arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۱۹۳۷
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۰۳ - ۲۸ تير ۱۳۹۰

شهداد روحانی: اگر مردم به تالارها نيايند همه چيز به هم مي ريزد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اعتماد نوشت: فردا آخرين اجراي اركستر سمفونيك تهران به رهبري «شهداد روحاني» است.قرار بود اين برنامه به مدت سه شب در تالار وحدت برگزار شود كه به علت استقبال مخاطبان يك اجرا در برج ميلاد نيز به آن اضافه شد. روحاني در دو سال اخير بارها به عنوان رهبر ميهمان اركستر سمفونيك به اجراي برنامه پرداخته است و در آخرين حضور خود موسيقي فيلم هاي معروف را به عنوان رپرتوار انتخاب كرده است. در اين باره با او به گفت و گو نشسته ايم.
    
    دليل اينكه كل اين برنامه را به موسيقي فيلم اختصاص داديد چه بود؟ آيا به جذب بيشتر مخاطب ربطي دارد؟
    علت اينكه اين برنامه را به موسيقي فيلم اختصاص داده ام، اين است كه اين موضوع ديگر در بسياري از كشورهاي دنيا مرسوم است. در امريكا كه از سال هاي بسيار دور و در اروپا نيز چندين سال است مرسوم شده كه يك اركستر سمفونيك معتبر دست كم يك يا چند كنسرت خود را در سال به اجراي موسيقي فيلم اختصاص مي دهد. اگر به موسيقي فيلم هايي كه من براي اجرا در اين كنسرت انتخاب كرده ام، نگاه كنيد، مشاهده مي كنيد كه آهنگسازانشان جز دو نفر كه صرفا در حوزه موسيقي فيلم فعاليت مي كنند، همگي از آهنگسازان موسيقي كلاسيك هستند. از لحاظ تكنيكي و ساختار، اين قطعاتي كه براي كنسرت انتخاب كرده ام، ويژگي ها و قواعد موسيقي كلاسيك را در خود دارند. از سوي ديگر هر كدام از قطعاتي كه ما اجرا مي كنيم، همراه خود داستان دارند. يعني انتخاب من صرفا به خاطر فرم هايي كه اين قطعات را در حوزه موسيقي كلاسيك قرار مي دهند نبوده. مثلاما در اين كنسرت قطعه يي از «پال دوكا» به نام «دستيار جادوگر» اجرا مي كنيم، مي دانيد كه پال دوكا آهنگساز و مدرس بسيار معتبري بوده كه فقط موسيقي كلاسيك مي نوشت، اما اين قطعه را بر اساس يك داستان نوشته است. بعدها در نتيجه اجراهاي متعددي كه پس از حدود 80 سال صورت گرفت، كمپاني ديزني نيز با اين قطعه آشنا شد و روي موسيقي اين آهنگساز و اين قطعه انيميشن ساخت. يا مثلاقطعه ديگري كه بر اساس تم اصلي فيلم «بربادرفته» اجرا خواهيم كرد از آهنگساز معتبر اتريشي با نام ماكس اشتاينر است، اين آهنگساز در كارنامه كاري خود اپرا و سمفوني هم دارد. بنابراين دليل اصلي اي كه مرا مجاب كرد تمام قطعات را از موسيقي فيلم انتخاب كنم، در درجه نخست اين بود كه اعضا و نوازندگان اركستر سمفونيك تهران با قطعات و آهنگسازاني آشنا شوند كه تا به حال هيچگونه آشنايي اي با آنها نداشته اند. ببينيد اركستر سمفونيك تهران تا امروز از هر آهنگساز موسيقي كلاسيك يك يا دو قطعه اجرا كرده اند، از دوره كلاسيك گرفته تا معاصر. اما هيچگاه تجربه اجراي موسيقي فيلم را نداشته اند. البته در كنسرت هاي قبلي يكي، دو قطعه اجرا كرديم اما اينكه تمام قطعات را به موسيقي فيلم اختصاص دهيم تا به حال در ايران سابقه نداشته است. فكر مي كنم كه در خيلي