پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تاریخ ایرانی: «وصیت میکنم که فقط فرزندان و خویشان نزدیکم از جنازه من تشییع کنند و مرا در محلی که شهدای ۳۰ تیر مدفوناند، دفن نمایند»؛ این بند نخست وصیتنامه دکتر محمد مصدق است. گمان بر این بود که با سرنگونی رژیم شاه و بعد از بزرگداشت باشکوهی که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷، با سخنرانی آیتالله طالقانی بر سر مزار او در احمدآباد برگزار شد، زمان عمل به وصیت رهبر جبهه ملی فرا رسیده است؛ اما این اتفاق هرگز نیفتاد. به گفته عزتالله سحابی که یکی از ناظران خاکسپاری پیکر مصدق در احمدآباد بود: «... او را با همان تابوتی که در آن قرار داشت در قبر قرار دادیم تا روزی این امانت به قبرستان مناسبی منتقل شود، یا در همانجا بازسازی و کامل شود...»(۱) و امروز خانه احمدآباد با گذشت نیم قرن از درگذشت دکتر مصدق همچنان امانتدار پیکر اوست؛ امری که بازماندگان وی نیز در به ثمر نرسیدنش چندان بیتقصیر نبودند؛ چراکه هدایتالله متیندفتری نوه دکتر مصدق در ۹ اسفند ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه آیندگان در این باره گفت: «در حال حاضر تصمیم به این کار را نداریم و از نظر ما احمدآباد فعلا آرامگاه ابدی مصدق است؛ چون خود احمدآباد از نظر سیاسی و تاریخی موقعیت خاصی یافته است.»
«تاریخ ایرانی» به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت دکتر مصدق به سراغ برخی فعالان سیاسی - اجتماعی رفته تا نظر آنها را در این زمینه جویا شود با این پرسش که: «آیا پس از گذشت ۵۰ سال هنوز زمان عمل به وصیت دکتر مصدق و انتقال مقبره او از احمدآباد به ابنبابویه فرا نرسیده است؟»
میراث فرهنگی مخالفتی ندارد
سید محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی
از زمان عمل به این وصیت، خیلی وقت است که گذشته. به اعتقاد من تا زمانی که در داخل دستگاه حاکمه نگاه سیاسی به این جریان وجود داشته باشد، این مسئله نیز امری سیاسی باقی خواهد ماند. باید از دادن وجهه سیاسی به این نقل و انتقال پرهیز کرد. از طرفی وظیفه میراث فرهنگی نقل و انتقال یا اجرای وصیتنامه نیست؛ بلکه افرادی چون خانواده و دوستداران ایشان برای اقدام به این کار در اولویت هستند؛ اما اگر میراث فرهنگی مرجعی باشد که باید درباره این موضوع تصمیمگیری کند، بعید است که مخالفت کند؛ چون عمل به وصیت است.
بازماندگان درخواست ندادهاند
محمدمهدی تندگویان، عضو شورای شهر تهران
من فکر نمیکنم از لحاظ شرعی این عمل درست باشد، بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال از درگذشت دکتر مصدق جسد ایشان امحا شده و اساسا این کار موجب بیحرمتی به ایشان میشود. از سوی دیگر تا به حال هیچ درخواستی از جانب خانواده ایشان انجام نگرفته، یعنی من در جریان نیستم؛ اگر قرار باشد به وصیتی عمل شود باید از جانب خانواده شخص دنبال شود. این اتفاق تاکنون نیفتاده است؛ اما اگر صورت بگیرد من موضعی در قبال جابهجایی جسد ندارم اما معتقدم بیاحترامی به ایشان است.
ورثه سند بیاورند
ابوالفضل قناعتی، عضو شورای شهر تهران
باید دید خطاب این وصیتنامه به چه کسی بوده است؟ اگر بازماندگان ایشان سند بیاورند که ایشان وصیت کرده قطعا مسئولان کشور همکاری میکنند. بازماندگان ایشان میتوانند مراحل قانونیاش را طی کنند بعد هم ایشان با احترام به محل مورد نظر جابهجا میشوند. اگر ورثه ایشان و شخصی که ایشان به او وصیت کرده بیایند و مدارکش را ارائه دهند ما در این زمینه کمک میکنیم.
