پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دانشگاه تهران در اقدامي کم نظير دوره هاي
تخصصي بدون مدرک را برگزار مي کند. رئيس دانشگاه تهران با اعلام اين خبر،
آن را در راستاي تحقق ايده دانشگاه بدون مدرک عنوان کرد و گفت: اين اقدام
براي ارتقاي دانش و برون رفت از بحران مدرک زدگي در جامعه، از سوي
معتبرترين و قديمي ترين دانشگاه ايران اجرا مي شود.
فرهاد رهبر افزود: اين دوره ها که از سطح کيفي آموزشي بالايي برخوردار
است، با هدف کسب دانش، تخصص و مهارت برگزار شده و مدرکي هم به فراگيران
داده نمي شود، آنچه مهم است اينکه آنان با کسب دانش و مهارتهاي لازم مي
توانند در جهت ارتقاي شغلي و دانشي خود حرکت کنند.
فکرش را بکنيد؛ اين خبر فرضي به واقعيت بپيوندد. «ايده دانشگاهي بدون
مدرک» آن هم از سوي قديمي ترين و معتبرترين دانشگاه ايران. چه خواهد شد؟ چه
کسي يا کساني داوطلب چنين دوره هايي هستند؟ نيروهاي فني و مهارتي يا علاقه
مندان به حوزه علوم اجتماعي و انساني؟
اصولا از چنين طرحي استقبال خواهد شد؟ يا چنان درجه تب مدرک زدگي
درجامعه بالا رفته که حتي چنين مسکن هايي هم براي آرامش تن رنجور جامعه
جهان سومي ما از اين مساله بحران زا، کارساز نيست. جامعه اي که براي
استخدام در هر شغلي مدرک ليسانس لازم است، فرقي نمي کند چه رشته اي فقط
مدرک مهم است. گرايش و تخصص هم که اساسا مفهوم ندارد. ماجراي علي کردان را
که يادتان هست، وزير مرحوم دولت نهم. تا زماني که کردان، خودش بود و تدريس
و کار مي کرد، کسي کاري به مدرکش نداشت، تا اينکه رسيد به منصب وزارت و
پيشوند «دکتر» شد بلاي جانش. ماجراهاي بعدش هم آن قدر خبرساز شد که گفتن
ندارد، و اساسا حرف زدن پشت مرده هم شگون ندارد. ماجراي امروز جامعه ما هم
قصه آدمهايي است که با همين پيشوند ها و پسوند هاي دکتر، مهندس مي آيند
سرکار و مي شوند رئيس و سفير و وزير. بعدش هم مجلس مي افتد دنبال اينکه طرف
خلاف قانون، براي خودش مدرکي جعل کرده يا نکرده و از مسير آن دفتر دستکي
راه انداخته يا نينداخته. اين از دولت و اين هم از مجلس. اين وسط فقط سر
مردم بي کلاه مي ماند. مردمي که فارغ التحصيلان بيکارشان شده اند غمباد با
کلاس خانه هايشان.وقتي هم که سخن از مدرک گرايي و مشکلات آن به ميان مي
آيد، مي گويند اين از فقر فرهنگي جامعه نشأت مي گيرد. واقعاً مشکل از فرهنگ
مردم جامعه است که با سياست هاي دولت از رشد قارچ گونه مؤسسات آموزش عالي
گرفته تا شرط پايه تحصيلي براي استخدام، کنار آمدند؟ ضعف ساختار آموزشي
سالهاست گريبانگير جوانان و خانواده هايشان شده است. جواناني که تنها
افتخار و استعدادشان، مدرک قاب گرفته روي ديوار خانه است، نه کاري دارند ،
نه حقوقي، نه سرمايه اي و نه برنامه اي براي آينده. دانش آموختگان متوقعي
که ديگر حاضر به انجام هر کاري نيستند. جواناني که تا چشم باز مي کنند، مي
بينند چند سال پشت کنکور بوده اند، چند ترم مشروط شده اند، بدهي هاي
دانشگاه را نداده اند و حالا شناسنامه هايشان مرز سي سالگي را نشان مي
دهند. جوان سي ساله اي که هنوز پول تو جيبي اش را از پدرش مي گيرد و سنش
براي استخدام در نهادهاي دولتي بالا رفته و اکنون با مدرک ليسانس يا فوق
ليسانس حاضر به انجام هر کاري نيست.
جور ديگري هم مي شود به ماجرا نگاه کرد، اين جوان بعد از گرفتن ديپلم،
موفق به شکستن شاخ غول کنکور نمي شود، جذب بازار کار شده، مهارت مي آموزد،
در حوزه کاري اش دانش مي اندوزد و حالا با سي سال سن، همه چيز دارد، هم
موقعيت شغلي خوب، هم مهارت و دانش در حوزه کاري اش و هم سرمايه مالي و
انگيزه بالا براي پيشرفت.
شايد ايده «دانشگاه بدون مدرک» در اين شرايط که درجه مدرک تحصيلي به
بخش مهمي از مناسبات اجتماعي و فردي ما تبديل شده و ترازوي جايگاه و شأن
افراد محسوب مي شود، منطقي نبوده و اثربخش نباشد. اما اگر روزي چنين طرحي
محقق شود، چه کسي يا کساني داوطلب خواهند بود؟
* زهره کهندل
مهارت آموزي البته مي شود بدون مدرک و داوطلب هم دارد ولي آموزش نظري چه عرض کنم!