از كشورهاي دنيا هم اتفاق نيفتاده است. علتش هم اين است كه اولاپيدا كردن نت هاي چنين قطعاتي كار ساده يي نيست: ثانيا رهبري اين نوع قطعات اگرچه خيلي با رهبري ديگر قطعات متفاوت نيست اما به توانايي رهبر اركستر هم بستگي دارد. در اين نوع اجراها رهبر اركستر بايد قطعات را كاملابشناسد تا بتواند به اعضاي اركستر نيز منتقل كند. موسيقي كلاسيك و موسيقي فيلم خيلي از هم دور نيستند. به عنوان مثال اگر هم آهنگسازان موسيقي كلاسيك در دوران كلاسيك موسيقي فيلم ننوشته اند به اين دليل بوده كه آن موقع صنعت فيلم وجود نداشته است. به محض اينكه صنعت فيلم آمد، آهنگسازاني كه فقط موسيقي كلاسيك مي نوشتند به سمت آهنگسازي موسيقي فيلم رفتند. حالايا كارگردان ها خود به دنبال آهنگسازان رفتند يا خود آهنگسازان به اين كار اشتياق نشان دادند. مثلاآهنگسازاني مثل پروكوفيف و شاستاكوويچ و... موسيقي فيلم نوشته اند چون در دوره يي كه اين آهنگسازان فعاليت مي كردند، صنعت فيلم داشت پا مي گرفت و رشد مي كرد. و همين عامل باعث مي شد تا ميان كارگردانان فيلم و آهنگسازان موسيقي كلاسيك ارتباط كاري برقرار شود. بسياري از آهنگسازان بزرگ مثل ماكس اشتاينر پيش از آنكه به امريكا مهاجرت كنند، صرفا اپرا و سمفوني در كنار قطعات موسيقي كلاسيك مي نوشتند. همين كه به امريكا مهاجرت كردند، با استفاده از توانايي شان و البته به خاطر امرار معاش به صنعت فيلم و نوشتن موسيقي براي فيلم اشتياق نشان دادند و به آن سمت جذب شدند. اين قطعاتي هم كه ما اجرا مي كنيم دست كمي از قطعات موسيقي كلاسيك ندارند. حسني كه اين قطعات دارند اين است كه مردم بهتر و راحت تر با آنها ارتباط برقرار مي كنند.
    
    آقاي روحاني از پاسخ شما اينگونه برداشت مي شود كه شما بر ارتباط راحت تر ميان مردم و اركستر سمفونيك و قطعاتي كه اجرا مي كند، تاكيد مي كنيد. از طرفي اركستري مثل اركستر سمفونيك بطور معمول مخاطباني «خاص» داشته است. بنابراين آيا مي توان از چنين اركسترهايي مثل اركستر سمفونيك تهران انتظار داشت كه مخاطباني «عام تر» داشته باشد؟
    چه اشكالي دارد؟ اتفاقا به نظر من زيبايي كار در اين است كه هر روز به مخاطبان اركستر سمفونيك افزوده شود. آيا همواره بايد اينگونه فكر كنيم كه اركستر سمفونيك بايد مخاطباني محدود داشته باشد و اين مخاطبان همواره بايد در جعبه يي كوچك محافظت شوند؟ پاسخ من كاملامنفي است. من با اضافه كردن قشري تازه به مخاطبان اركستر سمفونيك و آوردن مخاطباني جديد به سالن هاي كنسرت و تالار وحدت براي شنيدن اركستر سمفونيك تهران كاملاموافق هستم. چون معتقدم با اين كار عده يي كه با موسيقي كلاسيك، اركستر سمفونيك و آهنگسازان موسيقي كلاسيك آشنايي نداشتند، براي ديدن اجراها و آشنايي با موسيقي كلاسيك مشتاق مي شوند و بيشتر از پيش از اين موسيقي حمايت مي كنند. شك نداشته باشيد كسي كه موسيقي فيلم «بر باد رفته» را دوست داشته باشد، قطعا از موسيقي چايكوفسكي و بسياري ديگر از آهنگسازان موسيقي كلاسيك خوشش خواهد آمد. اين اتفاق در حالي خواهد افتاد كه اين شخص پيش از اين هيچگونه آشنايي با اين آهنگسازان و موسيقي كلاسيك نداشته است.
