1
- وظیفه اصلی حکومت حفظ صیانت تاریخی جامعهحکومت، نظامی اجتماعی است که مسئول صیانت تاریخی یک جامعه میباشد. صیانت تاریخی یعنی مصون بودن جامعه از خطر در تاریخ. در توضیح اینکه حکومت باید مسئولیت مصونیت، سیاسی، مصونیت فرهنگی و مصونیت اقتصادی را برعهده گیرد باید گفت: وقتی حکومت میتواند این مصونیت را برعهده بگیرد که در جریان تکامل، حرف اول را در عالم بزند و این امر هنگامی امکانپذیر است که مسئولیت تغییر مقیاس در »قدرت، اطلاع و ثروت« برعهده دولت باشد.
در قدیم از چیزهایی بعنوان مظهر و سمبل قدرت به صورت طبیعی انتخاب میگردید که دارای قدرت بود و صحیح بود که مردم از آنها بترسند، مانند اژدها و شیر، باز شکاری و... که نشان قدرت بودند. ولی در جهان امروز دیگر شیر مظهر قدرت خوانده نمیشود و تنها در بازی کودکان، شیر، بازشکاری و اژدها مظهر قدرتند. در جهان امروز مظهر قدرت »تکنولوژی« است.
1/1
- توسعه صیانت در سایه توسعه وحدت و کثرت جامعه )انسجام(اگر در یک جامعه، قدرت، تکامل پیدا کند، شدت روانی یک جامعه در انسجام و وحدت و در تنوع و کثرت به افق جدیدی گام میگذارد، یعنی وابستگیها در کلیه سطوح جامعه به یکدیگر بیشتر میشود. امروزه در جوامع امروزی توانایی به توانایی فردی تعریف نمیشود بلکه توانایی فردی تابعی از توانمندی سازمانی و گروهی و توانمندی گروهی هم خود تابعی از توانمندی نظام جامعه میباشد.
1/1/1 - توسعه مقیاس در جامعه لازمه توسعه وحدت و کثرتحال اگر این وابستگی بیشتر شد سرعت تصمیمگیری و حساسیت نسبت به سطوح مختلف تصمیمگیری بگونهای عوض میشود که نفع خود تابع نفع گروه و سازمان و نفع گروه و سازمان تابع نفع جامعه میشود.
در چنین صورتی ضریب دقت معیارهای مشخصی که برای افراد وجود دارد بالا میرود و طبیعتاً ضریب سرعت و انضباط هم بالا میرود. مثال زیر در امور اقتصادی برای انتقال مطلب مناسب است. سخن از حجم جسم با سخن درباره حجم مولکولی فرق دارد. وقتی اندازه حجم برون ملکولی یک قطعه جسم )فلز، شبه فلز، غیرفلز و...( اندازه گرفته میشود این اندازهگیری میتواند با وجب، متر، دسیمتر، سانتیمتر، میلیمتر و میکرون صورت بگیرد که تغییر اینها تغییر مقیاس و اندازه نیست زیرا در تمامی اینها اندازه ماهیتاً از نظر منطقی به یک بُعد بریده از سایر ابعاد گفته میشود ولکن آنجایی که گفته میشود آهن در قوس الکتریکی گذاشته و به اشعه تبدیل میشود و نور اشعه هم با منشور تجزیه میشود در اینصورت باز با همان میکرومتر درجهبندی میگردد ولی نسبت بین طیفها سنجیده میشود تا اینکه یک وصف بنام سختی و سستی اندازهگیری گردد. قبلاً با میکرومتر وصف سختی و سستی اندازهگیری نمیشد و حالا در تجزیه نور، سختی و سستی اندازهگیری میشود، اندازه منفصل موضوعاً برابر اندازه متصل است.