در شان دکتر مصدق نیست
محمد عطریانفر، عضو سابق شورای شهر تهران
مرحوم مصدق از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران و حرمت چهرهای مثل ایشان آنقدر زیاد است که انتقال مقبره چیزی به آن اضافه نمیکند و حتی کم میکند. من چندان طرفدار این نظر نیستم. این وصیت زمانی میتواند عملی شود که امکانش وجود داشته باشد. ما در مقامی نیستیم که بخواهیم به وصیت ایشان عمل کنیم. اگر شرایط مهیا باشد مشکلی ندارد ولی از موضع یک تحلیلگر سیاسی به نظر من چندان در شان ایشان نیست و ضرورتی ندارد؛ اما چنانچه بخواهیم در مقام تحقق وصیتنامه ایشان کاری انجام دهیم، باید از لحاظ شرعی مورد استفتا قرار گیرد که با گذشت این همه سال آیا امکان چنین کاری وجود دارد یا خیر ضمن اینکه با دغدغههایی که امروز در کشور وجود دارد این مسئله چندان ضرورتی ندارد.
باید نظر فقها را پرسید
حسن بیادی، عضو سابق شورای شهر تهران
درباره این قضیه باید نظر فقها را پرسید، ضمن اینکه خانواده ایشان باید درخواست کنند و در مرحله بعد باید نظر مسئولان ذیربط را جویا شد. این امری سیاسی نیست. آنچه من به لحاظ فقهی میدانم این است که بعد از گذشت ۳۰ سال میتوان نبش قبر کرد چون دیگر چیزی از جنازه باقی نمانده است؛ ولی باز هم در مورد قانون امانتسپاری جسد باید نظر مراجع را پرسید.
پیگیری این امر وظیفه حاکمیت است
علی تاجرنیا، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
این کار باید صد درصد انجام شود. چه آنهایی که معتقد به عمل به وصایای شرعی هستند و چه آنهایی که معتقد به حقوق مدنی هستند همه باید در این راستا تلاش کنند؛ اما طبیعتا پیگیری این امر بیشتر وظیفه حکومت است. به عقیده من تاکنون برای بازماندگان دکتر مصدق احساس مثبت بودن فضا برای پیگیری این موضوع وجود نداشته است؛ یعنی حتی اگر مانعی هم ایجاد نمیشده ولی دستکم این احساس وجود داشته که نسبت به این موضوع برخورد مناسبی صورت نگیرد. من فکر میکنم بیش از اینکه آنها در این زمینه وظیفه داشته باشند وظیفه حاکمیت است که احساس انجام این کار را منتقل کند.
وصی باید به وصیت عمل کند
محمدجواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی
اگر بخواهیم از منظر شرعی هم به این موضوع نگاه کنیم، کسانی که وصی دکتر مصدق هستند باید در اولین فرصت نسبت به اقدام به وصیت ایشان عمل میکردند؛ اما عامل دیگر به مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود بازمیگردد. علیالقاعده این زمینهها نیز باید مورد مطالعه قرار بگیرد. فکر میکنم در این بخش، هم از جانب خانواده، هم دوستداران ایشان و کسانی که در تصمیمسازیها نقشآفرینی میکنند کوتاهی شده است، ضمن اینکه رسانهها هم باید به عنوان مطالبه مرحوم دکتر مصدق به آن توجه میکردند اما متاسفانه میبینیم که در دو مورد کوتاهی صورت گرفته هم در مورد وصیت مرحوم مصدق و هم دکتر شریعتی که انتظار میرفت در صورت فراهم شدن فضا، پیکر ایشان به وطن بازگردد.
قطعا بخشی از جامعه امروز ما با افکار دکتر مصدق موافق نیستند و اصولا نه تنها از تفکر ملیگرایی استقبال نمیکنند بلکه ممکن است مزاحمتی هم ایجاد کنند اما به عقیده من اگر این مسیر در قالبی قانونی پیش برود، دچار مشکل نمیشود. وصی ایشان میتواند این را به عنوان یک خواست مطالبه کند، ضمن اینکه نظر علما و مراجع هم باید گرفته شود. فکر میکنم نظر اکثریت قریب به اتفاق مراجع و علما در این زمینه روشن است که باید به وصیت متوفی عمل شود. بعد از آن باید به مسئولان ابنبابویه مراجعه و مکان مورد نظر شناسایی شود. بعد از آن فکر میکنم خانواده ایشان باید از طریق شورای شهر، درخواستشان را پیگیری کنند، نهایتا شورای شهر حتی میتواند جهت ساخت بنای یادبودی در خور نام دکتر مصدق از شهرداری مصوبه بگیرد.