    
    البته آقاي روحاني موضوع ديگر حضور شخص شما در اركستر است. آيا مي پذيريد كه نام شما و معروف بودنتان هم يكي از دلايلي است كه مخاطب عام را به تالار وحدت مي كشاند؟
    طبيعتا همينطور است. تعارف كه نداريم. مثلاخود من اگر بدانم جايي اركستري سمفونيك برنامه يي اجرا مي كند و رهبر اركسترش مورد علاقه من است و كارش را خيلي دوست دارم حتما براي ديدن و شنيدن اجرايشان به سالن مي روم. مثلااگر سمفوني شماره پنج چايكوفسكي را در دو سالن و با دو رهبر متفاوت اجرا كنند، طبيعي است به اجرايي خواهم رفت كه رهبر اركسترش را بيشتر دوست دارم. به هر حال عوامل مختلفي وجود دارند كه مخاطبان را جذب مي كنند و يكي از آنها شخص رهبر اركستر است. در امريكا همواره براي ديدن كنسرتي از اركستر سمفونيك ابتدا به نام رهبر اركستر دقت مي كنم. اگر رهبر اركستري غيرمعروف را بپسندم بيشتر راغب مي شوم تا به كنسرتشان بروم تا اينكه بخواهم صرفا به تماشاي كنسرت اركستر معروف فيلارمونيك لس آنجلس بروم. در همه جاي دنيا اين موضوع وجود دارد. باز هم تاكيد مي كنم، چه خوب كه از همه عوامل استفاده كنيم تا بتوانيم مخاطبان بيشتري را به سالن هاي كنسرت اركستر سمفونيك بكشانيم.
    
    به خاطر همين چند دليلي كه عنوان كرديد يعني معروفيت خودتان و معروف بودن قطعاتي كه در اين كنسرت اجرا خواهيد كرد، نگراني اي از بابت پر نشدن سالن وجود ندارد. مي ماند بحث كيفيت آثاري كه اجرا مي شود...
    من به عنوان رهبر اركستر اگر به كشوري ديگر دعوت شوم، درست مثل ايران طبيعتا همه جوانب را براي انتخاب قطعات در نظر خواهم گرفت. جوانبي مثل توانايي اركستر، نوع و سطح سليقه مخاطبان و... هميشه بايد مدنظر قرار گيرند. شكي در اين نيست كه در هر كجا كه كنسرتي را رهبري مي كنم، به همه اين نكات دقت و توجه مي كنم. اگر سليقه شخصي من مدنظر باشد، خب، من به سبك هاي مختلف و متفاوت علاقه مند هستم و هيچ وقت هم نخواسته ام در رهبري موسيقي دوره يي خاص مثل دوره رمانتيك يا دوره كلاسيك و حتي موسيقي فيلم تخصص صرف داشته باشم. از اين نظر و با توجه به اينكه در رشته هاي مختلفي از موسيقي تحصيلات آكادميك نيز داشته ام، در نتيجه دايره انتخاب وسيع تري هم دارم. بنابراين به هر جايي كه براي رهبري اركستر دعوت مي شوم، مي توانم با توجه به امكانات موجود، توانايي اركستر و سطح سليقه مخاطبان رپرتوارم را انتخاب كنم. به اين ترتيب هم اركستر مي تواند با توجه به توانايي اش