پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یک استاد علوم ارتباطات با اشاره به نقش تعیینکننده شبکههای اجتماعی در انتخابات آتی، میگوید: چرا آقای رئیسجمهوری باید صبر کند که در تلویزیون با مردم صحبت کند؟ آقای رئیسجمهوری مگر نمیتواند ماهی یک ربع یا بیست دقیقه صحبت کند بگذارد روی خبرگزاری جمهوری اسلامی؟
به گزارش انتخاب، روزنامه «ایران» آورده است: نظامهای سیاسی اصولاً علاقهای به ارائه اطلاعات به بدنه اجتماعی ندارند. تا قبل از خلق و گسترش شبکههای اینترنتی، امکان محدودسازی اطلاعات وجود داشت اما رفته رفته با آمدن اینترنت و نرمافزارهای اطلاعرسان، حصر اطلاعات معنا و مفهوم خود را از دست داده است و با مجهز شدن گوشیها به اینترنت، اخبار در ثانیههای ابتدایی وقوع، در فضاهای اجتماعی پخش میشوند و خلأهای آن نیز با شایعات پر میشود و هیچکس نمیتواند جلوی آن را بگیرد و بهراستی که در عصر انفجار اطلاعات بهسر میبریم.
این فرآیند یک فرصت است یا یک تهدید؟ جریان آزاد اطلاعات یا فیلترینگ؛ کدامیک در جهت منافع جامعه است؟ نظامهای سیاسی با این پدیده چه باید بکنند؟ نقش شبکهها و کانالهای تلگرامی در انتخابات چگونه است؟ این فضای گفتوگوی ما با دکتر حسن نمکدوست کارشناس برجسته رسانه است که از نظرتان میگذرد.
آقای دکتر نمکدوست همان طور که میدانید شبکه اجتماعی بویژه تلگرام در ایران خیلی مورد اقبال عمومی قرار گرفته است یک نکته مهم در مورد این شبکهها وجود دارد؛ در مورد تلگرام گفته میشود که حدود ۸۰-۷۰ درصد کاربران آن ایرانی هستند، چرا این شبکه خاص اینقدر در ایران محبوب شد؟
این را واقعاً نمیدانم چون یکباره هم شد، مردم همه در وایبر و... بودند. سرعت در وایبر پایین آمد و همه گفتند یک پیامرسان دیگری هست که میشود رفت آنجا و یکباره همه کوچ کردند.
گویی کوچ دوم آریاییها اتفاق افتاد! خب چرا آنقدر که ایرانیها در سراسر دنیا به وایبر پیوستند در مورد ملیتهای دیگر این اتفاق نیفتاد. چرا جامعه ایران اینقدر از این رسانه استقبال کرد؟
من روی اینکه چرا رفتهاند سراغ وایبر و تلگرام و نه واتساپ خیلی کار نکردهام. دقیق نمیدانم.
تا آنجایی که اطلاع دارم در آمریکا فیسبوک هنوز رسانه اول است. درحالیکه اینجا تلگرام رسانه اول است. چه تفاوتی دارد؟ اینجا چه اتفاقی افتاده است؟
این فرق میکند رسانه اول برای کجا؟ فیسبوک یک شبکه اجتماعی دوست بنیاد است که برای مسائل عمومی مورد توجه است. وقتی میخواهید بروید سراغ بحثهای جدیتر لینکدین و اینها میآیند وسط. توئیتر شبکه خبررسانی است. تعداد کاربران محدود است. توئیتر برای دادن خبر طراحی شده است، فیسبوک برای زندگی روزمره و آشنایی، لینکدین برای کارهای دانشگاهی و ... اول بودن را اگر به لحاظ تعداد میفرمایید درست است.
من میخواهم بگویم چرا بدنه اجتماعی ما در فیسبوک بودند اما فیسبوک الآن خلوت شده است. این یک علت خاص دارد.
حتماً همینطور است. به خاطر اینکه کار با این خیلی خیلی راحتتر و در دسترستر است.
خب این راحتی در آمریکا هم است!
