arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۰۹۹۴
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۰۹ - ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶

پشت پرده زندگی قاتل سریالی زنان

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه ایران نوشت : دادستان شهرستان رشت ازبازسازی صحنه قتل شش تن از زنان گیلانی توسط عامل جنایت‌ها خبرداد که قربانی قتل‌های سریالی شده‌اند.این درحالی است که به دلیل پیدا نشدن هفتمین جسد، بازسازی صحنه این جنایت هنوزصورت نگرفته است.
 
حجت‌الاسلام علی مصطفوی نیا، دادستان اظهار داشت: متهم، هفته گذشته به بازسازی صحنه 6 قتل از 7 جنایت پرداخت.
 
ازسوی دیگر سرهنگ فلاح کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان نیزدر رابطه با پیدا نشدن جسد یکی از قربانیان پرونده به خبرنگار «ایران» گفت: باتوجه به اینکه متهم، جسد را در جنگل رها کرده است، احتمال خورده شدن بقایای پیکراین زن توسط حیوانات وحشی بسیار زیاد است.ضمن اینکه درتحقیقات تخصصی مستندات زیادی به دست آورده‌ایم که نشان داد این جنایت نیز توسط فرزاد-قاتل سریالی 40 ساله- صورت گرفته است.
 
درحالی که تحقیقات پلیسی و قضایی در رابطه با پرونده قتل‌های سریالی گیلان همچنان ادامه دارد، خبرنگاراعزامی گروه حوادث «ایران» با حضوردر روستای محل زندگی وزادگاه فرزاد ، با چند تن از اهالی روستا درباره این جنایتکاربه گفت‌و‌گو نشست.
 
همه فرزاد را می‌شناسند؛ کافی است از کسبه‌ای که در کنار جاده روستای «خشک اسطلخ» مغازه دارند در مورد قاتل سریالی زنان گیلان سؤال کنید. کمتر کسی است که نشانی محل زندگی او را نشناسد. اما از شخصیت فرزاد اطلاعات زیادی ندارند. عده‌ای او را فردی آرام می‌دانستند و عده‌ای دیگر هم می‌گفتند: آرام بودنش به خاطر سیاست‌اش بوده چراکه او در مجموع فردی خطرناک است. عده‌ای نیز هیچ قضاوتی درباره‌اش نداشته و با یک جمله که زیاد او را نمی‌شناسم صحبت را کوتاه می‌کنند.
 
دزدی که قاتل زنان شد
 
خانه پدری فرزاد در انتهای کوچه‌ای قرار دارد که تا ابتدای جاده فاصله کوتاهی دارد. همسایه‌ها او را خوب می‌شناسند، زن میانسالی که زیر سایه درختی نشسته بود، همین که اسم فرزاد را شنید، گفت:«او را خوب می‌شناختم.بعد هم انگشت اشاره‌اش را به طرف خانه‌ای برد که دیوار به دیوار خانه پدری قاتل سریالی زنان گیلان بود.» زمانی من در آن خانه مستأجر بودم. البته سال‌ها از آن زمان گذشته است.آن موقع فرزاد 14 ساله بود. یک شب که به میهمانی رفتیم دزد به خانه‌مان زد. دزدی که وسایل با ارزش مثل طلا و جواهرات و فرش هایم را نبرد، بلکه تلویزیون واسباب بازی و ارگی که برای پسر 10 ساله‌ام خریده بودم را سرقت کرده بود.
 
آن زمان با خودم گفتم که حتماً دزد، یک نوجوان است که این وسایل را برده است.بعد هم پلیس آمد و از چند نفری تحقیق شد تا اینکه یکی از آنها گفت دزد خانه‌ام فرزاد است. او مدارکی را نشان داد که ثابت می‌کرد فرزاد در این ماجرا نقش دارد.به همین خاطر فرزاد دستگیر شد امادزدی را قبول نکرد. آن موقع خانواده‌اش به خاطر اینکه از پسرشان شکایت کرده بودم با من قهر کردند و به حمایت از پسرشان برآمدند. اما زمانی که این اتفاق افتاد به شوهر خواهر فرزاد گفتم به همسرش بگوید اگر آن زمان به حمایت از فرزاد نپرداخته بودید و او را به خاطر کاری که کرده بود تنبیه می‌کردید بی‌شک الان نباید به خاطر اینکه دست به قتل‌های سریالی زده سرتان را پایین بگیرید.
 
این زن لحظاتی سکوت کرده وسپس، انگارکه چیزی یادش آمده باشد ادامه داد: البته هنوز پدرش باور ندارد که پسرش قاتل سریالی است به همین خاطرازشدت ناراحتی وعصبانیت با مردم برخورد می‌کند.زن میانسال که همسر فرزاد را هم می‌شناسد درباره او نیز گفت: «فکر کنم تا سه سال پیش اینجا زندگی می‌کردند. پدر فرزاد خانه‌اش را به دو قسمت تبدیل کرده و نصف آن را به فرزاد داده بود. همان خانه‌ای که جسد را درآن دفن کرده بود. همانجا فرزاد 5 سالی با همسرش زندگی می‌کرد. فکر کنید در تمام این مدت آنها با یک جسد در خانه‌شان زندگی می‌کردند. باورکنید الان که فهمیده‌ام نزدیکی خانه‌ام یک جسد دفن شده بوده، شب‌ها خوابم نمی‌برد. چه برسد به اینکه جایی باشم که جسد چند متر آن طرف‌تر باشد وخودم هم این موضوع را بدانم!»
 
دلخوری اهالی از همسر دوم قاتل
 
در همین هنگام زن میانسال دیگری از راه می‌رسد. اما او هم از فرزاد و همسرش دل خوشی ندارد. خانه‌ای که فرزاد داخل آن زندگی می‌کرد نصفش متعلق به خودش بود که سه سال قبل آنجا را فروخت. الان نمی‌دانم کسی در آنجا زندگی می‌کند یا نه، اما به نظرم کسی آنجا زندگی می‌کند. زن فرزاد معتاد بود، البته نمی‌خواهم گناه کسی را بشورم، اما یک قرعه کشی زنانه راه انداختیم که آن زمان مبلغش حدود 2 میلیون تومان شده بود.
 
زن فرزاد-زن دومش- برنده شد اما پول‌ها را برداشت و دیگر هم یک ریال آن را هم برنگرداند. یکبار هم قصد داشت طلاهای مرا بدزدد که فهمیدم. آن روز کنار جاده نشسته بودم و داشتم میوه‌هایی که از باغ کنده بودم را تمیز می‌کردم که آمد پیشم و قصد داشت با ترفندی، طلاهایم را سرقت کند که فهمیدم واوهم راهش را کشید و رفت.
 
این زن در ادامه گفت: «البته همه اهالی می‌دانند که خانواده فرزاد انسان‌های شریفی هستند وازاین ماجرا شوکه‌اند. ولی افسوس که شاید تربیت غلط این جوان را به اینجا کشاند.»
نظرات بینندگان