پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مردان افغان که برای رسیدن به پول مرتکب دو فقره قتل شدهاند، پای میز محاکمه رفته و جزئیات را توضیح دادند.
بهمنماه سال ٩١ مردی به مأموران پلیس خبر داد که مادرش در خانه به قتل رسیده است. او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: ما افغانستانی هستیم و در ایران زندگی میکنیم. من هشت میلیون تومان از یکی از هموطنانم طلبکار بودم، به او گفتم پولم را لازم دارم و او هم قبول کرد که پول را به خانه ببرد و به مادرم بدهد. چند ساعت بعد که برگشتم، نه مادرم زنده بود و نه پولی در خانه بود. وقتی مأموران تحقیقات دقیقتری انجام دادند متوجه شدند زن کهنسال بر اثر یک درگیری جان خود را از دست داده و ضربهای که به سرش وارد شده، عامل اصلی مرگ او بوده است.
تحقیقات گسترده مأموران برای پیداکردن عامل این قتل آغاز شده بود که مدتی بعد مردی ایرانی به مأموران خبر داد، مورد دستبرد قرار گرفته است. این مرد گفت: دو مرد افغانستانی که مدعی بودند ضایعات آهن دارند، به سراغم آمدند، من هم چون شغلم همین است قبول کردم که بروم و ضایعات آهن را بخرم. قرار شد با هم به محلی برویم که آنها ضایعات را نگهداری میکردند. روز حادثه سوار ماشین شدم و همراه مردان افغانستانی به محل رفتم. در راه متوجه شدم آنها آدرس مسیرهای عجیب را به من میدهند.
خیلی ترسیدم و میخواستم برگردم که یکی از آنها به نام احمد با قمهای چندین ضربه به سر من زد، خون زیادی از سرم بیرون پاشید و من خیلی حالم بد شد و ترمزدستی ماشین را کشیدم و ایستادم. نفر دوم که محمد نام داشت، به سمت من آمد تا مرا بکشد، اما خواهش کردم که اینکار را نکنند و گفتم من بچه کوچک دارم و به بچهام رحم کنید. آنها در نهایت چک ١٠ میلیون تومانی که همراهم بود را از من گرفتند و رفتند.
پلیس، رسیدگی به این پرونده را نیز در دستور کار خود قرار داد، اما از عاملان حمله به این مرد ردی به دست نیامد تا اینکه مدتی بعد به مأموران خبر رسید مردی جوان مفقود شده است. خانواده این مرد به پلیس گفتند آرش صبح زود برای انجام کارهای روزمره از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. او ماشینش را هم با خود برده بود. مدتی بعد از اعلام فقدانی مرد جوان، مأموران جسد آرش را پیدا کردند. آنها در تحقیقاتی که انجام دادند رد ماشین آرش را گرفتند و متوجه شدند این ماشین از سوی دو مرد افغانستانی دزدیده شده است. در تحقیقات بعدی پلیس این دو مرد را که احمد و محمد نام داشتند، شناسایی و بازداشت کرد.
محمد در بازجوییها به قتل آرش اعتراف کرد و گفت: به بهانه اینکه میخواهیم به او ضایعات آهن بفروشیم به محل رفتیم و این مرد را به قتل رساندیم و ماشینش را هم سرقت کردیم. این تنها اعتراف به قتل محمد نبود. او اعتراف کرد زنی افغانستانی را هم که در بهمنماه سال ٩١ کشته شده، او کشته است. محمد گفت: دوستم هشت میلیون تومان از من طلب داشت و پولش را خواست، من هم قبول کردم که پول را بدهم. زمانی که به خانه او رفتم، متوجه شدم مادرش در خانه تنهاست. پول را به او دادم و او هم پول را در کیسهای در صندوقچه گذاشت و من از خانه بیرون آمدم. چنددقیقه بعد پشیمان شدم و با خودم گفتم این زن تنهاست و بهترین کاری که من میتوانم انجام دهم این است که به خانه برگردم و پول را بردارم.
زمانی که برگشتم و خواستم پول را از پیرزن بگیرم، او مقاومت کرد و من هم او را هل دادم و سرش به دیوار برخورد کرد و جانش را از دست داد، بعد من پول را برداشتم و فرار کردم. متهم گفت: در همان روزها بود که با احمد آشنا شدم و بقیه سرقتها را هم با احمد انجام دادیم. مدتی بعد از این حادثه مرد ایرانی را به بهانه اینکه میخواهیم به او آهن بفروشیم به مکانی خلوت بردیم. احمد با قمه چند ضربه به او زد و من هم با چوب چند ضربه دیگر زدم و بهخاطر اینکه خیلی التماس کرد، هردو دلمان سوخت و او را رها کردیم و متواری شدیم.
بعد از مدتی آرش را شناسایی کردیم و او را هم به بهانه فروش آهن به محلی خلوت کشانده و به قتل رساندیم و ماشینش را هم سرقت کردیم. بعد از اعترافات احمد و محمد، هردو متهم با صدور کیفرخواست برای محاکمه در اختیار دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفتند. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، کیفرخواست علیه دو متهم خوانده و سپس اولیایدم در جایگاه حاضر شده و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
وقتی نوبت به محمد، متهم ردیف اول، رسید، او اتهام دو فقره قتل را قبول کرد و جزئیات آن را توضیح داد و گفت: من از کاری که کردهام پشیمانم، اما میدانم حتی اگر آزاد شوم هم جایی در جامعه ندارم بنابراین خوشحالم که برایم درخواست قصاص شده است و این حکم را قبول میکنم. اما باید بگویم دوستم هیچ نقشی در این قتلها نداشت.وقتی نوبت به احمد رسید، او اتهام خود را انکار کرد و گفت: من فقط در حمله به مردی که زخمی شده است، نقش داشتم و در قتلها نبودم و اصلا در جریان آن هم نبودم.با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.