arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۰۶۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۲۰ - ۰۶ مرداد ۱۳۹۰

وظیفه مردم و حکومت در حکومت دینی

دکتر محمد مهدی بهداروند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
1- وظیفه اصلی حکومت حفظ صیانت تاریخی جامعه

حکومت، نظامی اجتماعی است که مسئول صیانت تاریخی یک جامعه می‏باشد. صیانت تاریخی یعنی مصون بودن جامعه از خطر در تاریخ. در توضیح اینکه حکومت باید مسئولیت مصونیت، سیاسی، مصونیت فرهنگی و مصونیت اقتصادی را برعهده گیرد باید گفت: وقتی حکومت می‏تواند این مصونیت را برعهده بگیرد که در جریان تکامل، حرف اول را در عالم بزند و این امر هنگامی امکان‏پذیر است که مسئولیت تغییر مقیاس در »قدرت، اطلاع و ثروت« برعهده دولت باشد.

در قدیم از چیزهایی بعنوان مظهر و سمبل قدرت به صورت طبیعی انتخاب می‏گردید که دارای قدرت بود و صحیح بود که مردم از آنها بترسند، مانند اژدها و شیر، باز شکاری و... که نشان قدرت بودند. ولی در جهان امروز دیگر شیر مظهر قدرت خوانده نمی‏شود و تنها در بازی کودکان، شیر، بازشکاری و اژدها مظهر قدرتند. در جهان امروز مظهر قدرت »تکنولوژی« است.

1/1 - توسعه صیانت در سایه توسعه وحدت و کثرت جامعه )انسجام(
اگر در یک جامعه، قدرت، تکامل پیدا کند، شدت روانی یک جامعه در انسجام و وحدت و در تنوع و کثرت به افق جدیدی گام می‏گذارد، یعنی وابستگی‏ها در کلیه سطوح جامعه به یکدیگر بیشتر می‏شود. امروزه در جوامع امروزی توانایی به توانایی فردی تعریف نمی‏شود بلکه توانایی فردی تابعی از توانمندی سازمانی و گروهی و توانمندی گروهی هم خود تابعی از توانمندی نظام جامعه می‏باشد.

1/1/1 - توسعه مقیاس در جامعه لازمه توسعه وحدت و کثرت

حال اگر این وابستگی بیشتر شد سرعت تصمیم‏گیری و حساسیت نسبت به سطوح مختلف تصمیم‏گیری بگونه‏ای عوض می‏شود که نفع خود تابع نفع گروه و سازمان و نفع گروه و سازمان تابع نفع جامعه می‏شود.

 در چنین صورتی ضریب دقت معیارهای مشخصی که برای افراد وجود دارد بالا می‏رود و طبیعتاً ضریب سرعت و انضباط هم بالا می‏رود. مثال زیر در امور اقتصادی برای انتقال مطلب مناسب است. سخن از حجم جسم با سخن درباره حجم مولکولی فرق دارد. وقتی اندازه حجم برون ملکولی یک قطعه جسم )فلز، شبه فلز، غیرفلز و...( اندازه گرفته می‏شود این اندازه‏گیری می‏تواند با وجب، متر، دسیمتر، سانتیمتر، میلیمتر و میکرون صورت بگیرد که تغییر اینها تغییر مقیاس و اندازه نیست زیرا در تمامی اینها اندازه ماهیتاً از نظر منطقی به یک بُعد بریده از سایر ابعاد گفته می‏شود ولکن آنجایی که گفته می‏شود آهن در قوس الکتریکی گذاشته و به اشعه تبدیل می‏شود و نور اشعه هم با منشور تجزیه می‏شود در اینصورت باز با همان میکرومتر درجه‏بندی می‏گردد ولی نسبت بین طیفها سنجیده می‏شود تا اینکه یک وصف بنام سختی و سستی اندازه‏گیری گردد. قبلاً با میکرومتر وصف سختی و سستی اندازه‏گیری نمی‏شد و حالا در تجزیه نور، سختی و سستی اندازه‏گیری می‏شود، اندازه منفصل موضوعاً برابر اندازه متصل است.

