گرچه تركیب عجیب این شورا تقریبا تكلیف را روشن كرده بود، اما بالاخره حضور برخی چهرههایی در آن، كورسوی امیدی را باقی میگذاشت.
فریدون جیرانی دید از مصاحبه هفته قبلش با وزیر ارشاد درباره سازمان
سینمایی، چیز دندان گیری عاید نشد و وزیر در طول یك ساعت حضورش در «هفت»
نتوانست تصویری ساده از آنچه قرار است در سازمان سینمایی برای سینما اتفاق
بیفتد به دست دهد و به بیان كلیاتی نامشخص اكتفا كرد. پس این بار به
سراغ یكی از اعضای شورای عالی سینما رفت تا شاید جواب سئوالاتش را بیابد،
ولی حضور احمد نجفی در برنامه «هفت» نشان داد فعالیت نكردن در سینمای
جدی تا چه حد میتواند آدم را از مسائل روز سینما دور نگه دارد و ثابت
كرد آدم اول باید به قابلیتهای خودش نگاهی بیندازد و بعد سمت بپذیرد.
ضمنا بر همگان اثبات شد امید به اینكه سینماییهای این شورا بتوانند از
نفر اول اجرایی كشور به سود سینما امتیاز بگیرند، چه خیال بیهودهای است.
سخنان نجفی به قدری عاری از تسلط بود و به اندازهای این عدم تسلط توی
ذوق می زد كه نجفی ناچار شد بارها تاكید كند «فریدون جان خودت میدانی من
اینكارهام» و از پاسخ دادن بگریزد، دائم یادآوری كند كه: «كاش كاغذهایم
را آورده بودم كه دقیق توضیح میدادم» و با اینكه در آمریكا اقتصاد
خوانده، هی میلیون را با میلیارد اشتباه می گرفت و مدام تاكید میكرد كه
«فكر نكنید ما توی جلساتمان پا روی پا میاندازیم و كیك و چای
میخوریمها. كار سختی است آقا، كار كارشناسی سنگین است. ما داریم كار
میكنیم» و مدعی بود «ما همهاش در جلسات چالش داریم و بحثها خیلی جدی
است. ما از طیفهای مختلفیم». چند بار هم با هیجان از خاطراتش با
احمدینژاد گفت و مداوم میخواست با «قس علی هذا» سر و ته ماجراها را به
هم بیاورد.
فكرش را بكنید؟ نجفی روی آنتن زنده میگوید بعد از سه جلسه با حضور رئیس
جمهور و بحث و بررسی جدی درباره بحث مالیات در سینما و تصویب آییننامه،
مشاور حقوقی به آنها گفته این مصوبات با مصوبات مجلس مغایر است و كلا
هیچی به هیچی! میبینید كار چقدر سخت و كارشناسی است است؟
اگر مباحث جدی كه در این جلسات بحث میشود از همین دست باشند كه دیگر
تكلیف سینما معلوم است. كاش همان چای و كیكشان را خورده بودند لااقل! با
«شو» اجرا كردن كه نمیشود برای سینما تصمیم گرفت. مگر برنامه «صندلی
داغ» است آقا؟
صمیمانه امیدوارم آقای نجفی استثنا باشند و سایر اعضای شورای عالی سینما
اطلاعات جامعتر و كاملتری از ایشان نسبت به مباحث كلان سینما داشته باشند
تا از وقت رئیس جمهور مملكت به نفع سینما استفاده شود.
واقعا چرا باید یكی از اعضای شورای عالی سینمای مملكت ما تسلطش بر مباحث
اینقدر كم باشد كه نتواند حداقل تعریف درستی از مهمترین بحث این روزهای
سینمای ما - یعنی سازمان سینمایی - ارائه دهد؟ چرا نباید بتواند به
سئوالات ساده ای كه پیرامون آن وجود دارد، پاسخ دهد؟ آن وقت چرا توقع
دارند، دیگران دست روی دست بگذارند و هیچ انتقادی نكنند تا شورای عالی
كارش را انجام دهد؟
حالا فكر می كنید سازمان سینماییای كه در جلسات این شورای عالی، معماری
میشود، پایههای سفت و محكمی خواهد داشت؟ آیا چنین سازمانی میتواند
مشاركت و همراهی قاطبه هنرمندان فعال كشور را به همراه داشته باشد؟
سازمانی كه هنوز وزیر و عضو شورای عالی سینما دربارهاش چیزی نمی دانند،
آیا طی سه ماهی كه آقای وزیر برای طراحیاش مهلت دارند، به جایی خواهد
رسید؟ خروجی جلسات این شورا چیست؟ چرا این خروجی به اطلاع سینماگران نمی
رسد؟ وزیر محترم وعده دادند با اقشار مختلف سینماگران درباره سازمان
سینمایی مشورت خواهند كرد. آیا این كار آغاز شده است؟ اگرنه، چرا؟ و اگر
بله اسامی آن هنرمندان مورد مشورت چیست؟
احمد نجفی -كه اصرارش بر كلمه «من تهیهكننده» كمی عجیب به نظر میرسد-
در كارنامه كاریاش تهیه چهار فیلم به چشم میخورد: «گروهبان» در سال 69،
«تاواریش» در سال 72، «هتل كارتن» در سال 75 و فیلمی گمنام و اكران نشده
به نام «بازی خطرناك» در سال 86.
