پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اين روزها شرکتهاي روابط عمومي و تبليغاتي غرب که ابايي از دريافت دلارهاي نفتي ندارند، فرصت بيسابقهاي براي رسيدن به درآمدهاي هنگفت يافتهاند. جديدترين پروژه تبليغاتي آنها اين است که ما را متقاعد سازند که جبههالنصره، شاخه القاعده در سوريه، ديگر وجود ندارد و همانگونه که يکي از سخنگويان جبههالنصره در شبکهCNN، اعلام کرده است اين گروه تغيير نام داده، از تروريستهاي القاعده جدا شده و «معتدل» گشته است! اينگونه تعصب و کوتهفکري جاهليت را به عنوان چشمانداز روشني براي قرن 21 عرضه ميدارند. ليکن مشکل مشتريان ثروتمند اين مؤسسات تبليغاتي که غالبا سعوديهايي هستند که جبههالنصره را حمايت گسترده مالي ميکنند، اين است که اسناد موجود در خصوص سياستهاي ويرانگر آنان قابل اصلاح، دستکاري و حذف نيست. چنانچه تاکنون ابهامي وجود داشت، صحنههاي پخش شده از گردن زدن يک پسر بچه 12 ساله توسط اين به اصطلاح «معتدلين» نمايش دلهرهآوري از واقعيت موجود است .
از حمله تروريستي 11 سپتامبر سال 2001 تاکنون، وهابيت جنگطلب چند بار تغيير چهره داده است اما در ايدئولوژي و مشي بنيادي آن تغييري حاصل نشده ـ خواه اين گروه طالبان باشد يا شاخههاي بازتوليد شده القاعده يا عناصر به اصطلاح دولت اسلامي که نه دولت است و نه اسلامي. ميليونها نفر که قساوتهاي جبههالنصره را تجربه کردهاند، داستان ساختگي جدايي جبههالنصره از القاعده را باور نخواهند کرد. سوابق نشان ميدهد که تلاش براي تطهير جبههالنصره با اين هدف صورت ميگيرد تا ارسال دلارهاي نفتي به گروههاي افراطي در سوريه که تا قبل از اين با شيوههاي پنهان صورت ميگرفت، در آينده به طور علني و آشکار انجام پذيرد و حتي برخي دولتهاي غربي را وسوسه کند تا از اين به اصطلاح «معتدلين» حمايت کنند. حضور غالب النصره در اتحاد فعلي مخالفين دولت سوريه در حلب، واقعيتي است که تمامي اين تبليغات را مردود ميسازد. تلاش عربستان سعودي براي متقاعد ساختن ولينعمتان غربياش به حمايت از سياستهاي کوتهبينانهاش بر مبنايي باطل استوار شده که فرو بردن جهان عرب در آشوب بيشتر به نحوي به جمهوري اسلامي ايران ضربه ميزند. اين توهم که بيثباتي منطقه به «مهار» ايران کمک خواهد کرد يا دشمني ادعايي بين شيعه و سني به درگيري در منطقه دامن زده است، با اين واقعيت در تضادي آشکار است که هولناکترين خونريزيها در منطقه ما به دليل کشتار برادران عرب و سني توسط وهابيها شکل گرفته است.
در حاليکه افراطيون با حمايت اربابان ثروتمند خود به کشتار مسيحيان، يهوديان، يزيديها، شيعيان و ساير «مرتدين» مشغولند، ولي در واقع اين اعراب سني کشورهاي منطقه هستند که بيشترين خسارات را از سوي اين تفکر صادراتي نفرت تحمل کردهاند. در واقع امروز نه اختلاف موهوم تاريخي ميان شيعيان و اهل سنت، بلکه مقابله وهابيت و شريعت راستين اسلام در جريان است؛ مقابلهاي که نتايج و آثار عميقي در منطقه و ديگر نقاط جهان بر جاي خواهد گذاشت.
ترديدي نيست که حمله به عراق به سردمداري آمريکا در سال 2003 درگيريهايي را که امروز شاهد آن هستيم به راه انداخت و تشديد کرد، ليکن عامل عمده خشونت، ايدئولوژي نفرتافکن وهابيت و مورد حمايت عربستان سعودي بوده است، گرچه اين امر تا واقعه 11 سپتامبر 2001 از انظار غربيها مغفول مانده بود.
