پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جوان 20 سالهای، پس از سالها زراعت و چوپانی و
انجام کارهای سنگین و طاقتفرسا، لباس مردانه را از تن بیرون کرد و لباس
زنانه پوشید.
او به اطرافیانش گفت: حالا دیگر موقع آن رسیده است که
راز چندین ساله خود را فاش کنم. من دختر هستم و در این 20 سال به علت
نداشتن سرپرستی دلسوز برای آن که کسی مزاحم من نشود، لباس مردانه
میپوشیدم! اما حالا که به سن قانونی رسیدهام باید به خانه شوهر بروم و
زندگی تازهای را شروع کنم!
در حدود 13 سال قبل دو کودک خردسال که
خود را با اسامی فاضل و علی اهل بلوچستان معرفی میکردند، از خانه خود
گریختند و پای پیاده به طرف نقطه نامعلومی به راه افتادند.
این دو
طفل که به علت فوت پدرشان دایی آنها سرپرستیشان را به عهده گرفته بود و به
عللی آنها را آزار میداد و اذیت میکرد تصمیم گرفته بودند به دهکده دور
افتادهای بروند و کار کنند در حالی که سن کودک بزرگتر از 9 یا 10 سال
تجاوز نمیکرد.
سرانجام دو کودک سرگردان به قریه شریف واقع در منطقه
کلید داغ گنبد کاووس رسیدند و در آنجا با اطلاع کدخدای قریه نزد یکنفر از
کشاورزان به کار مشغول شدند.
سیزده سال تمام دوش به دوش کارگران در
مزارع کار کردند و زحمت کشیدند و با آبرومندی کامل زندگی کردند تا اینکه
چند روز پیش فاضل نزد همسر اربابش رفت و راز عجیبی را برای او فاش کرد.
فاضل
اعتراف کرد که دختر است و نام اصلیش فاطمه میباشد ولی برای آن که کسی به
راز او پی نبرد و مزاحمش نشود نام خود را تغییر داده و لباس مردانه به تن
کرده است!
وی سپس لباس مردانه را از تن بیرون آورد و لباس زنانه
پوشید و گفت: حالا موقع آن رسیده است که با موافقت برادرم علی به خانه شوهر
بروم و زندگی تازهای را آغاز کنم.
در اندک مدتی ماجرای زندگی این
دختر 20 ساله که 13 سال تمام لباس مردانه پوشیده و به کارهای سنگین و
طاقتفرسا اشتغال ورزیده بود نقل مجالس شد و عموم اهالی دهکده از این راز
عجیب آگاه شدند.
جالب اینکه ظرف چند روز بیش از ده خواستگار برای
فاضل دیروز و فاطمه امروز پیدا شد ولی فاطمه میگوید: من در این 13 سال
مردها را خوب شناختهام، در انتخاب همسر نباید عجله کرد!