در اندازه منفصل میگویند: 2 1 یا 3 مثلاً گردو و اندازهها جدا جدا هستند ولی در اندازه متصل یک طول خاصی را قطعهقطعه میکنند، قبلاً اندازه متصل را برای تنظیماتی که در برون مولکول بود؛ بکار میگرفتند. یعنی وقتی مکانیزم یا نظام یا ساختار یک قطعه را میخواستند برای ماشین درست کنند. اندازهگیری میکردند و یا وقتی چوب را برای یک طاق میخواستند اندازهگیری میکردند که همه اندازهها بیرون مولکولی بود. امّا اکنون وقتی میخواهند سختی و سستی صنعتی را اندازهگیری میکنند، دیگر از متر استفاده نمیکنند بلکه نسبت بین طیفها معین میکند که سختی و سستی چقدر است. معنای این تغییر در اندازه این است که اندازه از یک افق منطقی که تنها برای اندازهگیری بیرون از مولکول به کار میرفت دیگر طول داخل مولکولی را اندازه میگیرد. در مقیاس سنجش تغییر صورت گرفته است.
1/2
- لزوم حضور آحاد جامعه در توسعه صیانت جامعهبنابراین قدرت یک ملت وقتی بالا میرود که وحدت و کثرت آن زیاد شود. یعنی کثرت تنوع جاهای مختلفی که اراده نسبت به موضوعات مختلف در یک جمع کار میکند. به بیان دیگر اگر حساسیت بالا رود انسجام بیشتر میشود و اراده دقیقتر میگردد و برای محور هماهنگی خودش )یعنی صیانت اجتماعیش( انجام وظیفه میکند. لذا ارتباط امور مختلف به امر واحد جامعه بستگی به شدت اراده دارد. در صورت شدیدتر شدن جامعه خط تولید هر تولید کنندهای - چه تولید کشاورزی چه تولید صنعتی و چه خدمات - حول نظام قرار میگیرد. گاهی شخصی میگوید: من کار میکنم و مزد کارم را برای جبهه میدهم یا این تعداد از خانوادهام را برای جبهه میفرستم، ولی یک وقتی میگویند: همه افراد در هر کاری که مشغولند برای جبهه کار میکنند. و گاهی بالاتر از این میگویند: خط تولیدی متناسب با اداره جبهه نیست. تا حالا یک چیزی درست میشده که برای زمان صلح بازار داشته و احیاناً صرفهجویی در آن کمتر بوده است و حالا آن خط را تعطیل کردهاند و چیزی تولید میشود که اگر تعداد بیشتری از مردم بخواهند به جبهه بروند یا تعداد بیشتری از مردم بخواهند در زندگیشان صرفهجوئی کنند، این خط تولید متناسب با آن صرفهجویی تغییر کرده است.
مثال دیگر مقایسه بین چند نفر میباشد که شخصی از آنها میگوید: زمان جنگ فصل خوبی است زیرا بازار بسیار رونق دارد و فقط لازم است که آدم باهوش باشد و در خیابان پولهای ریخته را جمع کند. باید تشخیص داد که مردم در زمان جنگ تا دو ماه دیگر چه چیزی لازم دارند و چه چیزی در بازار کم میشود و چه چیزی میتوان صادر کرد که دو ماه دیگر نمیتوان صادر کرد. آنرا میگیرند. همچنین باید جنسی را وارد کرد که بازار را گرفت. اگر هم به او میگویند: چرا اینگونه با مال ملت در صادرات و واردات برخورد میکنی؟ میگوید: به جبهه هم کمک میکنم.