آنجا هم استفاده میشود، آنجا پیامرسانهای دیگری هست نه تلگرام؛ اما فیسبوک آنجا از رونق نیفتاده است.
نه. شما همیشه با یک بوم طرفید و بعد استابل میشوید.
خاطرتان هست که وقتی وبلاگ آمد ما همهمان وبلاگ درست کردیم؟ شما آخرین باری که پست وبلاگی گذاشتهاید کی بود؟
خیلی وقت پیش...
خیلی وقت پیش. همیشه در آغاز ورود یک تکنولوژی رسانهای یک هجومی داریم که بعد از یک مدتی میافتد روی خط مستقیم. فیسبوک هم همینجور بود. البته وقتی شما همهجا گوشی موبایلتان همراهتان است، تلگرام همراهتان است. کمتر به میل باکستان سر میزنید چون خیلی از پیامها را از تلگرامتان میگیرید. آنجا هم همین کارها را انجام میدهد.
منظورم از طرح این سؤال این است که آیا این طور نیست که چون خیلی از حرفهای ناگفته در جامعه ما وجود دارد که مردم از این طریق میتوانند بشنوند...
نه. همه این امکانات به شما اجازه میدهد آنچه نشنیدهاید را بشنوید. شما همان جور که از تلگرام استفاده میکنید ماهواره هم تماشا میکنید. مگر نمیکنید؟
مسأله گستردگی است...
قبول دارم. سؤال این است که آیا سه سال دیگر مردم همینطور که سراغ تلگرام رفتهاند بازخواهند رفت یا چیز دیگری پیدا میشود؟ اتفاقی که در فضای وب و اینترنت افتاده این است که خیلی سرعت تحولات و نوآوریها زیاد است. ممکن است دو سال دیگر، سه سال دیگر، نمیگویم حتمی است، ممکن است، جوری درباره تلگرام صحبت کنیم که الآن درباره گوگل پلاس داریم صحبت میکنیم. دیگر کسی سراغ گوگل پلاس نمیرود، سراغ فیسبوک کمتر میرود. این احتمال وجود دارد که دو سه سال دیگر این اتفاق برای تلگرام هم بیفتد. چون فناوری نوزادهای تازهای میزاید و این نوزادها قبل از اینکه بزرگ شوند نوزاد بعدی میآید. ما مواجه شدهایم با خانوادهای که هرسال یک بچه در آن متولد میشود.
شبکههای اجتماعی اینترنتی و به زبان مردم، شبکههای مجازی در زمره بدیهیترین ابزارهای اطلاعرسانی در عصر حاضر به شمار میروند و هر چه پیش میرویم دسترسی جامعه به این گونه ابزارها آسانتر میشود، به اعتقاد شما نظام سیاسی ما چه رفتاری با این شبکههای مجازی داشته باشد؟
اولاً حکومت نباید کاری به کار این شبکهها داشته باشد و پیش از آنکه به رفتار این شبکهها کار داشته باشد باید به رفتار خودش توجه کند.
رفتار خودش این است که تاحدامکان امکانات دستیابی مردم به اطلاعات درست و بسامان را تقویت کند.
اگر حکومت نتواند اطلاعات درست به مردم بدهد بیتردید میتوان گفت که هم خودش را سرکار گذاشته و هم ما را و از سوی دیگر با توجه به پیشرفت تکنولوژی هیچ کاری هم در مواجهه با شبکههای اجتماعی نمیتواند بکند. به زبان دیگر در زمانه حاضر شما نمیتوانید جلوی جریان اطلاعات را بگیرید.شاید فکر میکنید میتوانید بگیرید اما باید متوجه باشید که بهمحض اینکه واقعاً جلوی جریان اطلاعات را بگیرید شایعه ساخته میشود.
