arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۱۰۱۵
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۱۴ - ۱۸ تير ۱۳۹۰

وقتی امام، داریوش فروهر را با اسم کوچک صدا زد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی رحمانی، از اعضای دفتر امام خمینی در گفت‌وگویی با نشریه "راوی محبت"، ویژه‌نامه بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی خاطراتی از مراودات رهبر انقلاب با چهره‌ها و گروه‌های مختلف بیان كرده است.

به گزارش تاریخ ایرانی، رحمانی در بخش‌هایی از این گفت‌وگو نحوه آشنایی و روابط امام با داریوش فروهر و نیز روابط ایشان با اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی را بازگو كرده كه در پی می‌آید:   

آقای رحمانی! با توجه به حضور شما در دفتر امام، بفرمایید كه تأكید ایشان بر وحدت تا چه اندازه در مراودات با چهره‌ها و گروه‌های مختلف خود را نشان می‌داد؟

 یكی از خصوصیات منحصر به فرد امام كه كمتر در رهبران دنیا پیدا می‌شود این بود كه ایشان با همه گروه و طوائف تا مادامی كه وارد جنگ رسمی با جمهوری اسلامی نشده بودند ارتباط برقرار می‌كردند. مثلاً در خاطرات داریوش فروهر هست كه در مورد نحوه آشنایی‌اش با امام می‌گوید «در زمان دانشجویی كتابی به نام كشف‌الاسرار به دستم رسید كه بسیار ارزشمند بود و قسمت‌های مهمش را با كاربن تكثیر و بین دانشجویان پخش می‌كردیم. یك روز وقتی در زندان بودم شنیدم كه امروز فرد مهمی را می‌آورند. در آن موقع با آقای حكمت كه كمونیست بود با هم بودیم و یك‌باره امام را به زندان آوردند و آن مدتی كه با هم بودیم ارادت من به ایشان بیشتر شد.» اتفاقاً حاج آقا مصطفی هم از آقای فروهر و خصوصیات مبارز بودنشان در زمانی كه در زندان با هم بودند تعریف می‌كرد. تنها كسی هم كه بعد از مرگ حاج‌آقا مصطفی با BBC مصاحبه كرد آقای داریوش فروهر بود، چون با شخصیت حاج‌آقا مصطفی آشنا بودند و صحبت ایشان هم خیلی تأثیر در افكار عمومی داشت.

 

آقای فروهر در مورد رفتار امام با‌ آقای حكمت كه كمونیست بود، چیزی نگفته بود؟

 

آقای داریوش فروهر می‌گوید من به امام گفتم كه ما غذای اینجا را نمی‌خوریم و همسرم برایمان غذا می‌آورد، اگر می‌خواهید با هم از این غذا بخوریم و امام پذیرفتند و تا مدتی ما هر سه هم غذا بودیم. وقتی كه آقای داریوش فروهر در پاریس به دیدار امام رفتند می‌گفتند همین كه وارد شدم امام از پله‌ها پایین می‌آمدند كه بروند برای نماز تا چشمش به من افتاد دستش را بلند كرد و گفت: داریوش سلام! فروهر می‌گوید كه «مو در بدن من راست شد از این توجه و دقت» ‌و بعد امام به من گفتند «مبادا بروی من با شما كار دارم.» من هم آماده نماز شدم و موقع ناهار مرا صدا زدند داخل و كنار خود نشاندند. بعد از من پرسیدند «با این نظامی‌ها تماس دارید؟ گفتم زیاد نه». گفتند «با مهم‌هاشان چطور؟» گفتم «زیاد نه، اما هستند كسانی كه می‌شود با آن‌ها تماس گرفت». ایشان گفتند «الان تا شما را صدا زدم متنی را آماده كرده‌ام كه این در اختیار شما باشد كه روی این محور‌ها برو و با این نظامی‌ها صحبت كن كه این‌ها بفهمند وقتی انقلابی صورت گیرد این طور نیست كه كسی را سر ببرند.» چون امام معتقد نبودند كه ارتش منحل شود، در صورتی كه مجاهدین و چریك‌های فدایی به دنبال این بودند كه ارتش خلقی شكل بگیرد ولی امام از اول این را قبول نداشتند و معتقد بودند كه راه جنگ مسلحانه نیست چون همه هموطنان ما مسلمان هستند و فقط احتیاج به رهبری و روشنگری دارند.

 