اما شخص دیگری به فکر اینکه بارش را ببندد نیست و بلکه ضرورت نیازمندیهای ملت را هم در حال جنگ ملاحظه کنند. میگوید: من که همیشه قالی صادر میکردم حالا هم قالی صادر میکنم و از یک طریق امنی هم میفرستم که برای مشتری هم گران تمام نشود و در عین حال پول آن برگردد و یک چیزی هم به جبهه میدهم. او زندگی قبلی خودش را در همان سطح حفظ کرده و فقط خرجش اضافه شده بجای اینکه بارش را بخواهد در آبادان بار کند در آخر تنگه هرمز بارگیری میکند یا به پاکستان صادر میکند یا از ترکیه از راه زمینی میفرستد هرچند مقداری هم به سودش لطمه میخورد و یک سهمی هم به جبهه میدهد اما زندگیش خیلی تغییر نمیکند. شخص دیگری میگوید: چرا اصلاً صادر شود بلکه باید خط تولید را عوض کنم. باید با سرمایهگذاری به روستاهایی که فرش میبافند سفارش لباس جوراب و پشمی بدهم اگر هم بگویند: الان فصل گرما است و بازار هم این همه جنس را از تو نمیخرند. میگوید: این اجناس در کردستان تا شش ماه دیگر لازم است به او میگویند: آیا برای تو سفارش آوردهاند؟ میگوید: نه میخواهم به آنها قرض بدهم، میگویند: پول ربا روی آن میکشی؟ میگوید: اصلاً ربا نمیگیرم. بلکه من هم خط تولید را عوض میکنم و هم پول را تا یک سال نگه میدارم و هم ارزان میدهم. به او میگویند: زندگی را چکار میکنی؟ میگوید: بیشتر از این لازم نیست و همین سود کم کفایت میکند و بلکه سود بیشتر را کمک به جبهه میکنم. به نظر او هم میتوان خط تولید را عوض کرد و هم خط تجارت و خط خدمات و زراعت و این کار معنایش این است که بجای اینکه سود از سطح گرفته شود در سطح تولید، توزیع و مصرف پخش میگردد.
بنابراین اگر جامعه توانست هماهنگ با توسعه صیانت، وحدت و کثرت جدید پیدا کند تکامل صیانت سیاسی برایش محقق میشود و این توسعه وحدت و کثرت فقط در تولیدات اقتصادی نیست. شخص دانشجو است و در رشته مهندسی درس میخواند و تمام فکرش مشغول این است که مهندسی در جنگ چه کاربردهایی دارد. یا پزشک است و فکرش مشغول این است که پزشک در زمان جنگ چکار میتواند بکند. یا روحانی است و بدنبال این است که ربط اصول اعتقادات با جنگ چگونه است و براین اساس روی مسایل فقهی کار میکند. بنابراین ملت همراه با درگیری با موضوعات متنوع از زاویههای مختلف، نیاز صیانت سیاسی را برطرف میکنند.
1/3 - درگیری با کفر و شرک محور توسعه صیانت اجتماعیمسئله دیگر محور توسعه وحدت و کثرت بالطبع صیانت نظام میباشد. امام)ره( بارها میفرمود: درگیری با کفر و شرک و نفاق بینالمللی مشکلات درونی را تعریف میکند. یعنی وظیفه دولت حل مشکلات درونی حول محور درگیری باکفر و شرک بینالمللی است. یعنی درگیری بیرون، نیاز را تعریف میکند. گاه گفته میشود که جامعه نیاز به رفاه دارد مثلاً چقدر روغن، نشاسته و قند و... تا دهسال دیگر لازم است که برای دستیابی به این مقدار روغن، این تعداد کارخانه و این تعداد مزرعه و نفر و... لازم است. ولی گاهی گفته میشود برای درگیری با کفر چه نیازمندیهایی داریم و برای حمل آن نیازها دچار چه مشکلات و محدودیتهایی هستیم؟
بنابراین اولاً نیاز را در کشور نباید تنها نیاز کمی دید بلکه باید نیاز کیفی را هم ملاحظه کرد. ثانیاً: در بررسی نیاز کیفی باید محور درگیری با کفر باشد.
