پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : چند سال قبل با داشتن ۳ فرزند به علت اختلافات خانوادگی، همسرم را طلاق دادم و برای اینکه کودکانمان بیسرپرست نباشند «الهه» را به زنی گرفتم ولی برخلاف نظر من این زن نه تنها از بچههایم مواظبت نمیکند بلکه هر روز به بهانهای آنها را مورد شکنجه و آزار قرار میدهد.
اخبار حوادث همیشه و در تمامی برهههای تاریخ مخاطبان «پَروپا قرصی» داشته و از دههای گذشته تا به امروز همچنان در زُمره پربازدیدترین اخبار قرار داشته است، از سالیان دور نیز تعداد زیادی از خوانندگان، روزنامه را میخریدند تا صفحه حوادث آن را بخوانند.
اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هر روزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانهای به اخبار حوادث تعلق میگیرد و صحفه حوادث روزنامهها همچنان پربازدید و پابرجاست.
برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته به سراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پرندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
در ادامه سراغ حوادث و وقایع جنایی در 31 ماه سال 1355 رفتیم.
نامادری، پسر 7 سالهام را شکنجه میدهد، چه کنم؟!
نامادری، به جرم حرف زدن پسر 7 ساله با پدرش، او را به باد کتک گرفت و چنان شکنجهاش کرد که پزشک قانونی 14 روز طول درمان برای او نوشت.
مردی به نام «محمود» به اتفاق پسر 7 سالهاش برای شکایت از نامادری نزد دادستان تهران آمده، این مردم در شکوائیه خود نوشته است: چند سال قبل با داشتن 3 فرزند به علت اختلافات خانوادگی، همسرم را طلاق دادم و برای اینکه کودکانمان بیسرپرست نباشند «الهه» را به زنی گرفتم ولی برخلاف نظر من، این زن نه تنها از بچههایم مواظبت نمیکند بلکه هر روز به بهانهای آنها را مورد شکنجه و آزار قرار میدهد.
روز گذشته هنگامی که صبح از خانه عازم محل کار بودم «احسان» پسر کوچکم از من سؤال کرد که بابا مدرسه تعطیل شده؟ من در جواب گفتم بله بابا! اما نمیدانستم که همین گفتوگوی چند لحظهای، زنم را بر سر خشم میآورد! شب که به خانه بازگشت پسر کوچکم را گریان و بیرمق دیدم و وقتی علت را جویا شدم، احسان گفت: بعد از رفتن شما از خانه، الهه مرا به باد کتک گرفت که چرا از بابا سؤال میکنی، او با شلنگ به جانم افتاد.
براساس شکایت محمود، دادستان دستور داد پزشک قانونی از احسان معاینه به عمل آورد. پزشکی قانونی بعد از معاینه اعلام کرد بدن احسان از چند ناحیه مجروح شده و آثار ضرب و کبودی کاملاً هویداست.
پزشکی قانونی برای احسان 14 روز طول درمان تعیین کرد و بدین ترتیب الهه از سوی ماموران تحت تعقیب قانونی قرار گرفت تا پس از تحقیق و تشکیل پرونده به دادسرا اعزام شود.
دختر فراری در اتومبیل حبس شد!
اتومبیل حامل دختر و پسر فراری در راه شیراز واژگون شد و راز آنها را برملا کرد!
دختر که «نجمیه» نام دارد، جریان فرار خود را اینطور تعریف کرد: مدتی قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و پدرم بعد از متارکه با مادرم، ما را به کلی ترک کرد و من نزد مادرم در خانهای واقع در نعمتآباد زندگی میکردم، 10 روز قبل در یک مجلس عروسی با پسری به نام «اکبر» آشنا شدم و با هم قرار گذاشتیم که به شیراز برویم، به اتفاق با اتومبیل سواری اکبر به شیراز حرکت کردیم اما در بین راه شیراز ناگهان اتومبیل از جاده منحرف و واژگون شد. به علت قفل شدن دربهای اتومبیل، من در داخل اتومبیل حبس شدم و اکبر هر چه تلاش کرد مرا از اتومبیل خارج سازد، نتوانست و ناچار مأموران انتظامی را خبر کرد.
مأموران بعد از نجات من از داخل اتومبیل، درباره ما تحقیق کردند و دریافتند با هم نسبتی نداریم و من بدون اطلاع خانوادهام همراه اکبر از تهران بیرون آمدم. مأموران با تشکیل پرونده اکبر و نجمیه را به دادسرای شیراز فرستادند.
دادیار دادسرای شیراز اکبر را بازداشت کرد و نجمیه را به تهران فرستاد. نجمیه همچنین اعتراف کرد که گناه از او است زیرا پیشنهاد فرار به شیراز را او داده است. مأمورین در تهران نجمیه را تحویل خانوادهاش دادند.
شکایت از همسر به دلیل مشغولیت زن به معامله اتومبیل
پیرمرد 60 سالهای از زن 50 سالهاش شکایت کرد که زندگی را رها کرده و مدتی است در کار معامله اتومبیل افتاده است.
علی در شکوائیهای که تسلیم دادستان تهران کرد از سکینه زن 50 سالهاش شکایت کرد که با داشتن 7 بچه قد و نیمقد حالا به فکر معاملهگری افتاده و شب و روزش در بنگاههای اتومبیل میگذرد.
شوهر این زن در شکوائیه خود نوشته است: سکینه که پول و پسانداز قابل توجهی ندارد با چک و سفته معامله میکند و چون موعد پرداخت پول میرسد و نمیتواند از عهده دادن بدهیهایش برآید، طلبکاران را برای دریافت وجه چکها و سفتههای خود به سراغ او میفرستد و طلبکاران سمج روز و شب او را سیاه کردهاند.
علی اعلام کرده با این روش که همسرش در پیش گرفته با وجود داشتن 7 فرزند دیگر حاضر نیست با او زندگی کند.