در اندازه منفصل می‏گویند: 2 1 یا 3 مثلاً گردو و اندازه‏ها جدا جدا هستند ولی در اندازه متصل یک طول خاصی را قطعه‏قطعه می‏کنند، قبلاً اندازه متصل را برای تنظیماتی که در برون مولکول بود؛ بکار می‏گرفتند. یعنی وقتی مکانیزم یا نظام یا ساختار یک قطعه را می‏خواستند برای ماشین درست کنند. اندازه‏گیری می‏کردند و یا وقتی چوب را برای یک طاق می‏خواستند اندازه‏گیری می‏کردند که همه اندازه‏ها بیرون مولکولی بود. امّا اکنون وقتی می‏خواهند سختی و سستی صنعتی را اندازه‏گیری می‏کنند، دیگر از متر استفاده نمی‏کنند بلکه نسبت بین طیفها معین می‏کند که سختی و سستی چقدر است. معنای این تغییر در اندازه این است که اندازه از یک افق منطقی که تنها برای اندازه‏گیری بیرون از مولکول به کار می‏رفت دیگر طول داخل مولکولی را اندازه می‏گیرد. در مقیاس سنجش تغییر صورت گرفته است.

1/2 - لزوم حضور آحاد جامعه در توسعه صیانت جامعه

بنابراین قدرت یک ملت وقتی بالا می‏رود که وحدت و کثرت آن زیاد شود. یعنی کثرت تنوع جاهای مختلفی که اراده نسبت به موضوعات مختلف در یک جمع کار می‏کند. به بیان دیگر اگر حساسیت بالا رود انسجام بیشتر می‏شود و اراده دقیقتر می‏گردد و برای محور هماهنگی خودش )یعنی صیانت اجتماعیش( انجام وظیفه می‏کند. لذا ارتباط امور مختلف به امر واحد جامعه بستگی به شدت اراده دارد. در صورت شدیدتر شدن جامعه خط تولید هر تولید کننده‏ای - چه تولید کشاورزی چه تولید صنعتی و چه خدمات - حول نظام قرار می‏گیرد. گاهی شخصی می‏گوید: من کار می‏کنم و مزد کارم را برای جبهه می‏دهم یا این تعداد از خانواده‏ام را برای جبهه می‏فرستم، ولی یک وقتی می‏گویند: همه افراد در هر کاری که مشغولند برای جبهه کار می‏کنند. و گاهی بالاتر از این می‏گویند: خط تولیدی متناسب با اداره جبهه نیست. تا حالا یک چیزی درست می‏شده که برای زمان صلح بازار داشته و احیاناً صرفه‏جویی در آن کمتر بوده است و حالا آن خط را تعطیل کرده‏اند و چیزی تولید می‏شود که اگر تعداد بیشتری از مردم بخواهند به جبهه بروند یا تعداد بیشتری از مردم بخواهند در زندگی‏شان صرفه‏جوئی کنند، این خط تولید متناسب با آن صرفه‏جویی تغییر کرده است.

مثال دیگر مقایسه بین چند نفر می‏باشد که شخصی از آنها می‏گوید: زمان جنگ فصل خوبی است زیرا بازار بسیار رونق دارد و فقط لازم است که آدم باهوش باشد و در خیابان پولهای ریخته را جمع کند. باید تشخیص داد که مردم در زمان جنگ تا دو ماه دیگر چه چیزی لازم دارند و چه چیزی در بازار کم می‏شود و چه چیزی می‏توان صادر کرد که دو ماه دیگر نمی‏توان صادر کرد. آنرا می‏گیرند. همچنین باید جنسی را وارد کرد که بازار را گرفت. اگر هم به او می‏گویند: چرا اینگونه با مال ملت در صادرات و واردات برخورد می‏کنی؟ می‏گوید: به جبهه هم کمک می‏کنم.