1/4
- هماهنگی سطوح مدیریت )توسعه، کلان، خرد( لازمه توسعه صیانت اجتماعیبنابراین باید حضور همه افراد در همه زوایا به عنوان اعضای یک جامعه و مسئول از موضع کارشان باشند؛ یعنی باید برای خودشان حول دولتی که مسئولیت توسعه و تکامل را برعهده دارد مسئولیت خرد تعریف کنند. به عبارت دیگر در جامعه سه سطح از مدیریت است
1 - سطح استراتژی توسعه که براساس تعریف تنظیمات کلان قرار میگیرد.2 - سطح کلان که اساس احراز مسئولیتهای خرد ملت و در هر کاری که میکنند میباشد.3 - سطح خرد. این تغییر مقیاس فیالجمله روشن شد.1/5
- تعریف صیانت سیاسی، فرهنگی، اقتصادیصیانت سیاسی بدین معناست که مقیاس قدرت سیاسی و کلیه ساختارها عوض شود. یعنی عوض شدن عناصر تشکیل دهنده دولت و ارتباط منزلتهایی که در سازمانهای نیمه دولتی و نهایتاً در بخش خصوصی انجام میگیرد.
صیانت فرهنگی بدین معناست که کلیه ساختارهای منطقی و به نرمافزارهای نظری محض توسعه پیدا کنند. یعنی منطق محاسبه و سنجش از بستر گمانهزنی یا حافظه تا بستر گزینش هوشمندی و تا بستر پردازش یا مفاهیم تولید شده، هر سه باید در افقی قرار گیرند که یک جامعه از تعرض منطق گمانه مصون باشد.(1)
صیانت اقتصادی بدین معنا است که ساختار و بافت تکنولوژی کارآمد باشد و در کلیه ابعادی که نظام الحادی به تکنولوژی دست مییابند نه تنها حضور داشته باشد بلکه حرف اول را بزند. بنابراین حکومت در کمتر از این مرتبه و تنزل از این مرتبه محدود است و حکومت آرمانی، حکومتی است که در پایه تکامل مقدورات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی صیانت تاریخی جامعه را توسعه داده و به تکامل برساند.
2
- نقش مردم در حکومت الهیمردم به افراد و عناصر تشکیل دهنده جامعه تعریف میشوند که بر حسب گرایشات روحی، قدرت تفاهم نظری و کاربردی و قدرت همکاری در یک جامعه طبقهبندی میشوند و محور اصلی طبقهبندی، محور روحی است. بنابراین ابتدا طبقهبندی اعتقادی و سپس از نظر تکامل طبقهبندی فرهنگی و در آخر طبقهبندی کارآمدی عینی میشوند. البته در جامعه اسلامی، کافر غیرمحارب هم سرپرستی میشود و وظیفهاش هم در جامعه مشخص است.
2/1
- رابطه حق و تکلیف در حکومت اسلامیحق مردم، توسعه حضور است و مسئولیت آنها هم نسبت به همین توسعه حضور است. تکلیف مردم این است که نسبت به بالا بردن صیانت و تکامل اجتماعی به وظیفهشان عمل کنند. ثمره این تکامل حق سهیم بودن در توسعه حضور و مشارکت داشتن هم در صیانت سیاسی و هم در صیانت فرهنگی و هم در صیانت اقتصادی است. یعنی ملت حق دارند که از استراتژی صیانت سئوال کنند و رابطهاش را با کار خود ببیند و نقد کنند؛ همانطور که حق دارند از توازن و عدالت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سئوال کنند و همانطور که حق دارند مدعی بهرهمندی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشند. بنابراین تمام ملت به صورت یک نظام واحد در ایجاد تکامل حضور دارند. یعنی هویت خودشان را تنها در پایه تکامل صیانت تاریخیشان میدانند در مقابل این احساس، مسئولیتپذیر میگردند.
مثلاً شخص وقتی میفهمد که اگر خط تولیدش را عوض کند این مقدار به نفع کلمه توحید است و اگر عوض نکند این مقدار به ضرر کلمه توحید است ولو پول بدهد تکلیف او این است که در جهت تکامل و صیانت اجتماعی قدم بردارد. یعنی همه با هم در ایجاد یک چیز سهیم هستند و حق همه تکامل است و همه هم در ایجاد تکامل حضور دارند. ایجاد تکامل هم برای خودشان تابع تکامل اجتماعیشان میباشد.
