پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خسرو معتضد نوشت: «لمكده» هتلي در مشهد كار دست صاحب و مديران هتل داد و چون در لمكده تعدادي لم مي دادند و چاي و قهوه مي نوشيدند و دوغ عرب مي آشاميدند و شايد مرتكب گناه كبيره قليان كشيدن مي شدند، خبرنگار بيكار كنجكاوي گزارش داده بود كه چند دختربچه 15-14 ساله را ديده كه ته باغ هتل رفته و يكي از آنها از خودشان عكس يادگاري گرفته مقامهاي مربوطه جنبيدند و در «لمكده» را گل گرفتند.
به نظر حقير، اين واژه لمكده كه شايد از دسته گلهاي هنرستان(!) ببخشيد «فرهنگستان» اين زمانه باشد، گناهكار اصلي است.
بنده دچار اين وسوسه شده ام كه نكند فرهنگستان پس از واژگان جالب «دراز لقمه» ]ساندويچ[، كش لقمه ]پيتزا [كار را تمام كرده و واژه لمكده را به جاي لابي و استراحتگاه و سالن انتظار يا حياط تفرجگاه ميهمانخانه ها رايج كرده است.
اصلاً آدم با شنيدن و خواندن واژه «لمكده»، يك جوري دچار حالات خاصي مي شود. به ذهن آدمي، تداعي مي شود تعدادي بي عار و بيكار و مفت خوار و الكي خوش جايي لم داده اند و هي چاي قند پهلو و قهوه ترك مي خورند و لب به پستانك قليان مي چسبانند! (خدا را شكر كه بر خلاف چهل پنجاه سال پيش لب به پستانك وافور نمي چسبانند و بساط منقل كه در قهوه خانه ها پيوسته به راه بود، برچيده شده است)، آري! لب به پستانك ني قليان مي چسبانند و دود غليظ آبي را در هوا رها مي كنند!
«لمكده» واژه بي ادبانه اي است. لم دادن، فعلي در خور اندرون منزل است، نه هتل. بايد فرهنگستان را اگر واضع اين واژه باشد، شماتت كنيم كه چرا بي كاري و تنبلي را در واژه لمكده متبادر ذهن خلايق مي سازند. به جاي لمكده، آيا آرامشگر قشنگتر نبود؟
به هر حال، لمكده ها را مي بندند. خواندم كافه سنتي ها را هم مي بندند. از سوي ديگر، جوانها سر كوچه هم كه بايستند، اسباب مزاحمت خانواده ها فراهم مي شود. پس بفرماييد جوانها چه كار بكنند؟! در خانه ها و آپارتمانها كه جايي براي نفس كشيدن نيست، كافه سنتي بد است، لمكده خطرناك است. آيا شنيده ايد كه قرار است كافه سنتي ها فقط در طبقه همكف باشند و طبقات به اضافه يك يا منهاي يك قدغن است.
آنقدر جا فراوان دارند كه بشود، به سرعت مكان كافه سنتي را تغيير داد؟ خير، نمي شود. سرقفلي مي خواهد، كرايه و اجاره مي خواهد. پس لابد صاحبان اين مشاغل بروند و بميرند؟! 96 واحد را پلمب فرموده ايد. هر واحد سه چهار نفر كارگر داشته باشد حدود 500 نفر به زمره بيكاران كشور افزوده شده است.
دوستي از كيش آمده بود، مي گفت، بليت رفت و برگشت را 205 هزار تومان كرده اند. بهاي هتل و غذا و كرايه خودرو همه چند برابر شده اين افزايش بها موجب شده كه مردم به دوبي و تركيه و جاهاي ديگر بروند. در روزنامه اي حكايت كرده بودند، سفر به گرجستان از سفر به شمال ايران ارزانتر تمام مي شود.
دوستان! اين همه فشار به جوان پرشور و حال كشور در اوج غليان احساسات جواني شان چه پيامدهايي دارد؟ يكي از پيامدهايش پرخاشگري عجيب و عصيانگرانه جوانان است. طلبه جوان مي خواهد، امر به معروف و نهي از منكر بكند چند جوان 22-18 ساله به جانش مي افتند با چاقو ضربه اي به او مي زنند كه به كما مي رود. قوي ترين مرد كشور به خيابان مي رود، گويا برخورد لفظي پيش مي آيد. چند جوان كم سن و سال با دشنه قوي ترين مردم كشور را كه شايد فكر نمي كرده، چند پسر جوان مي توانند به قتل دست بزنند، از پا درمي آورند.
چهار هفته پيش، امام جماعت دانشكده اي تا خواسته دختري را از چنگ اشرار و اوباش برهاند، يك چشمش را كور مي كنند. اگر تا فردا هم بگوييد، همه اين پسران 22-18 ساله اراذل و اوباش و رذل و چنين و چنان هستند، روان شناسان و جامعه شناسان قبول نخواهند كرد. يكي از دلايل اصلي طغيان جوانان «بكن نكن»ها و گير دادن هاي بيش از اندازه است.
جوان، تجارب پيران و سالخوردگان را ندارد كه تدبير و بردباري دارند. من و شما از بس به جوانان امر و نهي مي كنيم ديوانه مي شوند و طغيان مي كنند. در بيشتر كشورها جوانان وقتي با هم مشكلي دارند، حداكثر به مشت و درگيري بدني بسنده مي كنند، اما جوانان ما به چاقو دست مي برند. هفته پيش جوان معتادي كه تازه در حال بازپروري در آسايشگاه معتادان بود وقتي به خانه بازگشت با پدر ومادر و برادر و خواهر درگير شد و پدربزرگ 85 ساله خود را به ضرب چاقو كشت.
عكس او را در جرايد چاپ كرده بودند. باور كنيد ماتم برد، يك پسربچه بيش نبود. حالا شما برويد، فساد را در لمكده بجوييد! مي رويد و حياط و باغ هتلي را مي بنديد كه مردم اگر هوس كردند شبي به رستوراني بروند و با همسر و فرزندان شان باشند، رنج سفر به امارات و قبرس و تركيه را به جان بخرند و ارز از كشور خارج كنند و منافع كلاني به رستوران داران كشورهاي همسايه برسانند.
پيشتر در اماكن عمومي يك پاسبان گشت مي زد و همه، حساب كار خود را مي كردند. اكنون به جاي مأمور گشت، رستوران و هتل و لابي را مي بندند و به خيال خود مبارزه با فساد مي كنند. خير! لمكده ها به خانه هاي مجردي و آپارتمانها منتقل مي شود و به جاي قليان، شيشه و كريستال و هروئين و كراك مصرف مي شود.
اين گونه كه از شواهد بر مي آيد، اين واژه لمكده با «خرابات» و «ميخانه» و «اماكن فساد» مترادف شده است. همه گناه از فرهنگستان است كه آقايان بي خيال در آن اتاقهاي خنك كولردار مي نشينند و واژگاني وضع مي كنند كه آدم را عصبي و مشكوك مي كند. خبرنگار ژاپني كه به ايران آمده، از چايخانه هاي سنتي ايران تعريف كرده، گفته است، چقدر ايراني ها از زندگي شان لذت مي برند و چه آبگوشت خوشمزه اي مي خورند. اما مردم در غرب چسبيده اند به زندگي ماشيني. آن وقت ما تلاش مي كنيم، مردم را از لذت مشروع و احساس آسودگي خيال و آرامش روحي بازداريم.