به گزارش انتخاب، این مرد عراقی که «سوران» نام دارد سرایدار یک ساختمان مسکونی در دولتآباد تهران بود که شامگاه هفتم دی سال 92 به یکی از کلانتریهای جنوب تهران رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد.
«سوران» به مأموران گفت: من تبعه کشور عراق هستم اما از 18 سال قبل در ایران زندگی میکنم و شغلم خدمات منزل است.
سه سال قبل با زنی ایرانی آشنا شدم و با او ازدواج کردم.
همسرم پرستار خانگی بود و در این مدت با هم مشکلی نداشتیم تا اینکه او برای
رفتن به محل کارش از خانه خارج شد اما دیگر برنگشت. تلفن همراهش هم جواب
نمیدهد!
با تشکیل پروندهای در اینباره تیم ویژه کارآگاهان به تحقیق درباره این واقعه پرداختند. مرد عراقی در ادامه بازجوییها به کارآگاهان گفت: «فکر میکنم ماجرای ناپدید شدن همسرم با یکی از دوستانم ارتباط داشته باشد. من و اکرم سه سال قبل در خانه این دوست با هم آشنا شدیم و از او خواستگاری کردم. چند روز قبل او با اکرم تماس گرفت و گفت به دلیل طلبی که از فردی دارد میخواهد ماشین او را بدزدد و از اکرم خواست با مرد بدهکار تماس بگیرد و با او قراری صوری بگذارد تا وی بتواند سر فرصت ماشیناش را بدزدد. بنابراین کارآگاهان درباره ادعای مرد عراقی تحقیق کردند اما به نتیجهای نرسیدند و در مراحل بعدی نیز کارآگاهان به وی ظنین شدند و بازداشتش کردند و سرانجام وی اعتراف کرد زنش را کشته است.»
این مرد عراقی دیروز در جلسه دادگاه گفت: از حدود یک سال قبل به همسرم ظنین شده بودم و فکر میکردم او با مردانی دیگر رابطه دارد و دوستانم هم دراینباره حرفهایی به من زده بودند. چند بار اکرم را تعقیب کردم اما به نتیجهای نرسیدم بعد هم از او شکایت کردم ولی چون مدرکی نداشتم باز هم نتوانستم محکومش کنم.
در یک سال گذشته بشدت اذیت شدم و مرتب احساس میکردم همسرم به من خیانت میکند. به همین دلیل تصمیم گرفتم او را بکشم. برای این کار نقشهای کشیدم و ابزار مورد نیاز را تهیه کردم و سپس منتظر ماندم تا فرصتی مناسب پیش بیاید تا زنم را بکشم. شب حادثه وقتی از محل کارم به خانه برگشتم همین که زنگ در را زدم زنم به من گفت بروم برایش آبمیوه بخرم.
آن روز جمعه بود و مغازهها تعطیل بودند. نیم ساعت طول کشید تا مغازهای را پیدا کردم و آبمیوه را خریدم.
وقتی به خانه برگشتم بوی سیگار میآمد درحالی که زنم سیگار نمیکشید همین موضوع مرا بشدت به شک انداخت و به این نتیجه رسیدم که وقت انجام قتل فرارسیده است. به اکرم گفتم برایش انگشتری خریدهام اما به این شرط به او میدهم که چشمها و دستهایش را ببندم. چشمانش را با روسری و دستش را با رشتهای پلاستیکی که از قبل تهیه کرده بودم بستم. سپس صدای تلویزیون را زیاد کردم تا اگر زنم داد و فریاد کرد همسایهها نشنوند. دستهایم را دور گلوی اکرم فشار دادم و سعی کردم خفهاش کنم ولی او مقاومت کرد و موفق به این کار نشدم. بعد با میلهای آهنی که برای ماشین رختشویی تهیه کرده بودم چند ضربه به سرش زدم و وقتی بیهوش شد او را خفه کردم. بعد هم جسد را طناب پیچ کردم و سپس آثار خون را از بین بردم.
از قبل یک کارتن مخصوص تلویزیون خریده بودم تا بعد از کشتن زنم جنازه را در آن بگذارم. سپس همین کار را کردم اما آن شب جسد را از خانه بیرون نبردم و شب بعد با یکی از دوستانم که وانت دارد تماس گرفتم و به او گفتم تلویزیونی را باید به فردی در حوالی اسلامشهر تحویل بدهم. او به کمکم آمد و کارتن محتوی جسد زنم را در قسمت بار وانت گذاشتیم. او در بین راه مرتب از من میپرسید واقعاً داخل جعبه چیست؟ من هم جواب میدادم به این کارها کاری نداشته باشد. وقتی به منطقهای بیابانی رسیدیم از او خواستم وانت را نگه دارد. به او گفتم با گیرنده کارتن در همینجا قرار دارم. تو برو. به این ترتیب او رفت و من با کندن گودال، جسد را دفن کردم و از آنجا دور شدم.
پس از این اعترافها مأموران متوجه شدند جنازه این زن روز اول اسفند در گودالی در حوالی اسلامشهر پیدا شده که به عنوان ناشناس به پزشکی قانونی انتقال یافته بود.اگر چه «سر جسد» را حیوانات دریده بودند اما جنازه زن این مرد عراقی شناسایی شد. در جلسه دیروز محاکمه، مرد عراقی از خانواده همسرش درخواست عفو و بخشش کرد. آنها نیز از مجازات قصاص گذشت کردند. قاضی مقدم زهرا و قاضی اسلامی مستشاران شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران نیز وی را به پرداخت دیه – با توجه به رضایت اولیای دم – محکوم کردند.
*ایران