ما شاهد بودیم زمانی که ویدئو وارد ایران شد با آن شدیداً برخورد شد اما نتیجه بخش نبود، اکنون نیز تکنولوژی جدیدتری به بازار آمده است چرا نمیخواهند باور کنند؟
واقعاً نمیدانم. از این جنس پرسشها خیلی جدی و فراوان است. در ظاهر مثل اینکه نمیدانند. سؤال شما کاملاً درست است. یک چیزهایی را ما بدیهی میگیریم. ببینید! ما هنوز که هنوز است باید برای مجله مجوز بگیریم. گرفتن مجلهای که شاید هزار نسخه فروش داشته باشد، ممکن است به چند سال زمان نیاز داشته باشد.باید استعلامهای گوناگون از وزارت اطلاعات، دادگستری و... بگیرند که آیا این مجله دربیاید یا نه.
اکنون هم میگویند کانالهایی که بالای ۵ هزار مخاطب دارند باید مجوز بگیرند. ۵ هزار شمارگان ۵ برابر شمارگان برخی مجلههای ماست.
که البته آن هم عملیاتی نیست...
آن را که برای شوخی گفتند. راه دور چرا برویم، اینستاگرام آقای دکتر فلان نزدیک ۳۰-۲۰ هزار فالوئر دارد. ایشان تازه یک استاد دانشگاه است. یک خانم هنرپیشه ۱۰۰ هزار فالوئر دارد.
درواقع ما باید تعریف دوبارهای از این فرآیند داشته باشیم.
اساساً شما کانال تلگرام، صفحه اینستاگرام، صفحه فیسبوکی دارید از یک آدم که ۵۰۰ هزار، ۱۰۰ هزار و ۱۰ هزار نفر فالوئرش یا دوستش هستند که این صفحه کار خودش را میکند، اما برای کتاب هابرماس، رورتی، سروش و یا... میخواهیم هزار نسخه چاپ کنیم برای این باید هم ناشر مجوز داشته باشد و هم مجوز موردی کتاب برای انتشار گرفته شود.
یعنی جلوی انتشار آثار فاخر گرفته میشود...
من جلوتر از این میگویم. نویسندهای که برای ۴۰۰ نسخه مجوز به او نمیدهیم در مورد همان کتاب فاخر عرض میکنم که نویسنده میتواند کل کتابش را در شبکهای که دارد بگذارد کما اینکه میگذارند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ممیز و همه اینها هوا میشوند.
این شبکهها در فرآیند انتخابات بسیار اهمیت دارند که در انتخابات قبل آن را تجربه کردیم و شاهد فعالیت گروههای مختلف در شبکههای اجتماعی بودیم تأثیراین شبکهها در انتخابات چگونه است؟
شبکهها امکان جدیدیاند که طبعاً مسائل متعددی دارد. مثلاً یک کانال ابزار ارتباطی خیلی خوبی است و انتخابات قبل نشان داد که باید نسبت به محتوای آنها و کسانی که آنها را مدیریت میکنند با دقت بیشتری برخورد کنیم. نمونه اخیر آن در انتخابات آمریکا بود که بحثهای جدی ایجاد کرد. از طریق این کانالها و شبکهها یک جریان پیوسته با حرفهایی که دقیق نبود وارد جامعه شد. از آنجایی که در این شبکهها هیچ نوع دروازهبانی به معنی حرفهای آن وجود ندارد ممکن است تعداد زیادی از آدمهایی که در جریان موضوعات نیستند تحت تأثیر این اخبار قرار بگیرند بنابراین ممکن است دریک بزنگاه رأیی که میدهند خیلی دقیق نباشد.
این فرآیند به جریان پوپولیستی هم میتواند کمک کند؟
در جریان انتخابات آمریکا این کار کاملاً صورت گرفت و طبیعی هم هست. البته از تلویزیون و روزنامهها هم میتوان استفاده پوپولیستی کرد. رفتارتلویزیون هم پوپولیستی است. ما ۱۰سال زودتر ازآمریکا رفتار پوپولیستی را تجربه کردیم از این جهت میتوانیم بگوییم که ما از ملت آمریکا جلوتریم! و زودتر پوپولیسم را تجربه کردیم و زودتر هم توانستیم بفهمیم چه فجایعی میتواند بیافریند. آنها ۸ سال دیگر میفهمند چه بلایی سرشان آمد.