قطعات را اجرا كند، هم مردمي كه به شنيدن كنسرت اركستر سمفونيك مي آيند، براي ديدن و شنيدن اجراهاي بعدي اشتياق پيدا كنند. اما شرايط اركستر سمفونيك تهران نسبت به جاهاي ديگر فرق مي كند. اركستر ما متاسفانه برنامه منسجمي ندارد و برنامه ريزي دقيقي براي آن صورت نگرفته است. در نتيجه كار مرا به عنوان يك رهبر اركستر ميهمان دشوارتر مي كند. رهبري ميهمان كه دلش براي اركستر سمفونيك كشور خودش مي سوزد و نسبت به آن دغدغه دارد. اعضاي اين اركستر هم فرهنگ و همزبان من هستند بنابراين دوست دارم در زمان كوتاهي كه اينجا هستم، بهترين نتيجه را از بودنم در كنار اركستر سمفونيك بگيرم. در مقابل اگر اركستري باشد كه برنامه منظم سالانه داشته باشد، شرايط نيز متفاوت خواهد بود. به اين معنا كه به عنوان رهبر اركستر مي توانم قطعاتي دشوارتر نيز انتخاب كنم. خب، پيش آمده است كه در يكي از اركسترهايي كه به عنوان رهبر ميهمان دعوت شدم، تمام قطعات را به يك آهنگساز اختصاص دادم. مثلادر يكي از كنسرت ها از من خواستند تمام قطعات از بتهوون انتخاب و رهبري شوند. به نظر من با شرايطي كه اركستر سمفونيك تهران دارد، آن نوع برنامه ريزي ها جواب نمي دهد. شخصا ترجيح مي دهم در دو ساعتي كه اركستر سمفونيك تهران برنامه را اجرا مي كند، قطعاتي از آهنگسازان مختلف با سبك ها و تكنيك هاي مختلف تجربه شوند تا اعضاي اركستر نيز با ژانرهاي مختلف آشنا شوند. با شرايط موجود به نظرم پيشرفت اركستر در درجه نخست اهميت قرار دارد. همانطور كه گفتم در اروپا نيز اجراي موسيقي فيلم در اركستر سمفونيك دارد مرسوم مي شود. حتي اركستري مثل اركستر فيلارمونيك وين كه يكي از متعصب ترين اركسترهاي سمفونيك دنياست- به اين معنا كه معتقدند اين اركستر بسيار معتبر فقط بايد از قطعات آهنگسازان خاصي اجرا كند- چند سال پيش يكي از كنسرت هايشان را به قطعات جان ويليامز اختصاص دادند كه براي خود من نيز تعجب آور بود. منظورم اين است كه موضوعي كه به آن اشاره كرديد در خيلي از جاهاي دنيا متداول است. يا مثلااركستر سمفونيك برلين كه يكي ديگر از اركسترهاي معتبر دنياست، به اين مرحله رسيده است كه موسيقي فيلم را «ضبط» مي كند.
    
    آقاي روحاني اين اركسترهايي كه عنوان كرديد به درجه يي از كيفيت رسيده اند كه به موضوع موسيقي فيلم نيز بپردازند. اما آيا اركستر سمفونيك تهران به آن درجه رسيده است؟ اركستر سمفونيك تهران هنوز خيلي از قطعات موسيقي كلاسيك را اجرا نكرده است...