اما شخص دیگری به فکر اینکه بارش را ببندد نیست و بلکه ضرورت نیازمندیهای ملت را هم در حال جنگ ملاحظه کنند. می‏گوید: من که همیشه قالی صادر می‏کردم حالا هم قالی صادر می‏کنم و از یک طریق امنی هم می‏فرستم که برای مشتری هم گران تمام نشود و در عین حال پول آن برگردد و یک چیزی هم به جبهه می‏دهم. او زندگی قبلی خودش را در همان سطح حفظ کرده و فقط خرجش اضافه شده بجای اینکه بارش را بخواهد در آبادان بار کند در آخر تنگه هرمز بارگیری می‏کند یا به پاکستان صادر می‏کند یا از ترکیه از راه زمینی می‏فرستد هرچند مقداری هم به سودش لطمه می‏خورد و یک سهمی هم به جبهه می‏دهد اما زندگیش خیلی تغییر نمی‏کند. شخص دیگری می‏گوید: چرا اصلاً صادر شود بلکه باید خط تولید را عوض کنم. باید با سرمایه‏گذاری به روستاهایی که فرش می‏بافند سفارش لباس جوراب و پشمی بدهم اگر هم بگویند: الان فصل گرما است و بازار هم این همه جنس را از تو نمی‏خرند. می‏گوید: این اجناس در کردستان تا شش ماه دیگر لازم است به او می‏گویند: آیا برای تو سفارش آورده‏اند؟ می‏گوید: نه می‏خواهم به آنها قرض بدهم، می‏گویند: پول ربا روی آن می‏کشی؟ می‏گوید: اصلاً ربا نمی‏گیرم. بلکه من هم خط تولید را عوض می‏کنم و هم پول را تا یک سال نگه می‏دارم و هم ارزان می‏دهم. به او می‏گویند: زندگی را چکار می‏کنی؟ می‏گوید: بیشتر از این لازم نیست و همین سود کم کفایت می‏کند و بلکه سود بیشتر را کمک به جبهه می‏کنم. به نظر او هم می‏توان خط تولید را عوض کرد و هم خط تجارت و خط خدمات و زراعت و این کار معنایش این است که بجای اینکه سود از سطح گرفته شود در سطح تولید، توزیع و مصرف پخش می‏گردد.

بنابراین اگر جامعه توانست هماهنگ با توسعه صیانت، وحدت و کثرت جدید پیدا کند تکامل صیانت سیاسی برایش محقق می‏شود و این توسعه وحدت و کثرت فقط در تولیدات اقتصادی نیست. شخص دانشجو است و در رشته مهندسی درس می‏خواند و تمام فکرش مشغول این است که مهندسی در جنگ چه کاربردهایی دارد. یا پزشک است و فکرش مشغول این است که پزشک در زمان جنگ چکار می‏تواند بکند. یا روحانی است و بدنبال این است که ربط اصول اعتقادات با جنگ چگونه است و براین اساس روی مسایل فقهی کار می‏کند. بنابراین ملت همراه با درگیری با موضوعات متنوع از زاویه‏های مختلف، نیاز صیانت سیاسی را برطرف می‏کنند.

1/3 - درگیری با کفر و شرک محور توسعه صیانت اجتماعی

مسئله دیگر محور توسعه وحدت و کثرت بالطبع صیانت نظام می‏باشد. امام)ره( بارها می‏فرمود: درگیری با کفر و شرک و نفاق بین‏المللی مشکلات درونی را تعریف می‏کند. یعنی وظیفه دولت حل مشکلات درونی حول محور درگیری باکفر و شرک بین‏المللی است. یعنی درگیری بیرون، نیاز را تعریف می‏کند. گاه گفته می‏شود که جامعه نیاز به رفاه دارد مثلاً چقدر روغن، نشاسته و قند و... تا ده‏سال دیگر لازم است که برای دستیابی به این مقدار روغن، این تعداد کارخانه و این تعداد مزرعه و نفر و... لازم است. ولی گاهی گفته می‏شود برای درگیری با کفر چه نیازمندیهایی داریم و برای حمل آن نیازها دچار چه مشکلات و محدودیتهایی هستیم؟

بنابراین اولاً نیاز را در کشور نباید تنها نیاز کمی دید بلکه باید نیاز کیفی را هم ملاحظه کرد. ثانیاً: در بررسی نیاز کیفی باید محور درگیری با کفر باشد.

1/4 - هماهنگی سطوح مدیریت )توسعه، کلان، خرد( لازمه توسعه صیانت اجتماعی

بنابراین باید حضور همه افراد در همه زوایا به عنوان اعضای یک جامعه و مسئول از موضع کارشان باشند؛ یعنی باید برای خودشان حول دولتی که مسئولیت توسعه و تکامل را برعهده دارد مسئولیت خرد تعریف کنند. به عبارت دیگر در جامعه سه سطح از مدیریت است

1 - سطح استراتژی توسعه که براساس تعریف تنظیمات کلان قرار می‏گیرد.

