پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خسرو معتضد نوشت:
ماليات بر ارزش افزوده كه اين روزها مانند خوره به جان خلق ا... افتاده يكي از علل گراني ها شده است.
با واژه «تاكس گاورمنت» يا ماليات دولت، سالها پيش در سفري در 1355 به انگلستان آشنا شدم. وقتي لباس و پالتو و كفشي خريدم فروشنده ورقه اي به من داد و گفت: وقتي به فرودگاه رفتيد اين ورقه را به باجه اي بدهيد. در آنجا مبلغي را كه به عنوان تاكس گاورمنت بر قيمت كالاي خريداري شده از شما افزوده ايم به شما پس مي دهند. گفتم: براي چه اين چندين پوند را پس خواهيد داد. اگر لازم نبوده چرا گرفتيد؟
فروشنده توضيح داد: (مثل فروشنده هاي ما بي حوصله نبود): براي تشويق كالاهاي توليدي و صادرات آن اين تخفيف به شما داده مي شود اما به ساكنان بريتانيا داده نمي شود، اين برگ خروج كالا از انگليس است. بدين جهت چون شما كالا را از كشور مي بريد و صادرات بريتانيا بيشتر مي شود و هر چه صادرات بيشتر شود رونق اقتصادي افزايش مي يابد. دولت «تاكس گاورمنت» را از اتباع و ساكنان داخل كشور مي ستاند ولي به خارجيان تخفيف مي دهد.
من وقت نداشتم و مبلغ هم آن چنان مهم نبود كه بروم تاكس گاورمنت را پس بگيرم اما ديدم چه كار خوبي كرده اند كه صادرات را تشويق مي كنند. ولي مصرف كننده داخل كشور بايد تاكس گاورمنت را بپردازد كه دولت بتواند از محل مالياتهاي غيرمستقيم چرخ امور كشور را بگرداند. گويا يكي از مسؤولان كشور چند سال پيش به خارج رفته و از تاكس گاورمنت سردرآورده و آن را به صورت بلاي آسماني ماليات بر ارزش افزوده به جان مردم انداخته است. اين در شرايطي است كه دولت طلب هاي زيادي از دولتهاي بيگانه دارد. مانند بدهي نفتي 25 ساله نيكاراگوئه و بدهي نفتي بيش از 5 ميلياردي هند به ايران.
اگر توانستيم پولهايي را كه پيش از انقلاب به هزار بهانه به خارجي ها داديم، پس بگيريم اين وجوهي را هم كه بذل و بخشش كرده ايم، بازگردانده مي شوند!
در زمان قاجاريه يكي از پسران فتحعليشاه كه والي كرمان و بلوچستان بود هنگام بازديد از ولايات و بلوكهاي تحت حكمرانيش وارد روستايي شد و ريش سفيدان و كدخدا رعايا به استقبالش آمدند. هنگام استقبال، از يكي از ريش سفيدان كه بنده خدا حدود 90 سال سن داشت و متأسفانه در مهار كردن بدنش ناتوان بود، فعل قبيحي صادر شد! شاهزاده قاجار در واكنش، كار بدون اراده پيرمرد را توهين به خود تلقي كرد و دستور داد، او را دراز كنند و پانصد ضربه تركه چوب بر پشتش بزنند. طبيعي است پيرمرد زير آن تركه ها كه فراش ها با نهايت شدت مي نواختند، مي مرد.
ريش سفيدان و كدخدا به وساطت برخاستند و حدود يكصد تومان از پول خرمن را كه به دستشان رسيده بود، تقديم حضرت اقدس والا كردند كه از گناه پيرمرد 90 ساله در گذرد و مبلغي هم به پيشكار فراشباشي و حاجب تقديم شد كه از خون آن پيرمرد در گذرند و مورد عفو قرار گيرد و زير تركه چوب نميرد.
منشي باشي حضرت اقدس والا مبالغ جمع آوري و تحويل و تقديم شده را در دفترچه يا توماري نوشت كه حضرت اقدس والا در بازگشت به نصرت آباد (زابل) كه آن زمان مركز بلوچستان بود، مقدار دريافتي ها و تقديمي را بداند. اين وصولي در اوراق دولتي به نام فرد نوشته شد و از سال 1836 ميلادي تا سال 1928 ميلادي يعني 1309 ه.ش وصول و ثبت مي شد و نام آن را «ماليات بي ادبي» گذاشتند! تا آن كه «علي اكبر داور» وقتي وزير ماليه شد، از عنوان اين ماليات تعجب كرد و پس از رسيدگي فراوان و پرس و جو از اولاد و نبيرگان و نديدگان آن پيرمرد نگون بخت، ماجرا روشن شد.
بگذريم...چند روز پيش رفتم براي يكي از بستگانم چند جلد كتاب به اروپا بفرستم. ناشر كتابها را با تخفيف، با من 30 هزار تومان حساب كرد، پستخانه 59 هزار تومان هزينه ارسال پست كتاب كه يك كالاي فرهنگي است، گرفت!
جالب اينجا بود كه 2200 تومان بابت ماليات بر ارزش افزوده هم از بنده گرفتند. من نفهميدم، بنده چه سودي كرده ام يا گيرنده كتابهاي من چه سودي برده است كه شركت پست 2200 تومان ماليات بر ارزش افزوده از من مي ستاند؟! آخر اين 2200 تومان را براي چه از من نويسنده مي ستانيد؟ كتابي من نوشته ام، ناشر هزينه آن را داده، قصد دارم براي حفظ زبان پارسي براي يكي از نزديكانم به خارج بفرستم آخر 4500 گرم كتاب چرا بايد 55 هزار تومان هزينه پست داشته باشد؟ تازه ماليات بر ارزش افزوده يعني چه؟ فكر مي كنيد محصلين مالياتي زمان قاجاريه كه هشتاد نود سال «ماليات بي ادبي» را به زور چماق از مردم آن دهكده بلوچستان مي گرفتند گوش به اين حرفها مي دادند؟ حالا هم از ارسال كتاب به خارج 22000 ريال ماليات بر ارزش افزوده مي گيرند. واي بر من، واي بر شما، واي بر همه ما!
ملت ایران مدتها است مالیات بی ادبی می دهد.
:-(
:-(