پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ایران: 19 دی ماه، ایران چهرهای را از دست داد که در تمامی عرصهها، کنشهای او تأثیرات تعیین کنندهای بر تاریخ معاصر ایران داشته است. راز چنین تأثیرگذاری آیتالله هاشمی رفسنجانی چه بود و چگونه مردی به تنهایی، هم در سیاست و هم در فقه، توانسته است کارهایی ماندگار به یادگار بگذارد؟ در گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، از یاران نزدیک آیتالله هاشمی رفسنجانی، این پرسش بررسی شد. مهاجری در این گفتوگو که در حاشیه مراسم تشییع پیکر آیتالله برگزار شد، تأکید کرد که هاشمی تا آخر عمر، هم انقلابی بود و هم مردی معتدل و ترکیب این دو ویژگی، توانسته است از او چنین شخصیتی بسازد. این گفتوگو را میخوانید.
آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان نماد اعتدال شناخته میشوند. مصادیق اعتدال در ایشان چه بود؟
صفت اعتدال تنها یکی از ویژگیهای بارز ایشان است. در بیان اینکه چرا ایشان به این صفت شناخته شدهاند، باید بگویم که از شگفتیهای دوران ماست که کسی انقلابی درجه یک و ناب باشد، اما درعین حال اعتدال را هم رعایت بکند. زیرا در همه انقلابهای دنیا، این طور مرسوم بوده است که انقلابیها چه در بحران پیش از انقلاب، چه در بحبوحه پیروزی انقلاب و چه پس از آن و برای کنارزدن مخالفان خود، همیشه سعی میکنند افراطی و تند برخورد کنند تا افراد را کنار بزنند و راه را برای خود باز کنند. اما آقای هاشمی رفسنجانی با وجود اینکه تا آخر عمر ویژگیهای انقلابیگری خود را حفظ کرد، همیشه با مخالفان خود و هرکسی که خلاف نظر ایشان فکر و عمل میکرد، برخورد منصفانهای داشت. این واقعیت را در موارد بسیاری دیدم و شاهد بودم. در اواخر عمر و در دوران مهجوریت ایشان، عدهای درون و بیرون مجلس حرکتی را علیه ایشان راه انداختند و تهمتهایی به ایشان زدند که بسیار خلاف واقع بود. این تهمتها هم در زمینههای مادی و هم در زمینه بعضی از افکار انحرافی بود. این افراد توانستند سرو صدای زیادی در کشور ایجاد کنند. این رفتارهای خلاف اخلاق و دین، در افکار عمومی به اوج رسید و با بهرهگیری از رسانههای خود، تلاش کردند تاحد ممکن ایشان را منزوی کنند. پس از مدتی که این سروصداها فروکش کرد، برخی از این افراد از کارهای خود متنبه و پشیمان شدند. یکی از این افراد که اتفاقاً جزو سردسته مخالفان آقای هاشمی هم بود، بدون تعیین وقت قبلی و با استفاده از یک واسطه، به دفتر آقای هاشمی آمد. او دم در اتاق آقای هاشمی حاضر شد، بدون اینکه کسی به آقای هاشمی بگوید. ابتدا شخص واسطه وارد اتاق شد و به آقای هاشمی گفت که فلانی آمده است. این درزمانی بود که این شخص که محور اصلی شرارت علیه آقای هاشمی بود، در بیرون و پیش از آمدن به دفتر ایشان، هیچ عذرخواهی یا ابراز ندامت نکرده و کار خود را جبران نکرده بود. آقای هاشمی پرسید برای چه آمده آست؟ گفتند آمده سلامی بکند و از شما عذرخواهی کند. آقای هاشمی گفتند بیاید تو. آن فرد وارد شد و آقای هاشمی را بوسید و آقای هاشمی هم او را بوسید و گفت تو را بخشیدم و بخشید. تمام شد و دیگر چیزی میان آنان باقی نماند. این یعنی اعتدال، آن هم اوج اعتدال. اعتدال یعنی همین که با مخالف خود این طور برخورد کنیم. در سالهای اخیر که در مسائل سیاسی و اجرایی کشور احتیاج داشتیم که از افراط دور باشیم تا در دنیا جا باز کنیم، ایشان محور اعتدال بود. بسیاری بودند که میخواستند کاری بکنند تا دولت آقای روحانی موفق نباشد، اما با پشتوانه آقای هاشمی بود که بسیاری از کارها انجام شد. اکنون هم نگران هستیم که این پشتوانه را از دست دادیم. البته این را اضافه کنم که این نگرانی ابتدایی ماست، زیرا ما در نهایت خداوند را داریم و ان شاءالله خداوند کمک میکند. چون معتقدم این انقلاب نظرکرده خداوند است و خداوند پشتیبانی میکند، با همت مردم خداوند کمک میکند به نتیجه خود برسد و اعتدال که خواست عموم مردم است، به نتیجه مطلوب برسد.