2 - سطح کلان که اساس احراز مسئولیت‏های خرد ملت و در هر کاری که می‏کنند می‏باشد.

3 - سطح خرد. این تغییر مقیاس فی‏الجمله روشن شد.

1/5 - تعریف صیانت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی

صیانت سیاسی بدین معناست که مقیاس قدرت سیاسی و کلیه ساختارها عوض شود. یعنی عوض شدن عناصر تشکیل دهنده دولت و ارتباط منزلتهایی که در سازمانهای نیمه دولتی و نهایتاً در بخش خصوصی انجام می‏گیرد.

صیانت فرهنگی بدین معناست که کلیه ساختارهای منطقی و به نرم‏افزارهای نظری محض توسعه پیدا کنند. یعنی منطق محاسبه و سنجش از بستر گمانه‏زنی یا حافظه تا بستر گزینش هوشمندی و تا بستر پردازش یا مفاهیم تولید شده، هر سه باید در افقی قرار گیرند که یک جامعه از تعرض منطق گمانه مصون باشد.(1)

صیانت اقتصادی بدین معنا است که ساختار و بافت تکنولوژی کارآمد باشد و در کلیه ابعادی که نظام الحادی به تکنولوژی دست می‏یابند نه تنها حضور داشته باشد بلکه حرف اول را بزند. بنابراین حکومت در کمتر از این مرتبه و تنزل از این مرتبه محدود است و حکومت آرمانی، حکومتی است که در پایه تکامل مقدورات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی صیانت تاریخی جامعه را توسعه داده و به تکامل برساند.

2 - نقش مردم در حکومت الهی

مردم به افراد و عناصر تشکیل دهنده جامعه تعریف می‏شوند که بر حسب گرایشات روحی، قدرت تفاهم نظری و کاربردی و قدرت همکاری در یک جامعه طبقه‏بندی می‏شوند و محور اصلی طبقه‏بندی، محور روحی است. بنابراین ابتدا طبقه‏بندی اعتقادی و سپس از نظر تکامل طبقه‏بندی فرهنگی و در آخر طبقه‏بندی کارآمدی عینی می‏شوند. البته در جامعه اسلامی، کافر غیرمحارب هم سرپرستی می‏شود و وظیفه‏اش هم در جامعه مشخص است.

2/1 - رابطه حق و تکلیف در حکومت اسلامی

حق مردم، توسعه حضور است و مسئولیت آنها هم نسبت به همین توسعه حضور است. تکلیف مردم این است که نسبت به بالا بردن صیانت و تکامل اجتماعی به وظیفه‏شان عمل کنند. ثمره این تکامل حق سهیم بودن در توسعه حضور و مشارکت داشتن هم در صیانت سیاسی و هم در صیانت فرهنگی و هم در صیانت اقتصادی است. یعنی ملت حق دارند که از استراتژی صیانت سئوال کنند و رابطه‏اش را با کار خود ببیند و نقد کنند؛ همانطور که حق دارند از توازن و عدالت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سئوال کنند و همانطور که حق دارند مدعی بهره‏مندی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشند. بنابراین تمام ملت به صورت یک نظام واحد در ایجاد تکامل حضور دارند. یعنی هویت خودشان را تنها در پایه تکامل صیانت تاریخی‏شان می‏دانند در مقابل این احساس، مسئولیت‏پذیر می‏گردند.

مثلاً شخص وقتی می‏فهمد که اگر خط تولیدش را عوض کند این مقدار به نفع کلمه توحید است و اگر عوض نکند این مقدار به ضرر کلمه توحید است ولو پول بدهد تکلیف او این است که در جهت تکامل و صیانت اجتماعی قدم بردارد. یعنی همه با هم در ایجاد یک چیز سهیم هستند و حق همه تکامل است و همه هم در ایجاد تکامل حضور دارند. ایجاد تکامل هم برای خودشان تابع تکامل اجتماعی‏شان می‏باشد.