البته باید توجه داشت که فقیه حق اجتهاد دارد و اما حق دینسازی ندارد. همچنین آزادی با تعبد ضد نیست و رعایت تعبد برای شخص ولی فقیه تا کوچکترین افراد لازم است. آزادی هم برای همه هست، یعنی حق گمانهزنی و تطرق احتمال برای شخص ولی فقیه و برای آحاد مردم هست و همه هم مسئول هستند. هیچکس برای دیگری تصمیم نمیگیرد و بلکه همه هم برای همدیگر تصمیم میگیرند. البته سطوح تصمیم متناسب با درک اطلاعات، متفاوت میگردد. آیا همه میتوانند همه اطلاعات را در آن واحد داشته باشند؟ آیا مدیر بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار، همه اطلاعات سبد قیمتها را به صورت جزئی میدانند؟ البته اطلاعات دستهبندی و سپس تبدیل به نسبتها میشوند و مدیر بانک مرکزی آن نسبتها را به خوبی میداند و تصمیمگیری نسبت به نسبتها میکند. آن نسبتها موضوع کار کسی که نمونهبرداری آماری میکند نیست.
بنابراین هر سطح از تصمیمگیری، اطلاعات و تخصیص متناسب با خودش را میخواهد و هرکس در جایگاه خود مسئول دیگران میباشد و آن دنیا مواخذه میشود. مثلاً مریضی زیردست پزشکی میمیرد و پزشک مواخذه میشود و در پاسخ میگوید که علایم و سئوالات آزمایشگاهی من و جواب آزمایشگاه این بود و نسخه من این بود. اگر برای پدر و مادری که بچهاش را از دست داده فعالیت دکتر به صورت تخصصی و به درستی انجام گرفته باشد و همه جواب را دقت کرده باشد دیگر به او نمیگویند: چون پدر و مادر مربوط به فلان منطقه عشایری هستند و سواد ندارند میتوانند دکتر را بکشند و قصاص بچهشان را بگیرند. این عوامفریبی است که کسی بگوید در نظام اسلامی، تحجر است که اختیارتان را به دست دیگران بدهید. کارهای تخصصی باید به متخصصین واگذار شود. اگر اداره جامعه اسلامی است باید متخصصین اسلامی مفهوم نسبتهای اسلامی را بسنجند و این کار تخصصی است. یک کاری هم تخصصی نیست که مربوط به موضوعات عمومی است و عموم درباره آنها نظر میدهند. بنابراین رابطه میان مردم و حکومت از نظر حق و تکلیف این است که حق مردم توسعه در تکامل اجتماعی و توسعه حضور در تصمیمگیری و توسعه حضور در گمانهزنی و تأثیر اقتصادی با حفظ طبقات تخصصی و کارآمدی شخص نسبت به تخصص خودش میباشد. یعنی به نسبتی که میتواند کارآمدی داشته باشد باید برایش امکان حضور باشد.
بنابراین مردم، در کلیه سطوح حضور دارند و این حضور سطحی نیست که بگوئیم مردم در آنجا حضور نداشته باشند و در هیچ سطحی هم نیست که بگوئیم یک جانبه حضور داشته باشند. طبقهبندی حضور صرفاً بازگشت به طبقهبندی اطلاعات و تخصص میکند. طبیعی است که در طبقهبندی معقول هرچه تخصص خطیرتر شود شرط امانت در آن ضروریتر میشود و هرچه سادهتر شود شرط امانت و عدالت در آن سادهتر میشود و این امر یک امری معقول در نظامهای اجتماعی قابل پذیرش میباشد.
...................( Anotates ).................
1) باید در نظر داشت که منطق یک جامعه اسلامی )گمانهزنی، گزینش و پردازش( برپایه تعبد و اخلاق الهی شکل میگیرد و نه بر مبنای حرص و طمع مادی