    
    خب، من كه نمي توانم با يك بار، دو بار رهبري اركستر سمفونيك تهران، آن را به اين درجه برسانم. اركسترهايي كه نام بردم بسيار استثنايي هستند. اما بسياري از اركسترهاي ديگر وجود دارند كه خيلي از قطعات را تا به حال اجرا نكرده اند. اركستر سمفونيك تهران هم در كنسرت هايي كه من رهبري اركستر را به عهده داشتم، تا 70درصد قطعاتي را اجرا كرده است كه تاكنون در ايران اجرا نشده بودند. آيا اركستر سمفونيك تهران تا به حال سوييت «پرنده آتشين» را اجرا كرده بود؟ يا قطعه «وكاليز» رخمانينوف، بارتوك و... كه تا به حال اركستر سمفونيك تهران آن را اجرا نكرده بود. خب، همه قطعات را نمي توان با يك يا دو برنامه رهبري اركستر اجرا كرد. اما اگر من وقت بيشتري براي رهبري اين اركستر داشتم، حتما قطعات بيشتري را اجرا مي كردم. البته تاكيد مي كنم كه در اين صورت نيز باز از قطعات موسيقي فيلم استفاده مي كردم. از سوي ديگر امكانش نيز وجود ندارد. مگر اركستر سمفونيك تهران آن هم با اين شرايط در طول يك سال چند كنسرت برگزار مي كند؟ غير از برنامه هاي سفارشي و مناسبتي چند كنسرت در سال اجرا مي كنند كه تازه بتوان از آنها خواست قطعات بيشتري را اجرا كنند؟ اينكه شما مي گوييد اركستر سمفونيك تهران تمام قطعات را اجرا نكرده، اصلابحث درستي نيست. دوست داشتم روحيه بچه ها را قبل از اينكه من تمرين ها را شروع كنم مي ديديد. قطعا انتظار نداشتيد كه من با آنها سمفوني شماره 94 هايدن را اجرا كنم. از طرفي اجراي قطعاتي كه منظور شمااست، بهره وري هم ندارد. چرا كه حتي سالن هاي كنسرت در اروپا نيز با دشواري پر مي شوند. وقتي مردم به سالن ها نيايند همه چيز به هم مي ريزد. شما در صورتي مي توانيد به آينده اركستري مثل اركستر سمفونيك تهران اميدوار باشيد كه مخاطب و شنونده داشته باشد. اگر مخاطب به تماشا و شنيدن اركستر نيايد و استقبالي از كنسرت ها نشود، همه چيز به هم مي ريزد. در اين صورت با چه اشتياقي مي توان براي سال هاي بعد برنامه ريزي كرد؟ بطور كلي، در عين حال كه بايد با برنامه ريزي سطح اركستر را بالابرد، قطعا بايد به جامعه مخاطبان نيز توجه كرد. هدف من اين است اما براي هيچ كس نسخه يي صادر نمي كنم. ممكن است يك رهبر اركستر ديگر به اين هدف معتقد نباشد و بر اجراي قطعات خاصي كه صرفا مدنظر خودش است تاكيد داشته باشد. مثلابگويد فقط بايد اين قطعاتي كه من مي گويم اجرا شوند. خب، من به عنوان رهبر ميهمان اركستر سمفونيك تهران كه ايراني هم هستم به اين تفكر اعتقادي ندارم. باز هم تاكيد مي كنم بيشترين هدف من از انتخاب قطعات در درجه اول فقط آشنايي نوازندگان و اعضاي اركستر سمفونيك تهران با قطعات جديد است تا لااقل اين انگيزه را داشته باشند كه حتي سر تمرين بيايند. در مرحله دوم به مردم و مخاطبان فكر مي كنم چون اينجا نيامده ام كه براي خودم رهبري كنم. آمده ام تا مردم با موسيقي هايي كه تاكنون نشنيده اند آشنا شوند.
    
    اجازه بدهيد منظورم را با مثالي روشن تر بيان كنم. با تجربه يي كه در كنسرت هاي قبلي اين اركستر داشتم، به نكته يي پي بردم. شخصا آدم هايي را ديدم كه در چند شب متوالي كنسرت هايم حضور داشتند. يكي از همين مخاطبان مي گفت كه پدرش هيچگاه علاقه يي به حضور در كنسرتي مثل كنسرت اركستر سمفونيك تهران نداشت اما خودش همواره در كنسرت ها حضور مي يافت. همين پسر جوان تعريف مي كرد كه با اصرار پدرش را راضي كرده تا براي شنيدن يكي از كنسرت هاي اركستر سمفونيك تهران –كه البته من رهبري اركسترش را بر عهده نداشتم- به تالار وحدت بيايد. اما متاسفانه اجرا آنقدر ضعيف بوده و قطعات آنقدر بد اجرا شده بودند كه پدرش گفته بود ديگر اسمي از اركستر سمفونيك جلوي او آورده نشود. منظورم اين است كه اگرچه متداول نيست اما ممكن است چنين اتفاقاتي هم بيفتند و مخاطبان دلسرد شوند. ببينيد اركستر سمفونيك تهران نيز اركستري استثنايي است چون روند طبيعي اي طي نمي كند. پيشنهاد مي كنم با برخي از اعضاي اركستر نيز گفت وگو كنيد تا با شرايطي كه در حال حاضر دارند بيشتر آشنا شويد.
