قتل با شلیک گلوله به خاطر پول مواد
«اگر یک میخ را 13 سال در دیوار بکوبید، میپوسد، من که تمام این مدت پشت میلههای زندان بودم». اینها بخشی از دفاعیات مردی است که سال 83، یکی از دوستان خود را به دلیل اختلافات مالی سر فروش مواد مخدر به قتل رسانده و جسدش را در چاهی هفت متری انداخته است. او چند روز پس از قتل، سراسیمه سوار یک ماشین عبوری شد و با اسلحه کلت راننده را تهدید به حرکت با سرعت زیاد کرد. همان زمان ماموران گشتی پلیس پایتخت او را دیدند و عملیات تعقیب و گریز را آغاز کردند. متهم که خیال تسلیم شدن نداشت، راننده را مجبور به افزایش سرعت کرد تا این که ماموران با شلیک 16 گلوله، آنها را متوقف و متهم را دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به کلانتری خود را فروشنده مواد مخدر معرفی کرد و پرده از راز جنایت برداشت.
او گفت: «چند روز پیش همراه یکی از دوستانم، مقادیری مواد مخدر معامله کردیم، اما سر سود آن با هم به مشکل خوردیم. من در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با اسلحه، یک گلوله به پشت سرش شلیک کردم. سپس جسدش را در چاهی هفت متری انداختم.»
پس از کشف جسد، متهم به زندان منتقل و چندی بعد در دادگاه، به قصاص محکوم شد.
او 12 سال پس از حادثه موفق شد با پرداخت مبلغی، رضایت اولیای دم را جلب و از طناب دار نجات پیدا کند. مرد میانسال صبح دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و با اظهار پشیمانی گفت: «من در این سالها، حتی یک بار هم در زندان دعوا نکردهام. از قضات میخواهم در حکمم تخفیف قائل شوند.»
رئیس دادگاه نیز از متهم پرسید چه تضمینی است اگر آزاد شوی، دیگر مرتکب جرم نشوی؟ که متهم گفت: «یک میخ را اگر 13 سال در دیوار بکوبی، میپوسد، من که تمام این مدت را در زندان بودم، میخواهم آزاد شوم و درست زندگی کنم.» حکم او تا چند روز آینده صادر میشود.
قتل همسر به بهانه ارتباط پنهانی با برادر ناتنی
مردی که در 21 سالگی به بهانه خیانت، همسرش را با داشتن نوزاد پنج ماهه به قتل رسانده بود، با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات یافت.
ماجرای این پرونده به 13 سال پیش برمیگردد. زمانی که ماموران کلانتری پاکدشت، جسد زن جوان را در حالی که با روسری خفه شده و دختر پنج ماههاش کنارش گریه میکرد، در خانهاش پیدا کردند. آنها متوجه شدند همسر مقتول از همان روز حادثه ناپدید شده و به آستارا گریخته است. او چند روز بعد دستگیر شد و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: «به همسرم مشکوک شده بودم. فکر میکردم با برادر ناتنیام ارتباط پنهانی دارد. روز حادثه همراه برادر خودم به خانهام رفتیم. آنجا با همسرم درگیر شدم و او را با روسری خفه کردم. برادرم هم پاهای همسرم را گرفته بود.»
با ثبت اعترافات متهم، برادر او نیز به اتهام معاونت در قتل دستگیر شد و هر دو در دادگاه محاکمه شدند. اولیای دم تقاضای قصاص کردند و قضات نیز شوهر مقتول را به قصاص و برادرش را به ده سال حبس محکوم کردند. متهم ردیف اول که در آستانه اعدام قرار داشت، سرانجام موفق شد پس از 13 سال، با پرداخت مبلغی رضایت اولیای دم را جلب کند.
او صبح دیروز در جلسه دادگاه گفت: «من آرایشگر بودم. زمان قتل دخترم پنج ماهه بود و الان 14 ساله است. تا پنج سالگی به ملاقاتم میآمد اما الان 9 سال است که او را ندیدهام. برادرم هم سه سال پیش از زندان آزاد شد. در زندان، در کلاسهای قرآن شرکت کردم و مقامهای استانی به دست آوردم. از قضات میخواهم مرا ببخشند.» او پس از اتمام دادگاه، آزاد شد.
نقشه مرگبار خاله برای خواهرزاده
دسیسه خاله برای پس گرفتن طلبش باعث شد تا دست خواهرزادهاش به خون آلوده شود. متهم پس از دستگیری در زندان درس خواند و دانشجوی حقوق شد. او برای جلب رضایت اولیای دم، همان میزان پول پرداخت کرده که در زمان حادثه، از مقتول دزدیده بودند؛ 300 میلیون تومان.
19 آذر 85، ماموران پلیس پایتخت جسد مردی جوان را در حالی که دست و پایش با طناب و دهانش با چسب بسته شده بود، پیدا کردند. آنها پس از تحقیق، رد پای مردی 31 ساله را در قتل کشف و او را دستگیر کردند. متهم در بازجویی قتل را گردن دو نفر دیگر انداخت و گفت: «مدتی قبل از حادثه، خالهام به من گفت که 300میلیون تومان از مقتول طلب دارد و او پولش را پس نمیدهد. او نقشه قتل را کشید. روز حادثه، مقتول را به بهانه تعمیر آسانسور به محل کشاندیم. آنجا من و دو همدستم در انتظارش بودیم. با هم درگیر شدیم و دو همدستم او را خفه کردند. خالهام هم 300میلیون تومان پول او را برداشت. قرار بود به ما هم 30 میلیون تومان بدهد اما پنج میلیون تومان داد.» ماموران هر سه متهم دیگر را نیز دستگیر کردند، اما اعترافات همه آنها در دادگاه باعث شد که قضات، وقوع قتل از سوی خواهرزاده را محرز تلقی و حکم قصاصش را صادر کنند. او 10 سال پشت میلههای زندان ماند تا سرانجام موفق شد با پرداخت 300 میلیون تومان از اولیای دم رضایت بگیرد.
او صبح دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و گفت: «من در این سالها در زندان درس خواندم و الان دانشجوی ترم یک حقوق هستم. از قضات میخواهم مرا ببخشند.» حکم این متهم بزودی صادر میشود.