البته اگر امپراتوری ترامپ به دوره دوم هم بکشد!
ممکن است دموکراسی این کار را انجام دهد. البته این استدلالهای پوپولیستی در اینجا هم میسر است. نه تنها درمورد همین شبکهها بلکه اساساً درمورد رابطه مردم و رسانهها، مردم به صورت طبیعی گمان میکنند آنچه رسانه میگوید درست است درحالی که مردم باید نسبت به آنچه رسانهها میگویند دقیقتر بیندیشند و هر آنچه را رسانهها میگویند الزاماً مساوی با واقعیت قرار ندهند. به خاطر اینکه این اتفاق نیفتد و مردم یک تأمل رسانهای نسبت به پیامهای رسانهای داشته باشند. یک مفهومی در جهان شکل گرفته است به اسم سواد رسانهای. سواد رسانهای امر عمومی و یک امر تدریجی است به این معنی که باید کمک کنیم عموم مردم از حداقل دانشی که به آنها این توجه را میدهد که پیام رسانهای الزاماً مساوی با واقعیت نیست آگاه شوند بدین معنا که الزاماً تصور نکنند هرچه رسانه میگوید، چه رسانه اجتماعی و چه شبکهها و چه تلویزیون چه تلگرام و... واقعیت است.
در انتخابات قبل در جامعه خودمان اصولگرایان در یک غافلگیری رسانهای از طریق تلگرام به نوعی انتخابات را باختند. شاید اگر میدانستند شبکههای اجتماعی از چنین جایگاهی برخوردارند بیشک به گونهای دیگر عمل میکردند شاید هم به فیلترینگ فکر میکردند. شما چه تحلیلی از کارکرد این شبکهها در آخرین انتخابات ایران به دست میدهید؟
من اینجا یک تأمل دارم. در سال ۸۴ هم که اصلاً شبکه اجتماعی نبود آقای احمدینژاد از ارتباطات و رسانههای سنتی خیلی خوب بهره گرفت. شاید ما تا سال ۸۴ اصلاً به اجتماعاتی مثل عزاداریها، مولودیها، دعا، روضهها و مراسمی که در فضای سنتی با آن مواجه هستیم، توجه نمیکردیم آقای احمدینژاد روی آن خط سوار شد. شما میدیدید که برخی از مداحان در مداحیها از ایشان حمایت میکردند. میخواهم بگویم استفاده از تکنیکهای مختلف ارتباطی و رسانهای اگر دقیق و بسامان باشد هرکسی میتواند از آن بهره خودش را ببرد.
اما در انتخابات ۹۴ یک غافلگیری رخ داد...
البته آن طرف هم از این شبکهها استفاده کرد. به همین خاطر من فکر نمیکنم استفاده از شبکهها تأثیر تعیینکنندهای را در نتیجه انتخابات گذاشت. جلوهها ارتباط میان فردی، ارتباط چهره به چهره، ارتباط میان گروهی، ارتباط درونگروهی است که همه اینها عمل میکند، ارتباطجمعی هم عمل میکند. در تلگرام از طرف برخی شخصیتهای سیاسی مورد قبول مردم پیامی آمد که به این فهرست رأی دهید و مردم دقیقاً به آن فهرست رأی دادند. حال فرض کنیم اگر شبکههای اجتماعی نبودند و این پیام میآمد چه اتفاقی رخ میداد.
احتمالش این بود که پیام به همه نمیرسید.
