arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۶۳۸
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۰۲ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۰

سيره رضوي ؛ برخورد منطقي

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تکيه بر منطق و کلام عقل پسند، در دلهاي مستعد و بي مرض و غرض، مؤثر مي افتد. احتجاجات مفصل حضرت رضا(ع) با پيروان فرق و مذاهب و مخالفان گوناگون، و استدلالها و برخوردهاي منطقي وي، بسياري را به «راه» آورد و در برابر «حق» قانع و خاضع نمود و اين شيوه مؤثر اخلاقي، حتي گاهي دشمناني چون خوارج را هم رام مي کرد.

محمد بن زيد رازي روايت مي کند:«در خدمت امام رضا(ع) بودم، در ايامي که مأمون او را به وليعهدي معرفي کرده بود. مردي از خوارج، در حالي که در دستش خنجري زهرآگين بود وارد شد و به دوستانش گفت: به خدا سوگند، پيش اين شخص که مدعي است فرزند پيامبر است مي روم، او اين گونه وارد بر اين طاغوت(يعني مأمون) شده است! از او دليل کارش را خواهم پرسيد. اگر دليلي داشت که هيچ، وگرنه مردم را از دست او(امام رضا) راحت خواهم کرد.» پيش امام آمد و اجازه طلبيد، امام اذن داد و فرمودند: به سؤالت به اين شرط پاسخ مي دهم که اگر پاسخم را پسنديدي و قانع شدي، آنچه را که در آستين داري(خنجر) بشکني و دور اندازي! ...

آن مرد که از خوارج بود، حيرت زده ماند، خنجر را بيرون آورد و شکست. آن گاه پرسيد: چرا به حکومت اين طاغوت داخل شده اي، در حالي که اينان در نظر تو کافرند و تو پسر پيامبري، چه چيز تو را به اين کار وا داشته است؟

امام رضا فرمودند: آيا به نظر تو اينان کافرترند، يا عزيز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه اينکه اينان، خود را موحد مي شمارند، ولي حکام مصر، نه يکتاپرست بودند و نه خداشناس؟!

يوسف، پسر يعقوب(ع)، پيامبر و پسر پيامبر بود که به عزيز مصر گفت: مرا مسؤول خزائن مملکت قرار بده ... و با فرعونها نشست و برخاست مي کرد. در حالي که من يکي از اولاد پيامبر(نه پيامبر) و مأمون هم مرا بر اين کار، اجبار و اکراه کرده است. چرا بر من خشم مي گيري و اين را زشت مي شماري؟

آن مرد گفت: بر تو اشکالي نيست. گواهي مي دهم که تو فرزند پيامبري و تو صادق هستي.
نظرات بینندگان