مطلب دومی كه امام از آقای فروهر سؤال می‌كنند این بود كه «رفاقتت با بختیار چه طور است؟» گفتم «بد نیست، رابطه داریم.» بعد پرسیدند كه «اصلاً برای چه به اینجا آمدی؟» گفتم «آمدم به حزب سری بزنم و سر و سامانی بدهم.» سپس یك سؤالی كردند كه نتوانستم پاسخ بدهم؛ گفتند «چند سال است كه این حزب فعال است؟» گفتم «از مثلا فلان سال» گفتند «چه كاركردند؟» ‌گفتم «فعالیت كمی داشتند چون ساواك اجازه نمی‌داد.» سپس امام گفتند كه «این اسلام‌خواهی جوانان مذهبی ما ببین روزگار را به كجا رسانده كه شاه فرار كرده است؛ این حزب‌ها كاری نمی‌توانند از پیش ببرند، شما هم باید به ملت ملحق شوید و همه در یك مسیر انشاء‌الله قرار بگیریم تا بتوانیم نظام جدید به پا كنیم.» گفتم «بله! این حرف شما درست است كه این احزاب تا به حال كار خاصی به آن طریقی كه شما جمعیت را رهبری كرده‌اید، این توان را نداشته‌اند و اكثراً سرانشان زندان بودند و تشكیلات خودجوش نبوده‌اند.» بعد امام گفتند «حالا نمی‌گویم كه به آن‌ها سر نزن، برو سر بزن ولی حواست باشد كه در این صراط حركت كنی.» بعد گفتم «فرمایشی در مورد آقای بختیار دارید؟» گفتند «بله. این آقا سال‌ها در زندان بوده و جزو مبارزین؛ ولی از نظر فكری و شرایط خاص روحی طوری است كه ایشان را به نخست‌وزیری دعوت خواهند كرد و شاید ایشان فكر كند كه موقعیت خوبی است كه قدرت را در دست بگیرد، در حالی كه تمایلات شخصی ایشان اگر به قدرت برسد به این نهضت كه ادامه دارد ضرر می‌زند، شما این حرف را از قول خودتان بگویید شاید بیشتر اثر كند.» آقای فروهر ظاهراً به ایران برمی‌گردد و به همراه یكی از علمای بزرگ اصفهان با هم پیش بختیار می‌روند و او دقیقاً‌‌ همان مطالبی را كه امام گفت به زبان آورد كه «چنین شرایطی كی برای آدم پیدا می‌شود و اگر پیدا شود باید از آن استفاده و قبول كرد و ۳۰ سال است كه ما منتظر چنین موقعیتی بوده‌ایم، چرا نپذیریم؟» لذا می‌بینیم كه همه احزاب و گروه‌ها همیشه به خدمت امام می‌رسیدند.

 

 

اگر خاطره‌ای از ملاقات امام با گروه‌هایی در جماران دارید بیان كنید؟

 

بله. جبهه ملی زیاد به ملاقات امام می‌آمدند مثلاً وزیر خارجه ما مدتی آقای سنجابی بود و از نهضت آزادی همه اعضای دولت بودند و از حزب ملت آقای فروهر بود.

 

 

بعد از دولت موقت هم این آقایان بودند یا حذف شدند؟

 

بعد از دولت موقت هم بسیاری از آقایان تماس داشتند و خود آقای مهندس سنجابی می‌آمد یا آقای مهندس بازرگان می‌آمد و گاهی بعضی آقایان طی نامه‌ای گله‌ كرده‌اند كه امام سخت ناراحت شد كه تعابیر نامناسبی به كار برده و انتقاد كرده‌ بودند از شرایط موجود. امام در آنجا فرمودند منهای بعضی از تعابیر نهضت آزادی كه آن‌ها هم دو سه جا انتقاد داشتند، آن‌ها از شما بهتر مسایل را تحلیل كرده و برای من فرستاده‌اند.

 

در آن زمان احزاب مختلفی بود كه خیلی از آن‌ها بعد از انقلاب رشد پیدا كردند، مثل همین مجاهدین خلق كه در زمان شاه در زندان بودند. شاید تعدادشان به ۵۰۰ نفر هم نمی‌رسید ولی بعد از آزادی از زندان كه فضا را مناسب دیدند و شاه هم كه می‌دید رفتنی است دلیلی نمی‌دید كه این‌ها را نگه‌ دارد و این‌ها هم به دنبال عضو‌گیری بودند. هر حزبی تلاش خودش را می‌كرد. پیكاری‌ها برای خودشان و مجاهدین هم برای خودشان تلاش می‌كردند، منتهی بعضی از این‌ها وارد فازهای دیگری شدند. مثلاً‌ این مجاهدین خلق كه باعث شهادت شهید مطهری شدند به نام گروه فرقان از همین گروه نشأت گرفته بود و خیلی زود دست به اسلحه بردند و خیلی‌ها را به شهادت رساندند مثل آقای مفتح، شهید قرنی و ترور ناموفق آقای هاشمی و به خاطر آلوده شدن دستشان به خون آقای مطهری خدا خواست كه دستشان رو شود.

 در نتیجه هیچ حزبی نیست كه در حكومت یا در مجموعه تشكیلات و فرآیند شكل‌گیری نظام نبوده باشد. اصولاً آن زمان ما چند جور حزب داشتیم؛ یكی حزب‌های دولتی كه ضد آزادی مردم و حامی رژیم شاه بودند. دوم؛ ‌حزب‌هایی كه از نظر رژیم غیرقانونی بودند مثل جبهه ملی، نهضت آزادی، مجاهدین خلق، گروه‌های مائوئیست و ماركسیست و بعضاً سوسیالیست‌ها. اما یك سال بعد از شهادت حاج‌آقا مصطفی كه زمینه برای خیزش عمومی به رهبری روحانیت فراهم شد این‌ها هم در سایه این فضای به وجود آمده شروع به عضو‌گیری و توسعه تشكیلات خودشان كردند و می‌بینیم كه وقتی اصل انقلاب پیروز می‌شود تمام آن احزاب و گروه‌ها تبریك می‌گفتند و اعلام همكاری می‌كردند، منتهی در مقاطعی بعضی از این افراد به دنبال سهم‌خواهی می‌روند، مثلاً‌ حزب توده به دنبال سهم‌خواهی خودش می‌رود و برای دستیابی عده‌ای از این‌ها شروع كردند به راه ‌انداختن اعتصابات مثل شیلی كه در آنجا اعتصاباتی القاء شده از سوی آمریكایی‌ها شروع شده بود. و در انقلاب ما هم این اتفاقات افتاد.

نظرات بینندگان