در چند روز گذشته و پس از اتفاقاتی که سر و صدای زیادی به پا کرد، اظهارنظرها و واکنشهای متفاوت و متناقضی از سمت مردم و مسئولان دیده شد. عدهای معتقد بودند که «مشکل خاصی پیش نیامده است.
اینها جوان هستند و حالا آسمان به زمین نیامده و...» و در مقابل بعضی از مسئولان به شدت این موضوع را مورد نقد و هجوم قرار دادند و از توطئهها و دستهای منحرف داخلی و خارجی حرف زدند. حتی عدهای از شرکتکنندگان در این قضایا هم به گفته فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ دستگیر شدند اما جدای از همه این حرفها و تایید یا رد دیدگاه موافقان و مخالفان و نگاهی تحلیلی به ریشههای این ماجرا واقعیتهای انکارناپذیری را نشان میدهد که در طول این سالها همواره از آنها غفلت شده است.
جامعه ما شاد نیست؟
دکتر علی انتظاری جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است شادی از جامعه ایرانی رخت بر بسته است؛«هر چه جلوتر میرویم دیدن چهرههای غمگین، افسرده، عصبانی و اخمو عادیتر میشود و هر کس به دلیلی از ناتوانی در شاد بودن میگوید. اقشار مختلف جامعه ایرانی و به ویژه جوانان در طول این سالها با این ماجرا درگیر بودهاند و در نتیجه آسیبهای اجتماعی مهلکی مثل اعتیاد، ناامیدی و خشونتهای اجتماعی را به بار آورده است.
البته روشن است که همه جوانهای جامعه ما این طوری نیستند و جوانان زیادی هستند که انرژی و شور و شوق جوانی را در مسیر علم، هنر، ورزش و کار مصرف میکنند و گرهای از کار ملت باز کرده و به کشور خدمت میکنند. شماری از جامعه شناسان اعتقاد دارند که جامعه ایرانی شاد نیست و از نبود بسترها و زمینههای لازم برای ابراز شادمانی به شکل جمعی و عمومی رنج میبرد. به عبارت دیگر در جامعه، شیوههای شناخته شده و متعارف کمتری برای شادمانیهای همگانی وجود دارد و در برخی مواقع این شادمانی عمومی در تعارض با نظم و امنیت اجتماعی قرار میگیرد.»
کارشناسان، شادی و نشاط اجتماعی را یک حالت هیجانی میدانند و میگویند شادی یک نوع نشاط درونی است که با رضایتمندی فرد در ارتباط است و این شادی تحقق بیرونی هم دارد. آنها انگیزه را علامت درونی شادی و علامت بیرونی آن را هم ظاهر شدن شادی به صورت خنده و هیجان و هر دوی اینها را لازم و ضروری میدانند. طبق بررسیهای کارشناسان جوامع از نظر توجه به زمان به سه دسته تقسیم میشوند: جوامع غربی نگاهشان به «آینده» است که مرتب برنامهریزی میکنند و برای آینده برنامه دارند. در جوامع شرقی کشورهایی مثل کره، تایوان، چین و کشورهایی با گرایشهای مختلف مذهبی، در «حال» زندگی میکنند و میگویند باید در لحظه زندگی کرد. برای آنها آن چیزی که اولویت دارد حال و وضعیت اکنون است. اما کارشناسان همواره جامعه ما را در دسته سومی دستهبندی میکنند که نسبت به زمان، گذشته گراست.
الگوهای به هنجار شادی نداریم
علی انتظاری استاد دانشگاه عوامل مختلفی را باعث دور بودن جامعه از شادی و نشاط اجتماعی میداند و معتقد است این مسائل باعث آسیبهای اجتماعی به ویژه در نسل جوان میشود؛ «مشکل اساسی ما این است که الگوهای به هنجار شادی در جامعه ما خیلی کم هستند. همین الگوهایی هم که در حال حاضر داریم وارداتی هستند و از فرهنگ دیگری به جامعه ما آمده است. شادیهای سنتی هم که ما الان از آنها استفاده میکنیم خیلی فرقی با عزاداری ندارند. به طوری که حتی مولودیهایی که در جامعه ما برگزار میشود و مداحهای ما از همان ریتم عزاداری استفاده میکنند. ریتم کف زدن شرکت کنندگان هم به نوعی است که اگر کسی از بیرون صدا را بشنود فکر میکند در حال سینهزنی هستند. اینها نشانه ضعف ما در بحث شادی و ابراز آن است.
وقتی رویههای هنجار پاسخگوی نیاز جامعه و به ویژه جوانها نباشد، نتیجهاش ناهنجاریهایی میشود که در مواقع مختلف بروز میکند. نوع و مدل شادیهایی که الان در جامعه وجود دارد با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی ایران متناسب نیستند.» انتظاری راه حل این مشکل را طراحی راهکارهایی متناسب و به روز برای ایجاد شادی در جامعه میداند؛ «قبل از انقلاب، شاه به فرهنگ غربی متوسل شده بود و از الگوهای شادی خارجی و فرهنگ مدرن غربی استفاده میشد و بعد از انقلاب هم برداشتهای اشتباهی از دین انجام شد که شادی هم در آن جایگاه درستی پیدا نکرد. همه اینها باعث شد که فرهنگ ملی که توام با ارزشهای دینی بود را فراموش کنیم و جوانان به سمت ناهنجاریها گرایش پیدا کنند.
به نظر من باید به رویههای تولید انواع و اقسام به هنجار شادی در جامعه
فکر کرد و روشهایی را برای تولید آن طراحی کرد. ما زمینهها و بسترهای
بالقوه بسیار خوبی در فرهنگ خودمان داریم که میتوانیم با استفاده از آنها
الگوهای متناسب با اجتماع و فرهنگ ایرانی اسلامی کشور را داشته باشیم.
فرهنگ فولکلور ایرانی ظرفیتهایی دارد که در وضعیت فعلی فراموش شده است ولی
باید هر چه زودتر آنها را شناسایی و احیا کرد تا بتوانیم از آنها استفاده
کنیم.
به عنوان مثال میتوان به انواع مسابقات، جشنها و آداب سنتی
اشاره کرد که مقدمه حضور در فعالیتهای اجتماعی بود و مردم را برای کارها و
فعالیتهای با نشاط آماده میکرد. عوامل مختلفی باعث شدند که این نوع
شادیها در جامعه ما فراموش شود و الان در خیلی از فرهنگهای شهرهای مختلف
کشور نمیتوان این نوع خرده فرهنگها را پیدا کرد. به دلیل اینکه مهاجرت در
جامعه زیاد شده است، وقتی روستاییها به شهر میآیند آن رسم و رسوم و
مسابقات را فراموش میکنند و دیگر خبری از آن شادیها نیست.»
واي به حال ايران .....
افسردگي همه جارو فرا گرفته .....
بعضيا خيال ميكنن با جمع آوري ثروت و عشق و حال تو دبي و تركيه خوشبحالشون ميشه .... ولي اين بيماري اثراتش رو در چهره هاي مختلف ( مثل چاقو و قمه و ...) به همه نشون خواهد داد .