البته باید توجه داشت که فقیه حق اجتهاد دارد و اما حق دین‏سازی ندارد. همچنین آزادی با تعبد ضد نیست و رعایت تعبد برای شخص ولی فقیه تا کوچکترین افراد لازم است. آزادی هم برای همه هست، یعنی حق گمانه‏زنی و تطرق احتمال برای شخص ولی فقیه و برای آحاد مردم هست و همه هم مسئول هستند. هیچ‏کس برای دیگری تصمیم نمی‏گیرد و بلکه همه هم برای همدیگر تصمیم می‏گیرند. البته سطوح تصمیم متناسب با درک اطلاعات، متفاوت می‏گردد. آیا همه می‏توانند همه اطلاعات را در آن واحد داشته باشند؟ آیا مدیر بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار، همه اطلاعات سبد قیمتها را به صورت جزئی می‏دانند؟ البته اطلاعات دسته‏بندی و سپس تبدیل به نسبتها می‏شوند و مدیر بانک مرکزی آن نسبتها را به خوبی می‏داند و تصمیم‏گیری نسبت به نسبتها می‏کند. آن نسبتها موضوع کار کسی که نمونه‏برداری آماری می‏کند نیست.

بنابراین هر سطح از تصمیم‏گیری، اطلاعات و تخصیص متناسب با خودش را می‏خواهد و هرکس در جایگاه خود مسئول دیگران می‏باشد و آن دنیا مواخذه می‏شود. مثلاً مریضی زیردست پزشکی می‏میرد و پزشک مواخذه می‏شود و در پاسخ می‏گوید که علایم و سئوالات آزمایشگاهی من و جواب آزمایشگاه این بود و نسخه من این بود. اگر برای پدر و مادری که بچه‏اش را از دست داده فعالیت دکتر به صورت تخصصی و به درستی انجام گرفته باشد و همه جواب را دقت کرده باشد دیگر به او نمی‏گویند: چون پدر و مادر مربوط به فلان منطقه عشایری هستند و سواد ندارند می‏توانند دکتر را بکشند و قصاص بچه‏شان را بگیرند. این عوام‏فریبی است که کسی بگوید در نظام اسلامی، تحجر است که اختیارتان را به دست دیگران بدهید. کارهای تخصصی باید به متخصصین واگذار شود. اگر اداره جامعه اسلامی است باید متخصصین اسلامی مفهوم نسبتهای اسلامی را بسنجند و این کار تخصصی است. یک کاری هم تخصصی نیست که مربوط به موضوعات عمومی است و عموم درباره آنها نظر می‏دهند. بنابراین رابطه میان مردم و حکومت از نظر حق و تکلیف این است که حق مردم توسعه در تکامل اجتماعی و توسعه حضور در تصمیم‏گیری و توسعه حضور در گمانه‏زنی و تأثیر اقتصادی با حفظ طبقات تخصصی و کارآمدی شخص نسبت به تخصص خودش می‏باشد. یعنی به نسبتی که می‏تواند کارآمدی داشته باشد باید برایش امکان حضور باشد.

بنابراین مردم، در کلیه سطوح حضور دارند و این حضور سطحی نیست که بگوئیم مردم در آنجا حضور نداشته باشند و در هیچ سطحی هم نیست که بگوئیم یک جانبه حضور داشته باشند. طبقه‏بندی حضور صرفاً بازگشت به طبقه‏بندی اطلاعات و تخصص می‏کند. طبیعی است که در طبقه‏بندی معقول هرچه تخصص خطیرتر شود شرط امانت در آن ضروری‏تر می‏شود و هرچه ساده‏تر شود شرط امانت و عدالت در آن ساده‏تر می‏شود و این امر یک امری معقول در نظامهای اجتماعی قابل پذیرش می‏باشد.

...................( Anotates ).................
1) باید در نظر داشت که منطق یک جامعه اسلامی )گمانه‏زنی، گزینش و پردازش( برپایه تعبد و اخلاق الهی شکل می‏گیرد و نه بر مبنای حرص و طمع مادی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۲:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۷
1
0
وطیفه همه ملت این است که گوش به فرمان نایب بر حق امام زمان (ع) آیت الله خامنه ای باشند و الحق که ایرانیان عزیز همگی مطیع رهبر عزیزمون هستند و مهر ایشان در دل تمام ملت ریشه دوانیده است و این همان راهیست که ما و حکومتمان را در برابر فتنه های از فبیل فتنه 88وجریان انحرافی مصون میدارد.
نظرات بینندگان