آقای هاشمی، چه در دولت خود و چه در سمتهای مختلف، میتوانستند با افراد و افکار مختلف کار کنند. این امر چگونه محقق میشد؟
آقای هاشمی سعه صدر بسیار بالایی داشت. افرادی که دارای سعه صدر هستند، بسیار راحت میتوانند با همه کار کنند، حتی با مخالفان خود. افرادی را سراغ داریم که با آقای هاشمی موافق نبودند، اما آقای هاشمی در آنان مدیریت خوبی سراغ داشت و به همین دلیل از آنان استفاده میکرد. عین همین رفتار و رویکرد را در شهید بهشتی سراغ دارم. مانند آقای هاشمی رفسنجانی، من با شهید بهشتی بسیار محشور بودم و با او زندگی کردم. دیدم افرادی را که به آقای بهشتی گفتند که فلانی با شما مخالف است و در فلان جا علیه شما این طور حرف زده است. آقای بهشتی گفتند من اینها را میدانم، اما چون او آدم لایقی است و میتواند برای کشور مفید باشد، از او استفاده میکنم. آقای هاشمی نیز همین روحیه را داشت. زیرا آقای هاشمی، انقلاب، نظام، کشور و مردم را بر خود ترجیح میداد. کسی که این روحیه را داشته باشد، میتواند با مخالفان خود نیز کارکند، با افرادی که او را قبول ندارند هم کار کند. رمزش این است.
در هشت سال گذشته هجمههای بسیاری به آقای هاشمی شد. شما دلیل این هجمهها را چه میدانید و واکنش ایشان به این حملات چه بود؟
هجمهها به این دلیل بود که آقای هاشمی بزرگ بود و بقیه از او میترسیدند؛ میترسیدند که جای آنان را تنگ کند. درحالی که آقای هاشمی حسرت قدرت نداشت و به همه چیزهایی که ممکن است یک نفر در این کشور به آن دست یابد، دست یافته بود. هاشمی دنبال چیز بالاتری نبود. اما دیگران با این حساب که مبادا روزی آقای هاشمی جای آنان را تنگ کند، حسادت کردند و این برخوردها را با او کردند. در اوج مظلومیت، در چند مورد که میدیدم فشارها علیه ایشان بسیار زیاد شده است، پیش ایشان میرفتم. میگفتم این روزها فشار زیاد است، شما چه میکنید و چه میگویید. میخندیدند و میگفتند مزهاش به همین است. زندگی یعنی این. باید فشار باشد، مقاومت هم باشد تا زندگی لطف و مزه پیدا کند. هرکسی این روحیه را ندارد، این روحیه یک قهرمان و یک انقلابی ناب است. این روحیه یک مرد خداست، روحیه کسی است که در کار خود اخلاص دارد و آقای هاشمی این ویژگیها را داشت.
اواخر عمر آقای هاشمی نکتهای کلیدی گفتند. گفتند که حالا که مردم آگاه شدند، میتوانم راحت بمیرم. رمز این گفته چه بود؟
این جمله به این دلیل بیان شد که ایشان به یکی از اهداف و آرزوهای بلند خودش رسیده بود؛ یعنی آگاهی مردم. همین امروز این جمعیت حاضر در مراسم تشییع ایشان، نشان دهنده همین است که مردم به نقطهای رسیدند که آقای هاشمی دوست داشت برسند. یک انقلابی بزرگ و یک مرد خدا، همین را میخواهد و وقتی هم که به این نقطه رسید، واقعاً احساس راحتی کرد. بالاتر از این راحتی را، بعد از مسأله ردصلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری دیدم. به ایشان گفتم حالا که شما را ردصلاحیت کردند، در چه وضعی هستید و چه میگویید. خندیدند و گفتند من احساس راحتی میکنم، برای اینکه آن نامزدی تکلیف بود، اما حالا تکلیف از من برداشته شد. آقای هاشمی انسانی تکلیفگرا بود و برای انجام تکلیف خود، حاضر بود همه سختیها را تحمل کند و از هر دشواری استقبال بکند. اما وقتی احساس میکرد تکلیفی ندارد، کنار میکشید و احساس راحتی میکرد. اینکه میگفت راحت میتوانم بمیرم، برای این بود که احساس میکرد تکلیف خود را انجام داده است.
بخش علمی شخصیت ایشان و نیز جایگاه ایشان میان روحانیت مفغول مانده است.
آقای هاشمی یک مجتهد مسلم و یک مفسر قوی قرآن بود. آنقدر قدرت تفسیری داشت که در زندان شاه، با آن محدودیتها و بدون برخورداری از منابع توانست تفسیر بنویسد. اکنون تفسیر راهنمای ایشان که در 30 جلد منتشر شده است، یکی از بهترین تفاسیر است. علاوه براین، بر مسائل فقهی و در مسائل قرآنی هم ایشان چیره بود. در مسائل اعتقادی هم همین طور. ایشان در زندان کتابی علیه کمونیزم نوشت که یک بار در اواخر انقلاب چاب شد و اخیراً هم چاپ دوم آن منتشر شد. انگیزه چاپ دوم این کتاب نیز این بود که یکی از دانشگاههای هند از ایشان خواست مطالبی درباره کلام جدید بنویسند که ایشان این کتاب را تجدید چاپ کردند. بنابراین، آقای هاشمی هم در فقه و هم در علوم قرآنی و تفسیر و کلام و هم در سیاست سرآمد بود. در سیاست بویژه میدانید که سیاستمداری مانند هاشمی در عصر خود ندیدیم. امروز رسانههای دنیا نیز همین را میگویند که بزرگترین سیاستمدار خاورمیانه در عصر حاضر از دنیا رفت.
میراث آقای هاشمی برای ما چیست؟
اعتدال، انقلابی بودن، اخلاص، از خود گذشتگی و تلاش و خدمت برای مردم که آقای هاشمی همه اینها را در خودش جمع کرده بود. همه ما باید این صفات را در خود داشته باشیم تا بتوانیم راه او را ادامه بدهیم.