نه من مطمئنم میرسید. چون آن زمان مردم به طریق چهره به چهره میگفتند. از طریق اسام اس میگفتند. با تلفن به هم میگفتند. کما اینکه در دوره قبلتر گفتند. اما این شبکهها تسهیل میکند. ما باید اینطور بگوییم این وسایل حتماً تسهیلکننده و کمککنندهاند اما تمامکننده نیستند. اصل قضیه این است که یک آدمی مثل رئیس دولت اصلاحات، یک آدمی به اسم هاشمی رفسنجانی یا محمدرضا عارف وجود داشته باشند که خطر کنند و بگویند به کی رأی بدهید و این طرف قضایا هم باید آدمهایی باشند که خطر کنند و از آن آدمها انتظار داشته باشند که چنین پیامی را بدهند. این چهرهها اگر مخاطب شنوایی وجود نداشت جرأت نمیکردند این کار را بکنند یا به این کار اقدام نمیکردند. این تعامل در جامعه خیلی پیچیده است. تا که از جانب معشوقه نباشد کششی / کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد . اگر مردمی نباشند که این انتظار را ایجاد کنند که آن شخصیتها نمیآیند پیام بدهند. به همین خاطر هم هست ما در ارتباطات میگوییم: نمیدانیم چه کسی آغازگر یک فرآیند ارتباطی است. من رفتم به همسرم سلام کردم و از او خواستگاری کردم اما اگر خانمم به من نشانهای نشان نمیداد من جرأت نمیکردم به او سلام کنم و از او خواستگاری کنم. به همین خاطر شما میبینید کسی میگوید من با طرف قهر کردم دیگر با او حرف نمیزنم اما وقتی زیر پوستش میروید میبینید او قبلاً این فرد را بایکوت کرده است. در ارتباطات نمیتوانیم بگوییم که اول چه کسی شروع کرد. مثل قصه مرغ و تخممرغ است.
دو انتخابات در پیش است شما بهعنوان کارشناس رسانه، کارکرد فضای مجازی بویژه عرصههای تلگرامی را چگونه پیشبینی میکنید؟
الآن واقعاً پیشبینی سخت است. به خاطر اینکه آقای روحانی و دولتش نتوانستند مسائل را خوب به مردم توضیح دهند و خوب برای مردم روشن کنند. الآن یک گسست ارتباطی بین دولت و مردم حتی رأیدهندگان میبینم گرچه ممکن است مردم درنهایت تصمیم بگیرند برای بدتر نشدن اوضاع به آقای روحانی رأی بدهند اما من بهعنوان یک شهروند احساس نمیکنم که مجاری ارتباطی و اطلاعرسانی بین دولت و مردم خوب عمل میکند. مردم پرسشهای بدون پاسخ فراوان از دولت دارند و جواب نمیگیرند. این به نظر من یک ضعف جدی است.
این شبکهها چه کمکی میتوانند به آقای روحانی بکنند؟
به نظر من قبل از شبکهها، آقای روحانی خودش باید یک فکری برای خودش بکند. دولت باید فکر کند که بسیاری سؤالها بدون جواب در سطح جامعه وجود دارد، که اصلاً به معنی دشمنی نیست. سؤال وجود دارد. در این مملکت گفته شده است که هشت سال مصیبت بوده، هشت سال بدبختی بوده، ما همه این را با گوشت و پوست خودمان احساس کردیم اما این دولت هیچ چیز را به ما توضیح نمیدهد.
خب دولت رسانه فراگیری ندارد!
در همان حدی که دارد.
نمیخواهید بگویید که شبکههای مجازی را که دارد؟
حتماً دارد! ولی قبل از آن خبرگزاری جمهوری اسلامی را دارد، روزنامه ایران را دارد. اصلاً چرا آقای رئیسجمهوری باید صبر کند که در تلویزیون با مردم صحبت کند. آقای رئیسجمهوری مگر نمیتواند ماهی یک ربع، بیست دقیقه صحبت کند بگذارد روی خبرگزاری جمهوری اسلامی؟ چرا این کار را نمیکند؟ چرا مثل مجریهای تلویزیون که عصا قورت دادهاند باید بیاید صحبت کند؟ آقای فریدون صدیقی و جنابعالی و آقای شکرخواه کسانی هستند که از کف خیابان مردم خبر دارند، بنشینید جلوی آقای روحانی بدون هیچگونه تعارف و مجاملهای سؤالهایشان را مطرح کنید بعد خبرگزاری جمهوری اسلامی روی خط بگذارد. به شما قول میدهم تمام خبرگزاریهای داخلی و دنیا آن را نقل میکنند. مگر میشود رئیسجمهوری صحبت کند و نقل نشود.
