پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بخشی از گفتگوی سه نفره بهاره رهنما، پیمان قاسمخانی و رامبد جوان در ماهنامه سینمایی بیستوچهار:
بهاره رهنما: سابقه آشنایی شما دو تا به كجا برمیگردد؟
پیمان قاسمخانی: مشاور فیلم اخراجیها بودم كه رامبد آمد و یقهام را گرفت.
رهنما: چرا مشاور آن كار بودی؟
قاسمخانی: سؤال بعدی لطفاً...
رهنما: نه جواب بده، چرا رفتی؟ البتّه كار رامبد قشنگ بود كه آمد و دوستانه گفت كه نباید این كار را میكردی...
قاسمخانی: همچین دوستانه هم نبود...
رامبد جوان: اتّفاقاً خیلی هم خصمانه بود.
قاسمخانی: سؤال بعدی لطفاً...
رهنما: تو فكر میكردی ممكن است آقای دهنمكی فیلم خوبی بسازد و آن گذشته كمی تغییر كند، نه؟
قاسمخانی: من دهنمكی شلوغ و جنجالی این روزها را نمیشناسم. دهنمكی آن
روزها آدم دوستداشتنی و محجوبی بود. هنوز هم روی حرفم هستم كه ایدهی
اوّلیّه اخراجیها كاملاً ایدهآل و در جهت ذهنیّتم بود و گرنه نمیرفتم
سراغش. آن فیلم میتوانست فیلم خیلی بهتری شود. ما سر آن فیلم به توافق
نرسیدیم، آن هم به دلایل سلیقهای و نه دلایل سیاسی.
جوان: یقه گرفتن من هم نكته دارد. من نه سیاسیم نه مطالعات سیاسی دارم. در
حدّ یك شهروند خیلی عام سیاست را میفهمم. من مثل كسی هستم كه با بدیهیّات
سیاست آشناست و واكنشهایش هم در حدّ همان بدیهیّات است. آقای دهنمكی از
دید من و خیلیهای دیگر، این قدر چهرهی تكلیفروشنی بود كه فكر میكردم
اگر این آدم قرار است از موقعیّت خشن سیاسیش تبدیل شود به یك آرتیست و
هنرمند، باید از آنهایی كه آزارشان داده عذرخواهی كند. این حرف من اصلاً
سیاسی نیست و كاملاً اجتماعی است. حرف من با پیمان این بود كه چرا قبل از
اینكه این اتّفاق بیفتد داری با او كار میكنی. نمیشود اینقدر در سیاست
شیطنت كرد، بعد آمد در سینما و گفت من آدم فرهنگی بودم. راستش اینها خیلی
با هم منافات دارد. دلخوری من این بود كه پیمان قاسمخانی كه آدم حرفهای
این سینماست دارد این آدم را حمایت میكند و باعث میشود او جزو فیلمسازان
تراز اوّل شود.
قاسمخانی: من ترجیح میدهم كه آن آدم ابزار شیطنتش را كنار بگذارد و بیاید سراغ سینما.
جوان: ابزارش را از دست داده بود كه آمد سراغ سینما چون نیاز بود سوئیچ كند
روی یك موضوع دیگر. من معتقدم باید میگفتیم عذر بخواهد بعد وارد میدان
شود.
رهنما: حرف درستی است.
قاسمخانی: من میگویم اگر هیتلر هم بیاید و حرفهای من را بزند ایراد ندارد.
از اخراجی های3 هم بی محتوا تر و لوده تر بود
1-بهاره رهنما...2-رامبدجوان 3-پیمان قاسم خانی که همسربهاره خانم هستند
آقای ده نمکی در سیاست بسیار افراط کرد که البته زمانبی باید جواب گوی هتاکی های خود باشد به سینما هم که پا گذاشت ( لگد کوب کردند!!!) باز افراط دارد می کند آیا کسی جرات داشت که جبهه و دفاع مقدس را به مضحکه بگیرد؟!!!! که حالا این آقا بدون ملاحظه مرتکب چنین عملی می شود .
اگر هم می بینیم که فیلم های ایشان فروش فقط به خاطر اینست که : 1- میدان رسانه ای برای ایشان بکفایت گسترده است
2- هر کارگردان تازه از راه رسیده هم این همه هنر پیشه حرفه ای دور خودش جمع کنه حتما مردم استقبال می کنند ( البته این عزیزان هم با توجه به نیاز خود این قراردادها را قبول می کنند)
چرا اجازه نظر دهی به من نمیدید؟
انگلیسی بی بی سی
بی بی سی اون کارارو کرد؟
تو که از یه کامنت نذاشتن اینقدر متاثر شدی خیلی باید تمرین کنی شاید عاقبت اخروی خیلی سختی از باب حق الناس داشته باشی؟
رامبد جوان جز همون سینمایی کار می کنه که ترجیحاً تعطیل بشه برای اسلام بهتره
تکلیف بهاره رهنما هم که معلومه من چیزی نگم بهتره.
