زمانه خود، یک نهضت سیفی و به تعبیری جنگ سخت را آغاز نمود و از آن سرافراز و پیروز بیرون آمد، امام صادق(ع) با درک صحیح مقتضیات زمان و به منظور تثبیت آثار و پیامدهای قیام جد خود، به بسط یک نهضت فکری و فرهنگی دست یازید و در حقیقت در یک جنگ نرم تمام عیار وارد شد. پس جنبش حسینی و جنبش صادقی هرچند در دو جبهه مختلف انجام شد، اما هردو یک آرمان و هدف را تعقیب میکردند و آن حفظ دستاوردهای انقلاب صدر اسلام و مقابله با تحریف و بدعت و خرافه و تحجر بود.
بیتردید – به قول استاد مطهری – حوزههای علمی امروز شیعه و تا حدودی اهل تسنن، امتداد و ادامه حوزه و مکتب فکری امام صادق(ع) است[3] و رسالت و مسئولیت عالمان دین، تداوم رسالتی است که آن پیشوای عظیمالشأن برعهده گرفته بود. اگر دیروز در میدان جنگ سخت، این رزمندگان سلحشور و جان برکف بودند که دشمن متجاوز را از کرده خویش پشیمان ساختند و شرنگ تلخ شکست و ناکامی را به او چشاندند، امروز بر ادامهدهندگان نهضت صادقی است که در جنگ نرم برخورد مکاتب فکری، عظمت و اقتدار اسلام را به اثبات رسانند و به تعبیر استاد مطهری «امروز صدها شبهه از شبهه «ابن قبه» مهمتر و اساسیتر و وابستهتر به زندگی عملی خود داریم و بنابراین شیخ الطایفه بلکه شیخ الطایفههایی برای قرن حاضر ضروری است که اولاً با ضمیری روشن نیازهای عصر خویش را درک کنند، ثانیاً با شجاعت عقلی و ادبی از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شوند، ثالثاً از چارچوب کتاب و سنت خارج نگردند»[4].
حوزههای علمیه که وارثان بحق مکتب امام صادق(ع) هستند و مسئول حفظ و حراست از میراث گرانسنگ مذهب جعفری، امروز در کوران جریانات فکری مدعی هدایت بشر به ساحل نجات و رستگاری، وظیفهای بس دشوارتر از دههها و سدههای پیشین دارند؛ چه اینک جهان به دهکدهای تبدیل شده که بر اثر پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و گسترش فضای مجازی و نیز بهرهبرداری مکاتب رقیب از پیچیدهترین علوم و فنون روز و نفوذ و تأثیر تبلیغات مسحورکننده، دیگر روشهای تبلیغ و هدایت قدیمی کارآیی خود را از دست دادهاند. امروز از یک سو نیازها و پرسشهای جدیدی در زمین ذهن و ضمیر نسل نوپای جوان جوانه زده است و از سوی دیگر اشکالات و شبهات فراوانی از طریق شبکههای ارتباطی توسط مکاتب رقیب و دشمن القاءمیگردد و همه اینها برخورد منطقی و هشیارانه حاملان معارف اسلامی را میطلبد و اینجاست که هشدار امام راحل(ره)، آن عالم بصیر زمانشناس، خطاب به عالمان دینی معنا و مفهوم پیدا میکند: «یکی از مسائل مهم در دنیای پر آشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیمگیریهاست. باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد»[5].
[1] . یادداشتهای استاد مطهری، ج 9 / ص 332.
[2] . همان، ص 327.
[3] . همان، ص 348.
[4] . مجموعه آثار استاد مطهری، ج 20/ ص 144.
[5] . صحیفه امام، ج 21 / ص 217 و 218.