arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۹۹۲۸۳
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۳ - ۲۹ مهر ۱۳۹۵

جای‌خالی آیت‌الله «میانجی‌گر» در روزهای اختلاف اصول‌گرایانه

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

اگر سیاست را از وجه درست و اخلاقی آن دنبال کنیم و آنگاه در میان سیاست ورزان معاصر دنبال افرادی باشیم که سیاست از نگاه آنان از همین رهگذر معنا می یابد حتما باید فردی مانند آیت الله مهدوی کنی را در صدر چنین فهرستی قرار داد.یک انقلابی که اخلاق را فدای سیاست نکرد.

او سیاستمدار الگوی زمانه ما بود. سوال این است؛ چرا آیت الله مهدوی کنی از یگانه های عصر ما شده است؟ چرا چنین شده که محبوبیت او تنها در یک جناح و یک طیف خلاصه نشده و هنوز که هنوز است وقتی می خواهند از چگونه بودن در دنیای سیاست مثال بزنند یک سو را که جانب اخلاق گرایان و فضیلت پیشگان است به او نسبت می دهند و آن سمت دیگرش را به اهل نقص و خسران ؟

پس در مقام سخن و تحلیل آنجا که بحث بر سر چگونگی زیست سیاسی و چرایی برتری این آیت الله اخلاق گراست باید به برجستگی‌های هویت سیاسی او اشاره کرد و البته به این پرداخت که اکنون اصولگرایان چگونه می توانند از میراث آیت الله برای سیاست ورزی خود بهره برند .

آیت الله از حوزه تا کارگزاری نظام
« کلاس اول که رفتم معلمم آذربایجانی و ترک زبان بود، روز اول گفت بچه ها من می خواهم نماز شما را درست کنم. معلم های آن زمان اکثرا آدمهای متدینی بودند. او به بچه ها گفت حمد و سوره را بخوانید. من چون در خانواده یاد گرفته بودم بهتر از بقیه خواندم حتی قرائتم هم تا حدودی خوب بود. وقتی همه بچه ها خواندند به من گفت تو ملا می شوی. گذشت تا روزی که من شاید 18 سال سن داشتم. اولین شبی که در کن در حسینیه محله خودمان( محله بزرگ کن- محله سرآسیا) منبر رفتم، یک روحانی بود که از اصفهان می آمد و منبر می رفت. آن شب به من گفت منبر برو، گفتم من بلد نیستم و تا حالا منبر نرفتم گفت حالا برو و یک چیزی بگو. الان بروی یاد میگیری و اگر خراب هم بکنی همه میدانند تازه کاری، خودت هم ناراحت نمیشوی. اما اگر درس خواندی و ملا شدی و بعد منبر رفتی و خراب کردی دیگر تا آخر نمی توانی منبر بروی و آن موقع توقع مردم هم از تو بیشتر است. من منبر رفتم، یک منبر 8 دقیقه ای و یک مسئله شرعی گفتم و قسمتی از یک خطبه امیرالمومنین را خواندم و یک روضه هم خواندم و پایین آمدم. دیدم یک پیرمردی با فاصله زیاد به من می گوید: فلانی مرا می شناسی؟ گفتم نه یادم نیست.گفت من معلم کلاس اولت هستم، بهت گفتم ملا می شی.»  این روایتی است به زبان آیت الله مهدوی کنی از زندگی خودش . روحانی با تقوا و اخلاق مداری که حالا دو سال از رحلتش می گذرد اما همچنان فضیلت هایش نقل محافل است.

محمدرضا مهدوی کنی در سال 1310 در قریه کن (حومه تهران) به دنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در کن و تهران و 3 سال دروس حوزوی در مدرسه علمیه مرحوم برهان، عازم قم شد. روحانی جوان تا سال 1340 در محضر استادان مبرز آن زمان همچون حضرات آیات: حاج شیخ عبدالجواد سده‌ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیت‌الله العظمی بروجردی، امام خمینی (ره)، آیه‌الله العظمی گلپایگانی تلمذ کرد.