شاهزادگان رياض مستأصلانه ميکوشند تا منطقه را به شرايط دوران حکومت صدام حسين در عراق بازگردانند؛ شرايطي که در آن يک سرکوبگر ظالم دست نشانده، با حمايت مالي اعراب منطقه و غربيهاي خوش خيال با تهديد موهوم ايراني مقابله ميکرد. اما آنها با يک مشکل اساسي روبرو هستند: صدام مدتهاست که مرده و زمان را نميتوان به عقب کشيد. هرچه زودتر حاکمان سعودي با اين واقعيت کنار بيايند، به نفع همه خواهد بود. واقعيات جديد منطقه ما حتي ميتواند پذيراي رياض باشد، چنانچه سعوديها مشي فعلي خود را تغيير دهند.
منظور از تغيير چيست؟ در سه دهه گذشته رياض دهها ميليارد دلار براي صدور وهابيت از طريق هزاران مسجد و مدرسه ديني در سراسر جهان هزينه کرده است. از آسيا تا آفريقا و از اروپا تا آمريکا اين عقيده منحرف ويراني عظيمي بر جاي گذشته است. همانگونه که يکي از افراطيون سابق در کوزوو به نيويورک تايمز گفت: «سعوديها با پولهايشان اسلام را در اين منطقه (بالکان) کاملا تغيير دادهاند».
وهابيت گرچه بخش بسيار ناچيزي از مسلمانان را جذب کرده، ليکن آثار بسيار ويران کنندهاي بر جاي گذاشته است. تقريباً تمامي گروههاي تروريستي که از نام اسلام سوءاستفاده ميکنند (از القاعده و انشعابات آن در سوريه تا بوکوحرام در نيجريه) متاثر از اين فرقه مرگبار بودهاند.سعوديها تاکنون توانستهاند با استفاده از «برگ ايران» متحدان خود را به همراهي با نابخردي خود در سوريه و يمن ترغيب کنند. اين وضعيت بدون ترديد تغيير خواهد کرد؛ چرا که امروز حمايت مستمر رياض از افراطيگري جنگطلب بطلان ادعاي سعودي به عنوان نيروي ثباتآفرين را به اثبات رسانده است.
جهان ديگر نميتواند نظارهگر کشتار نه تنها مسيحيان، يهوديان و شيعيان بلکه سنيها توسط وهابيها باشد. در شرايطي که آشوب بخشهاي زيادي از خاورميانه را فرا گرفته، اين خطر بزرگ وجود دارد که چند نقطه با ثبات باقيمانده نيز در درگيري بين وهابيت و اهل سنت دچار بيثباتي شوند.
لازم است اقدامي هماهنگ در سازمان ملل متحد با هدف قطع حمايت مالي از ايدئولوژيهاي مبتني بر نفرت و افراط صورت گرفته و جامعه جهاني در رسيدگي به موضوع کانالهاي ارسال پول و اسلحه به تروريستها فعالتر عمل کند. در سال 2013 رئيسجمهور ايران، دکتر حسن روحاني، پيشنهاد جهان عاري از خشونت و افراطيگري را ارائه کرد. ضروري است ملل متحد بر آن اساس، به برقراري گفتگوي گستردهتر بين اديان و مذاهب به منظور مقابله با اين عصبيت خطرناک قرون وسطايي اقدام کند. حملات اخير در شهرهاي نيس، پاريس و بروکسل بايد دنياي غرب را متقاعد ساخته باشد که تهديد سمي وهابيت را نبايد مورد غفلت قرار داد. بعد از سالي که هر هفتهاش مملو از اخبار فاجعه بار بود، لازم است جامعه جهاني دست به اقدامي فراتر از ابراز انزجار، ناراحتي و تسليت بزند. آنچه امروز بدان نيازمنديم، اقدام عملي عليه افراطيگري است.
گرچه بيشتر خشونتهاي اعمال شده با سوء استفاده از نام اسلام ريشه در وهابيت دارد، ليکن به هيچ عنوان پيشنهاد نميکنم که عربستان سعودي نميتواند بخشي از راهحل باشد. کاملا برعکس، از حاکمان سعودي ميخواهيم تبليغات مبتني بر اتهام و هراس را رها و با ساير اعضاي جامعه جهاني در از بين بردن آفت تروريزم و خشونت که همه ما را تهديد ميکند، همکاري کنند.
*يادداشت وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران
در نيويورک تايمز