پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی در مقایسه ی واکنش به حوادث قطار و پلاسکو در نشریه ی «صدا» نوشت:
تفاوت میان یک جامعه توسعهیافته و پیشرفته با یک جامعه عقبمانده در چیست؟ جامعهشناسان شاخصهای گوناگونی را برمیشمارند. بر حسب این که طرفدار چه نگرش جامعهشناسانهای باشند، شاخصهای پیشنهادی آنان با یکدیگر قدری تفاوت دارد. ولی بخشی از این شاخصها هستند که در هر نگرشی وجود دارند و بر اهمیت آنها تاکید میشود.
یکی از آنها شاخص خاصگرایی و عامگرایی است. منظور از عامگرایی، داوری نسبت به دیگران براساس معیارهای عام و کلی و فارغ از ویژگیهای خاص است بطوری که این ویژگیها قابلیت تعمیم به همه افراد را دارد. در مقابل خاصگرایی این داوری را بر حسب معیارهای ویژه انجام میدهد. خانواده، قومیت، نژاد، مذهب، جنسیت، ملیت و… هر کدام میتوانند معیارهای خاص تلقی شوند و بر حسب این که یک فرد جزو کدام یک از این مقولات است، داوری ما را نسبت به او تحت تاثیر قرار دهد. هر چه شاخص عامگرایی قویتر و شاخص خاصگرایی ضعیفتر باشد، آن جامعه توسعهیافتهتر است. عصبیت قومی یکی از مصادیق خاصگرایی است.
وجود افراد نزدیک و فامیل یا هم قوم و قبیله اطراف مقامات سیاسی مصداقهای روشن خاصگرایی در سیاست است. نمونه عامگرایی هم قضاوت است. قاضی برای داوری همیشه باید از معیارهای عام تبعیت کند. ولی از آنجا که ما همه انسان هستیم خیلی سخت است که این امر را به صورت کامل انجام دهیم به همین دلیل هم قضات در پروندهایی که افراد منتسب به آنان یک طرف دعوا هستند صلاحیت رسیدگی ندارند. زیرا همیشه این خطر وجود دارد که در قضاوت خود خاصگرایانه عمل کنند.
رفتار خاصگرایانه بر حسب مورد حتی در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته نیز دیده میشود. برای نمونه سال گذشته که آرای نمایندگان هر کشور را درباره فوتبالیست برتر جهان دیدم، سه آلمانی صاحب رای (کاپیتان و مربی تیم ملی و نماینده رسانه آلمانی) به ۹ گزینه (هر کدام سه نفر) رای داده بودند که هر ۹ نفر آلمانی بودند! در حالی که بطور واضح این امر با هیچ سلیقهای جور در نمیآمد مگر با منطق خاصگرایی، البته در آنجا خاصگرایی در سطح ملیت جدی است ولی در پایینتر از سطح ملی با خاصگرایی برخورد میشود. البته اینطور نیست که یک فرد بیربط را هم در لیست برترینها قرار دهند، در هر حال آلمان آنقدر بازیکن طراز اول دارد که این انتخاب وحشتناک به نظر نرسد، ولی روشن است که داوری آنان کاملا خاصگرایانه بوده است، هرچند محدود و قابل فهم است.
خاصگرایی رسانهای و سیاسی نیز تا حدی قابل فهم است. ولی وقتی که از اندازه عبور کند، قضیه به شکل مبتذل در میآید و اثرگذاری رسانهای را از دست میدهد. امسال چهار اتفاق مهم رخ داد که شاخص خاص و یا عامگرایی در رسانههای ایران را به چالش کشید. ابتدا فیشهای نجومی بود. سپس املاک نجومی پیش آمد، هر دو کمابیش یک شکل داشتند. در ادامه تصادف قطار و اکنون آتشسوزی ساختمان پلاسکو پیش آمده است. یک در میان علیه دولت و منتقدانش بود. امیدواریم که این موارد تمام شود و شاهد ادامه آنها نباشیم، ولی آنچه که در جریان انعکاس این رویدادها دیده شد، گویای دقیق از خاصگرایی شدید رسانههای اصولگرا بود.
هنگامی که قضیه فیشهای حقوقی مطرح شد، هرچند که ابعادش محدود بود ولی به طور کاملا آشکاری پرداختها ناعادلانه بود با وجود این در قالب مقرراتی بود که در دولت پیش وضع شده بود. ولی حملات رسانههای اصولگرا چنان بود که گویی هیچگاه در طول دهههای گذشته بویژه در دولت پیش با موارد دیگری که سوءاستفاده و اختلاس و اتلاف منابع بود مواجه نشده بودند و حملات شدیدی را علیه دولت ترتیب دادند. جالب این که دولت مسئولیت پذیرفت و اقدامات جبرانی را نیز آغاز کرد و هیچ اتفاقی هم برای افراد افشاکننده به وجود نیامد. ظاهرا نوبت آن بود که این شتر در خانه اصولگرایی بخوابد و اینجا بود که واگذاری املاک نجومی افشا شد. دفاع از بازداشت افشاکننده و توجیه و به تعبیر دقیقی ماله کشی روی اقدامات انجام شده و… در راس اقدامات رسمی بود، بیشتر رسانههای اصولگرا نیز دست به کار مساله شدند، تا قضیه را مسکوت بگذارند.
البته انصاف باید داد که در این میان آقای توکلی و سایت الف متفاوت عمل کرد و گزارش قابل قبولی از این ماجرا را در اختیار افکار عمومی قرار داد. موضوع گذشت تا حادثه تاسفبار قطار پیش آمد. رسانههای اصولگرا از حالت رسانهای خارج و تبدیل به یک توپخانه و یا حتی سکوی پرتاب موشک شدند. منظور این نیست که چرا نقد یا تحلیل میکردند، که این کار پسندیدهای است و رسانههای اصلاحطلب هم انجام میدادند. ولی این که همه تیترها علیه وزیر و دولت باشد و از هر کسی که کوچکترین کلمهای در رد دولت بگوید تیتر کنند، یک فعالیت رسانهای محسوب نمیشود.
ولی به نظر میرسد که این دوره نیز زودتر از آنچه که گمان میکردند پایان یافت و آتشسوزی و تخریب پلاسکو به وجود آمد. حادثهای که ابعاد بسیار بزرگ اقتصادی و مدیریتی داشت. ولی تاکنون رسانههای اصولگرا کمتر حملهای را متوجه مالک ساختمان یعنی بنیادمستضعفان و نیز شهرداری کردهاند که هر دو مسئولیت اصلی را در این جریان به عهده دارند. در صورتی که اگر این رویداد در حوزه وظایف و مسئولیتهای دولت بود، معلوم نبود که تاکنون چندصد تا موشک رسانهای شلیک کرده بودند.