پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم احمدحسینی استاندار اسبق ایلام نوشت:شاید آنان که در اواخر دولت اصلاحات با هدف جلوگیری از عدم تکرار دوم خردادهای آینده،احمدی نژاد را آوردند و رئیسجمهور کردند،خودشان هم نمیتوانستند چنین روزهایی را پیشبینی کنند.
اشتباه راهبردی آنها، استفاده ابزاری از هر چیزی برای رسیدن به هدف است ولی شاید نمیدانند آن فرد یا مردمی که آلت دست به قدرت رسیدن دیگران میگردند وقتی به این واقعیت پی بردند کاملا بعکس رفتار میکنند.
احمدی نژاد و رحیم مشایی مدیران معمولی دوره وزارت کشور آقای بشارتی بودند و بقائی که اصلا به چنین ردههای مسئولیتی هم نرسید و بیشتر کارهای دفتر رحیم مشایی مدیر کل اجتماعی در حوزه مدیریت آقای تابش معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور را طی سالهای 71 تا 76 انجام میداد.
اصولا اینها در موقعیت، جایگاه و تفکری نبودند که امروز قادر باشند برای نظام با باج خواهی و گروکشی و تهدید، تعیین تکلیف نمایند.هیچ شکی نیست که خطاهای نابخشودنی جریانات قدرت نقشی بسیار موثرتر در شکلگیری این روحیات داشته است. وقتی چنین فردی با سابقهای معمولی، سکاندار قوه مجریه نظام و محرم اسرار کشور میشود، طبیعی است که قدرت و ثروت ناشی از آن، کسی که قرار بود "ماشین" باشد را از کنترل خارج میکند و کشور را به سوی پرتگاه میبرد.
اصحاب قدرت از او ابتدا برای از میدان بدر کردن آقای هاشمی(ره) استفاده کردند (که البته در ادامه تخریب برخی تند روهای مثلا اصلاح طلب بود که به خواست خدا هردو توطئه نتیجه عکس داشت) و بعد در انتخابات سال 88 او را آزاد گذاشتند تا آن وقایع شرم آور و ضد اخلاقی مناظرات تلویزیونی به وجود آید و بدنبالش نتیجه انتخابات و آن حوادث تلخ و فتنه انگیز و تبعات خسارت آمیز، انشقاق عمیق در صفوف ملت و نخبگان جامعه، حوادث کهریزک، ظلمهای بزرگ و حقالناسهای پایمال شده، فسادهای عظیم مالی، خیانت و اختلاس مسئولان درجه یک، تشنج و دشمن تراشی جهانی و تحریمهایی که کمر اقتصاد و زندگی مردم را خم کرد و آثار آن تا سالها باقی خواهد بود و نه تنها دولت آقای روحانی که هیچ کس دیگر قادر به جبران آنها نیست و از همه مهمتر معمولی کردن دروغگویی و فریب مردم توسط مسئولین بود که سلب اعتماد عمومی را بدنبال داشت واین در صدر گناهان بود چون دیگر از ذهن و خاطره مردم بویژه نسل جوان پاک نمیگردد....
آیا اگر آقایان پدیده احمدینژاد را بوجود نیاورده بودند، این فجایع برای نظام رخ میداد؟ ودر شرایطی که فکر میکردند استفاده ابزاری و تاریخ مصرف او تمام شده، با رویکردهای جدیدش، نه تنها غافلگیر بلکه به شدت دچار ترس و واهمه نشدهاند؟ این فرد با پشتوانه رانت اقتصادی و اطلاعاتی و شناخت دقیق نقاط ضعف و آسیب حامیان سابق خود و اتصال ناگسستنی با جریان انحرافی به میدانی پا گذاشته که برایش دو طرف برد است، و برای اصول گرایان سینه چاک دیروزش دو طرف باخت! لقمه گلوگیری که نمیتوانند آنرا ببلعند و نه بیرون بیاندازند!