آن هم در شرایطی که این همه اتهام به دولت وارد میکنند...
واقعاً چرا توضیح نمیدهد؟ من جزو کسانی هستم که باور دارم اتفاقات اقتصادی دوره احمدینژاد برای سالهای سال برای این ملت مصیبت خواهد بود که توضیح میخواهد. اگر یکی دچار سرطان شود دکترها معتقدند باید به او به صراحت گفت که سرطان است دیگر از این خبر بدتر نیست. چرا میگویند باید گفت. چون حق اوست و باید بداند در چه وضعیتی است تا بتواند برای مدتی که زنده است برنامه داشته باشد. شاید بخواهد چند تصمیم مهم بگیرد. بیخبری کمکی به او نمیکند. اینجا هم همینجور است. میخواهم بدانم چه خبر است.
اگر قرار باشد شبکههای مجازی را آسیبشناسی کنید خصوصاً با رویکرد سیاست و انتخابات به چه نکاتی میتوانید اشاره کنید؟
با پیشفرضهایی که دارم اینکه شبکههای اجتماعی ادامه زندگی طبیعی ما هستند و ما هستیم که آنجا هستیم. اگر آنها اشکالی دارند یعنی ما اشکال داریم، فناوری که اشکالی ندارد. نکته دوم؛ اساساً کارکرد فناوریهای رسانهای در جامعه ماهیتاً مثبت است. ماییم که از آنها بد استفاده میکنیم. در زمینه انتخابات ما باید کمک کنیم تا آنقدر اطلاعات درست از مجاری بسامان اطلاعرسانی کرده و اطلاعات بدهیم که زمینه بروز شایعه در شبکههای اجتماعی، تلگرام و در رسانههای دیگر به صفر برسد باید پچپچ بین مردم را کم کنیم. راهش هم همین است که اطلاعات درست بدهیم. اگر ندهیم چه بخواهیم، چه نخواهیم نصیحت هم بکنیم آنها شایعهسازی میکنند.
اگر قرار باشد به کسانی که به پدیده فضای مجازی، نگاه امنیتی دارند توصیهای داشته باشید، چه میگویید؟
میخواهم بگویم، اساساً در معنای امنیت تجدیدنظر کنند. معنای امنیت در جهان امروز یعنی شهروند آگاه. یعنی شهروندی که میداند و بر اساس دانستن تصمیم میگیرد. آن یعنی امنیتی واقعی. شهروندی که نمیداند و بر اساس ندانستن تصمیم میگیرد یعنی نبود امنیت. خیلی ساده است کودتاها در کدام کشورها رخ میدهد؟ جنگها در کدام کشورها رخ میدهد؟ امنیت ملی کدام کشورها پایینتر است؟ درکشورهایی که آزادی دسترسی به اطلاعات، آزادی بیان، آزادی حریم خصوصی کمتر رعایت میشود. کشورهایی که به آزادی دسترسی دارند، آزادی بیان دارند، آزادی حریم خصوصی دارند بالاترین امنیت ملی جهانی را هم دارند. امنیت ملی سودان بیشتر است یا سوئد؟ عراق بیشتر است یا کانادا؟
برخی معتقدند که در فضای انتخابات باید شبکههای مجازی و مشخصاً تلگرام محدود یا فیلتر شوند؟
هیچ اتفاقی نمیافتد. مردم کانال خودشان را پیدا میکنند. جریان اطلاعات کانال خودش را پیدا میکند. این محدودیتسازیها فایدهای ندارد. خاطرتان هست دهه ۷۰ آب دریای خزر بالا آمد و به داخل شهرهای ساحلی پیشروی کرده بود. من رفته بودم آستارا و آب آنجا هم پیشروی کرده بود تا حدی که طبقه اول خانههایی که در ۲۰۰ متری ساحل بودند را آب گرفته بود. نمیدانم کدام نابغهای پیشنهاد کرده بود که کنار دریا سنگهای بزرگ بریزند و بین سنگها بتون تزریق کنند. همینطور تریلی سنگ میآورند و بعد بین اینها بتون تزریق میکردند دو اتفاق افتاد؛ یک اینکه آب از زیر نفوذ کرد و از لای کاشی خانهها میزد بالا. اتفاق دوم این بود که یک روز دریا طوفانی شد دیگر از این سدسنگی ردی باقی نماند! آب سنگها را درنوردید. وقتی جامعهای تشنه اطلاعات است آن هم در مقطع انتخابات، شما فیلتر کنید از زیر زمین، از روی هوا، از پنجره از هرکجای دیگر اطلاعات میگیرند. فقط یادمان باشد که این کارها احتمال حجم اطلاعات خطرزا را بالا میبرد. یعنی دروغ، شایعه، کلک... و شما نمیتوانید از پس آن بربیایید. ما در جامعهای زندگی میکنیم که به هر دلیلی ظرفیت پذیرش شایعه بالاست. این را هیچ کاری هم نمیتوانید بکنید.