با درگذشت آیت‌الله بروجردی، به تهران بازگشت و در ادامه مبارزات خود علیه طاغوت که از 18 سالگی و در زمان آیت الله بروجردی شروع کرده بود، در نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شرکتی فعال و موثر داشت.آیت الله مهدوی کنی پیش از پیروزی انقلاب از سوی حضرت امام (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد و پس از پیروزی نیز عهده‌دار مسؤولیت‌‌های حساس و گوناگونی نظیر سرپرست کمیته انقلاب اسلامی، عضو شورای نگهبان، وزارت کشور در زمان نخست وزیری شهید رجایی و شهید باهنر، نخست وزیری پس از شهادت رجایی و باهنر، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسئول ستاد رسیدگی به مناطق جنگ زده، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد شد.

آیت الله در ادوار مختلف مورد اعتماد بود . همه او را قبول داشتند . هر جا که باید فرد امین و البته کاردان را بر می گزیدند او گزینه اول بود. همه می دانیم که امام راحل رحمت الله علیه در مورد افراد، بسیار با احتیاط نظر می دادند و کسی را مطلقاً تایید نمی کردند تا بعدها مورد سوء استفاده قرار نگیرد، اما در سال 1359 که آیت الله مهدوی کنی در کابینه شهید رجایی به وزارت کشور برگزیده شد، در مورد آیت الله مهدوی کنی جمله ای فرمودند که این کلام فقط به او منحصر بود و هرگز در مورد کسی دیگر تکرار نشد. حضرت امام در سخنان خود فرمودند: «وزارت کشور از وزارتخانه‏ هاى بسیار وسیع است و بحمد اللَّه در رأسش هم آقاى مهدوى واقع شدند که خوب ما از سابق ایشان را ارادت داشتیم و حالا هم ارادت داریم و بعدها هم ارادت خواهیم داشت به ایشان.»

آیت الله مهدوی کنی دبیری جامعه روحانیت مبارز تهران،رئیس دانشگاه امام صادق (ع)،عضویت و ریاست مجلس خبرگان رهبری،تولیت مدرسه علمیه مروی تهران؛ از سوی حضرت امام خمینی(ره) را نیز بر عهده داشت .

چرا آیت الله، ماندگار شد ؟
حالاباید به این پرداخت که آیت الله مهدوی کنی چگونه حتی بعد از رحلت همچنان به عنوان یک الگو برای اهل سیاست مطرح است و باید به دنبال پاسخی برای این سوال بود که آیت الله چه میراثی برای سپهر سیاست ایران به ارث گذاشته است. باید دوران سیاست ورزی او را مرور کرد و به این نتیجه رسید که آیت الله در شرایط مختلف چه روشی برگزیده است. یکی از نکات جالب زندگی سیاسی آیت الله مهدوی کنی نوع مواجهه او با رقیب است.

در فصل پنجم کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی، موضع او پس از شکست اصولگرایان در انتخابات سال 76 چنین بیان شده : «من و جمعی از دوستان جامعه روحانیت بعد از انتخابات ریاست جمهوری هفتم و انتخاب رئیس جمهور، خدمت آقا رفتیم و صحبت کردیم. من خدمت آقا عرض کردم ما وظیفه‌ای داشتیم، کارمان را انجام دادیم. اینک که انتخابات برگزار شد و نامزد ما رای نیاورد ما در اینجا می‌توانیم یکی از این سه گزینه را انتخاب کنیم:یکی اینکه بایستیم، بگوییم ما این انتخاب را قبول نداریم، زیرا انتخابات مردود است و ما آن را قبول نداریم، رای مردم را هم قبول نداریم، به نظر می‌آید که این گزینه عقلایی نمی‌باشد بالاخره مردم رای داده‌اند، پس ما نمی‌توانیم بگوییم قبول نداریم.دوم اینکه ما بگوییم که مردم رای داده‌اند و رئیس جمهور منتخب هم رای آورده، رای مردم را هم قبول داریم و با ایشان همکاری می‌کنیم و از نظرمان هم برگشتیم. این هم یک نظر یعنی در واقع اعتراف به اشتباه کنیم و از گناه و خطای خودمان توبه نماییم. ما چنین کاری را هم نمی‌کنیم، ما ایشان را گزینه‌ای برتر نمی‌دانستیم.گزینه سوم، آنکه طبق قانون به آرای مردم احترام می گذاریم تا حدی که لازم باشد برای احترام به آرای مردم و حفظ نظام، همکاری می‌کنیم ولی درعین حال از نظام اسلامی پاسداری می‌کنیم و در سنگرهای خود با دیده‌بانی دقیق، مراقب اوضاع هستیم و هرگاه برای انقلاب احساس خطر کنیم، شلیک خواهیم کرد.»