تهیهكنندهای با این كارنامه كه در 15 سال اخیر تنها یك فیلم بلاتكلیف
تهیه كرده، چگونه میتواند بر مشكلات حال حاضر سینما اشراف داشته باشد؟
البته تقصیری هم ندارد. كسی كه این تركیب را برگزیده، باید پاسخگو باشد
كه بر چه مبنایی و بر اساس چه معیارهایی اینگونه انتخاب كرده است. پس
كجایند آن «طیفهای مختلف» كه آقای وزیر وعده مشورت با آنها را داد؟ پس
كجایند آن «آدمهای جدید» كه قرار بود به تركیب شورای عالی سینما وارد
شوند؟ نكند این اعضای فعلی و دوستان بزرگوار را «طیفهای مختلف»
میدانید؟
اكثر اعضای این شورای عالی علاوه بر آنكه از یك طیف فكری انتخاب
شدهاند، از بابت وضعیت حرفهای هم اوضاع مشابهی دارند. با تمام احترامی
كه برای داوود میرباقری و مسعودجعفری جوزانی قائلم، معتقدم آنها در
سینمای امروز جزو كمكارها به حساب میآیند و در شرایط عادی، برای عضویت
در این شورای تخصصی اولویتی ندارند. این دو در سالیان اخیر با رسانهای
دیگر به نام تلویزیون در ارتباط بودهاند كه معادلاتش به كلی با سینما
متفاوت است.
مسعودجعفری جوزانی، از فیلمسازان برجسته دهه 60 و 70 سینمای ماست و آثار
تحسینشدهای هم دارد اما آخرین فیلمش -«بلوغ» - را در سال 77 ساخته،
یعنی 13 سال پیش. سالهای اخیر را هم كه درگیر سریال «در چشم باد» بوده و
از مناسبات سینمایی دور مانده. مشكلات حال حاضر سینما و مطالبات اكنون
سینما از آن زمان تا به حال تفاوتهای زیادی كرده است. واقعا آیا گزینه به
روزتری وجود نداشت؟
داوود میرباقری نیز وضعیتی مشابه با جوزانی دارد. او سه فیلم ساخته كه
آخرین آن - «مسافر ری» - متعلق به سال 79 است و دو تای دیگر - «آدمبرفی»
و «ساحره» - هم دهه هفتادیاند. او هم مانند جوزانی سال هاست در فضای
حرفهای سینمای ایران تنفس نكرده است و حداقل هشت سال اخیر فعالیتش را به
«مختارنامه» اختصاص داده. گرچه به نظرم از برترین كارگردانان تاریخ
تلویزیون ماست.
مسعود دهنمكی - كه سابقه حضورش در سینمای حرفهای به پنج سال هم نمی
رسد- ، شهریار بحرانی، جمال شورجه و محسن علیاكبری نیز جمیعا از طیف
سینماگران كاملا وابسته به بخش دولتی به حساب میآیند و هرگز نگران تامین
بودجه و پروانه ساخت و پروانه نمایش و قرارداد اكران و تعداد سالن
نبودهاند و همواره به منابع و تسهیلات دولتی اتصال داشتهاند.
دوستان عزیز! «عالی» بودن یك شورا به نام اعضایش هم بستگی دارد. واقعا
چرا نامهای بزرگ سینمای ایران كه اتفاقا بسیاری از آنها مورد تایید نظام
هم هستند یا به این شوراها دعوت نمیشوند یا اگر هم بشوند نمیپذیرند؟
یكی از معضلات اصلی سینما همین است. باور بفرمایید.
***
بعدالتحریر: چند نفر از دوستان منتقد و هنرمند اخیرا به بنده توصیه كردند
كه «بابا، اینا چیه مینویسی؟ دست از نقد سیاستهای سینمایی بردار، چی
كار به این كارها داری؟ فیلمت را نقد كن عزیز من!»
انصاف بدهید. خداوكیلی وضعیت كنونی غصه ندارد؟ با این اوضاع كه سینما
دارد با ندانمكاریها له و لورده می شود، واقعا سكوت جایز است؟
* كیوان كثیریان/ خبر