آقای دکتر! به نظر شما شبکههای اجتماعی توانستـهاند روی تصمیمگیریهای مسئولان تأثیرگذاری داشته باشند؟
به نظر من روند بسیار بسیار بدی است. به این معنا که دولتمردان ما نشستهاند منتظر که یکی از این کانالها، گروهها یا یکی از این شبکهها چه میگویند که پاسخ آن را بدهند. درحالیکه ملت این همه سؤال دارند درحالی که آنها وظیفه دارند به سؤالها پاسخ بدهند.
در مورد یک اتفاق اجتماعی...
در مورد هرچیزی. مسئولان ما فکر میکنند باید جوابگوی هر چیزی باشند که در شبکهها گفته میشود درحالی که پرسشهای جدیتری در جامعه وجود دارد. پرسشهایی که یک ملت در آرای خود بیان کرده را نادیده میگیرند، نگاه میکنند به یک کانال ۵۰۰ تایی - ۱۰۰۰ تایی که چه میپرسد. از آن دچار وحشت میشوند. به آن سؤالها پاسخ میدهند، اما به این سؤالهای اساسی جامعه جواب نمیدهند. چرا ما باید در جامعهمان بعد از این همه سال محدودیت مطبوعات داشته باشیم؟ چرا آدمها باید به خاطر اعتقاداتشان از کار و تحصیل محروم شوند؟ از شغل محروم شوند؟ این همه سؤال در جامعه داریم. اینها نمیترساندشان اما اینکه یک کانال ۵۰۰ تایی، ۷۰۰ تایی چه میگوید میترساند.
در پایان اگر حرف ویژهای در حوزه رسانه و سیاست و انتخابات دارید بفرمایید!
هرچه به سمت انتخابات میرویم امیدمان باید این باشد که مشارکت مردم مبتنی بر اطلاعات و آگاهی دقیقتر باشد. من این توقع را اصلاً از دولت آقای احمدینژاد نداشتم که چنین کاری بکند، اما انصافاً از این دولت دارم چون مردم بویژه در این ۱۲ - ۱۰ سال گذشته انصافاً تلاش کردند که وضع جامعه بهتر شود و بابت آن تاوان دادند. واقعاً تلخترین تاوانها را هم در این سالها دادهاند وکاملاً محقاند که بدانند در جامعهشان چه میگذرد. برای اینکه تصمیم درست بگیرند احتیاج به این اطلاعات دارند. این دولت یک بدهی بزرگ به این مردم دارد و آن عبارت است از اطلاعات دقیق و وسیع. پیشنهاد من این است چه از طریق شبکههای اجتماعی، چه رسانههای اصلی و... با مردم سخن بگویند. من جزو کسانی نیستم که فکر کنم تیم رسانهای رئیسجمهوری ضعیف است چون در آنجا آدمهای درجه یکی را میشناسم اما مطمئنم که دستشان بسته است. همچنان که روزنامه ایران، روزنامه خوبی است و باید دستش را بازتر گذاشت.