آیت الله مهدوی کنی صادق بود هم با خود هم با رقیب و هم با مردم. این مهمترین برداشتی است که میتوان از رفتار سیاسی او در نیمه دهه هفتاد داشت آنهم درست در شرایطی که برخلاف پیش بینی ها ، راستگرایان قدرت را در یک قدمی رسیدن به آن از دست داده بودند .

وحدت؛ کلید واژه مهم آیت الله
اگر بنا باشد به درستی و از سر صداقت به آسیب شناسی علت افول قدرت اصولگرایان در چند سال اخیر بپردازیم ، یعنی دقیقا آنچه که باعث شد اصولگرایان در پارلمان و دولت با وضعیت فعلی مواجه باشند حتما باید به زمینه های ایجاد چند نظری بپردازیم و اینکه چه کسانی و چکونه بر طبل اختلاف کوبیدند. باید به دوران مجلس نهم بازگردیم؛ زمانی که دامنه اختلاف میان اصولگرایان افزایش یافت. درست در همین شرایط بود که آیت‌الله مهدوی کنی هشدار جدی به جبهه پایداری داد و در تبیین وحدت اصولگرایان در آن مقطع زمانی گفت: «مراد بنده آن است که همه باید با هم باشند و از تفرقه بپرهیزند، لذا توصیه می‌کنم همه در مسیر وحدت قرار گیرند، هرچند تأکید می‌کنم که معنای وحدت، یکی شدن نظرات و سلیقه‌ها نیست»

اما پایداری آنان بر لیست مجزا باعث شد که اصولگرایان به دو گروه جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی تقسیم شوند و آیت‌الله مهدوی کنی در مرثیه اختلاف میان اصولگرایان اظهار داشت «ما ورود پیدا کردیم تا در راستای اتحاد برادران اصولگرا، جبهه متحدی تشکیل شود؛ لکن عده‌ای اجازه ندادند این اتفاق مبارک به‌درستی صورت پذیرد و این یک جبهه تبدیل شد به 13 جبهه.»

اصولگرایان اگر چه که در آن انتخابات اکثریت پارلمان را به دست آوردند اما ساز جدایی پایداری ها و عدم توجه آن ها به هشدارهای آیت الله مهدوی کنی موجب شد تا زمینه های شکاف میان اصولگرایان فراهم شود . شکافی که تعمیقش توسط پایداری ها موجب شد اصولگرایان هم انتخابات سال 92 را واگذار کنند و هم در انتخابات مجلس دهم در تهران با نتیجه غیر قابل تصور روبرو شوند.

حالا اینجا در آستانه انتخاباتی دیگر جای خالی آیت الله به عیان حس می شود. اصولگرایان اکنون مواجه اند با محصول بذر اختلافاتی که نوپدیدهایی مانند پایداری کاشتند و هرگز هم حاضر نشدند خود را با الگوی روحانی اخلاق گرا و سیاستمداری همچون آیت الله مهدوی کنی وفق دهند . هر چه هست اکنون اصولگرایان باید به روش های آیت الله بازگردند . صداهای عجیبی شنیده میشود . گویی نوپدیدهای اصولگرا باز نسخه واگرایی پیچیده اند و برای رفتن به راه دیگر بهانه های تازه تئوریزه می کنند . تا سخن از وحدت به میان می آید از کثرت می گویند و برهان ناچسب جور می کنند . اکنون حتما نوبت خردگرایان است . رسم سیاست ورزی آیت الله باید زنده شود . باید به دوران آیت الله مهدوی کنی بازگردیم. زنده باد اخلاق!


نظرات بینندگان