    
    آقاي روحاني ميان حرف هايتان اشاره كرديد كه ممكن است يك رهبر اركستر به حضور بيشتر مخاطبان در سالن اعتقادي نداشته باشد. در همين باره يك بار آقاي علي رهبري در گفت وگويي عنوان كردند كه نبايد در اجراهاي كنسرت هايي مثل اركستر سمفونيك به حضور زياد مخاطبان فكر كرد. ايشان حتي گفتند اگر مخاطباني وسط اجرا سالن را ترك كردند بايد بدانيم كه اجرا موفق بوده است...
    به هر حال ايشان هم اين نظر را دارند. به نظر ايشان هم احترام مي گذارم. اما به نظر من اگر وسط كنسرت مخاطبان سالن را ترك كنند، اجرا اصلاموفق نبوده است. به نظرم اينگونه اظهارنظرها به نوعي ژست هنري است. البته با بيرون رفتن يكي، دو نفر چيزي تغيير نمي كند. اگر خاطرتان باشد گفتم كه من نسخه يي براي هيچ كس نمي پيچم. اين نظر من است و هر كس نظري دارد. من فروردين ماه امسال هم براي رهبري ميهمان اركستر سمفونيك تهران در ايران بودم. آن برنامه را دو شب در شيراز نيز اجرا كرديم و اگر به قطعات نگاه كنيد واقعا برنامه يي سنگين بود. اجرايي نبود كه مخاطبان غيرموزيسين بتوانند آن را راحت هضم كنند. مثلا«فينلانديا» سيبليوس و «رقص هاي مجار» بارتوك يا كنسرتو پيانوي چايكوفسكي و... قطعاتي سنگين هستند. با وجود اين دو شب در تهران تمديد شد و دو شب هم در شيراز اجرا شد. خب، اين اركستر آن قطعات را نيز با رهبري من اجرا كرده است. اين را هم بگويم كه اگر سالن پر مي شود دليلي بر اين نيست كه اجرا خوب يا عالي بوده است. اما اجراي قطعات سنگين از آهنگسازاني مثل چايكوفسكي يا بتهوون و بارتوك مخاطباني نياز دارد كه موسيقي كلاسيك را بفهمند و رغبت ديدن و شنيدن اين اجراها را داشته باشند.
    
    نظر شما درباره اجراي قطعات آهنگسازان ايراني در اركستر سمفونيك تهران چيست؟ مثلادر يكي از اجراهاي اركستر سمفونيك تهران با رهبري اركستر موزيسين ايرلندي قطعاتي از آقاي كامكار اجرا شد و باقي قطعات از موسيقي كلاسيك غربي انتخاب شده بود، به نظر شما از نظر زيبايي شناسي نوعي تناقض شكل نمي گيرد؟
    در پاسخ به پرسش نخست بايد بگويم قطعات آهنگسازان ايراني حتما بايد در اين اركستر اجرا شوند. حتي اگر در يك كنسرت قطعه يي از آهنگسازي ايراني در كنار قطعات كلاسيك غربي اجرا شود باز هم خوب است اما اگر صرفا به خاطر حضور اسم آهنگسازي ايراني در برنامه، اين تصميم گرفته شده باشد، خب، اركستر ملي وجود دارد و فعال است. از اسمش هم پيداست كه اين اركستر براي اجراي قطعات آهنگسازان ايراني مناسب تر است. اركسترهاي ديگري هم وجود دارند كه مي توانند اين هدف را دنبال كنند. منكر اين هم نيستم كه اركستر سمفونيك قطعات آهنگسازان ايراني را اجرا كند. خود من هم مثلاقطعاتي از آقاي دهلوي اجرا كرده ام. براي اين كنسرت هم دوست داشتم كه قطعه يي از يك آهنگساز ايراني را اجرا كنيم اما نتوانستم قطعه يي پيدا كنم كه با ديگر قطعات سازگار باشد.
نظرات بینندگان