خدا میامرزه.
هنوزم دوسش داریم.
انتخاب عزیزم چرا مال ما فقیر فقرا رو نمیزاری
زمان زود می گذرد و شما هم که آنقدر مشغله دارید که خیلی چیز ها یادتان نمی آید!… ما هم خواستیم یادمان نیاید ..اما خوب جای زخم همیشه ماندنیست … روز های دیر و دور را به خودتان وا میگذارم … از همین اواخر درد دل کنیم … یادش بخیر …روز گاری بود سینمای یخ بسته ی ما خواست تکانی بخورد ، تا اینکه “ آدم برفی ” یخ سینمای ما را وا کرد. یادتان می آید آن روز ها کجا بودید؟ … از خودتان که پرسیدیم جوابی دستگیرمان نشد .. اما …
آن روز سینما به سینما ، اکران آدم برفی دو صف داشت … صف اول بلیتی که می خریدیم …صف دوم باتوم هایی که می خوردیم … یادتان که هست ؟ …........................
نمی دانم خبر دارید ؟ یک روز در یک سینما که آدم برفی را اکران می کرد مردی روی صحنه ی اجرا رفت و پرده ی سینما را پاره کرد …صورتا خیلی شبیه شما بود … شما که نبودید ؟
زمان گذشت … رنگ به رنگ شدید …عوض شدید … اصلا به کل عوض شدید … فقر وفحشا را ساختید … نمی دانم حقیقت را می خواستید به رخ کی بکشید ؟!
مردمی که کف خیابان زندگی می کنند ، خودشان این ها را می دیدند …یا شاید می خواستید از ما بهتران آن بالا ها ببینند ؟ … اصلا نفهمیدیم شما چه طور اینقدر عوض شدید ؟
شما سی و چند سالِ زندگی تان که از این حرف ها نمی زدید ؟ یعنی آن موقع فاحشه های شهر را نمی دیدید؟ … یعنی در آنی وحی نازل شد و شما سینه برای خیابان خواب های ما سپر کردید ؟ گاهی انسان ها بابت زدن حرف حق هم منظور دارند اما شما ؟ نه شما که از این قشر آدم ها نبودید ؟ بودید ؟!
روز گار به اخراجی ها رسید … اخراجی های اولتان را همه دیدند و خندیدند … شما کثرت ببیننده تان را به حساب تایید کارتان گذاشتید بی آنکه یادتان باشد دل این مردم برای خندیدن تنگ شده است … آنقدر هم حواسشان نیست که حضورشان به چه چیزی دارد حکم تایید می دهد … اخراجی های اول به اخراجی های سه رسیدید … دلتان گرم تشویق ها … سرتان پر از باد تایید توخالی، آرمان ها یک نسل را مسخره کردید …
سبز را آبی و قرمز کردید و نشان دادید مردم آلت دستی بیش نیستند.............از این ها هم بگذریم ..
چند روز است که پگاه آهنگرانی ناپدید شده است … حتما میشناسی اش ؟ کارگردان فیلم ” دهنمکی ها ” ! … این فیلم را دیده ای ؟ … در پایان بندی اش نامت را به تشکر برده است … یه سوی هم نگاه نکرده است … پس چرا برافروخته ای ؟! حقیقت تلخ است ؟ …
نمی دانیم از کجا باید سراغی از او را بگیریم ؟ تو حتما میدانی ؟ … می دانی ؟ … مطمئنی که نمی دانی ؟
تو دوست های کله گنده ی زیاد داری ؟ می شود یک سوالی از آنها بپرسی ؟
راه دوری نمی رود که مادرش را از نگرانی در بیاوری …
راستی … من سر سجاده ات نبوده ام که ببینم خلوص سجده هایت چه قدر است … ولی یک چیز را می دانم …
اینکه اگر خدایی آن بالا باشد ، عزیز ترینش ، بنده هایش هستند …بنده هایی که اکثرشان نماز شب نمی خوانند و و شلوار تنگ و یقه ی باز می پوشند …
مراقب بنده هایش باش …. شاید دل یک نسل از تو گرفته باشد.