دکتر مصدق یکی از چهرههای ممتاز صد سال اخیر ایران است، ما نمیتوانیم به تاثیر ایشان بیتوجه باشیم و وصیتشان را نادیده بگیریم؛ حتی اگر با برخی از نظرات او مخالف باشیم. چهرههایی چون ایشان نشانه ریشهدار بودن یک جامعه است و برخی عامدانه سعی در خشکاندن آن دارند. من از «تاریخ ایرانی» به دلیل پرداختن به این موضوع سپاسگزارم و انتظارم این است که این مطالبه نه فقط به مناسبت سالگرد ایشان بلکه بعد از آن نیز به عنوان مطالبهای که ۵۰ سال از آن گذشته پیگیری شود تا ما بتوانیم نشانهای مناسب از شخصیتی چنین تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران داشته باشیم.
پیگیری این مسئله مورد سوءاستفاده قرار میگیرد
سید محمد غرضی، وزیر اسبق پست و تلگراف
من مخالف پیگیری این قضیه نیستم ولی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. عدهای خدمتی به این کشور کردهاند، حالا برخی بعد از ۵۰ سال مخالف یا موافقاند؛ بنابراین پیگیری آن گرفتاری را در جامعه افزون میکند. شما جوانید باید نگاهتان به آینده باشد اینکه بخواهید مدام پی مسائل گذشته را بگیرید، به نظرم انرژی اجتماعی هدر میرود و به هیچ جا هم نمیرسید.
هنوز زمان عمل به این وصیت نرسیده است
سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی
هنوز زمان عمل به این وصیت نرسیده برای اینکه ما هنوز در مسائل بسیار بدیهیتر و روشنتر ماندهایم. در این کشور هنوز بر سر برگزاری کنسرتی که دارای مجوز است هیچ توافقی وجود ندارد، هنوز در تلویزیون ایران اجازه ندارند ساز نشان دهند. حکومت اصلا به ضرورت تقویت و تحکیم اقتصاد ایران و یکپارچگی سیاسی در برابر تغییرات فزاینده بینالمللی اعتقادی ندارد، در چنین شرایطی چطور ممکن است شما به موضوعی فرعی فکر کنید. من معتقدم مسائل بسیار مهمتر و حادتر کشور روی زمین مانده و حتی یک مسئله نیز حل نشده است، هیچ ارادهای نیز برای حل آن وجود ندارد؛ شبکه بانکی ایران در حال فروپاشی است و ارادهای برای اصلاح آن وجود ندارد، نظام تامین اجتماعی کشور در آستانه فروپاشی است، نظام بودجهریزی و مالی کشور به همین صورت. کشور دچار کمبود شدید سرمایهگذاری است، فساد تمام ارکان دستگاههای اجرایی و حکومتی را گرفته است و کسی به آن فکر نمیکند. در چنین شرایطی شما از کجا این موضوع را به عنوان یک اولویت، حتی اولویت دهم پیدا کردهاید؟!
و تمام اینها پاسخ به عمل به وصیت چهرهای است که برای حل مسائل بدیهی و حاد این جامعه با قدرتهای جهانی دست به گریبان شد و خود نقشه راهی برای دیگر کشورها بود تا جایی که پس از مرگش روزنامه دیلیتلگراف چاپ لندن نوشت: «نام دکتر محمد مصدق نخستوزیر سابق ایران در صدر صف طویل آن عده از رهبران ملی که اقدام به تاراج اموال بریتانیا نمودند به یاد خواهد ماند؛ سرمشق واگیرداری که دکتر مصدق نگاشته بود به جای ماند. او نشان داده بود که یک ملت ضعیف میتواند با بریتانیا درافتاده و موفق شود. صفی طولانی از تجاوزکاران اقتصادی از سرمشق مصدق سود بردند. سرهنگ ناصر کانال سوئز و بالاخره تمام سرمایه انگلیس را ضبط نمود. سیلان و اندونزی از مصر تقلید کردند. کواندا رئیسجمهور زامبیا هم به این شیرینی گازی زد. یکی از آخرین مریدان مصدق دکتر نایرره است که کلیه بانکهای خارجی را در تانزانیا با پرداخت خسارت جزئی ضبط کرده است...»