arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۴۳۱۳
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۰۳ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۰

درد بي درمان «پرسپوليس»

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پيام يونسي پور:درد پرسپوليس علي دايي نبود که نه تيمش خوب بازي مي کرد، نه نتيجه مي گرفت و نه آبي از آن گرم مي شد. درد پرسپوليس شيث رضايي نبود که 3 بار از سوي دايي اخراج شد و بار آخر ديگر راهي براي بازگشتش نماند تا حتي با بيرون ماندنش هم دردي از دردهاي اين تيم درمان نشود. درد پرسپوليس عابدزاده نبود که با خروجش از پرسپوليس فقط حرمت يک پيشکسوت شکست.

درد پرسپوليس امروز حميد استيلي نيست که نتوانسته در بدنه رخوت زده پرسپوليس تحولي ايجاد کند. درد پرسپوليس با حضور علي کريمي درمان نشد، هرچند که تلاش کرد خودش را در دو هفته اول سوپرمن ليگ کند. درد پرسپوليس اولادي هم نبود که انگار قرار است اولين گلش را در فوتبال دستي سر محله شان بزند.

درد پرسپوليس حبيب کاشاني نيست. حبيب کاشاني چه فرقي دارد با عباس انصاري فرد؟ کمي اين يکي قدش بلندتر است و آن يکي دور کمرش باريک تر. مصطفوي موي کم پشت تري از اين دو داشت و حسن انصاري فرد محاسني مشکي تر و کم پشت تر! درد پرسپوليس عابديني و ميرزايي و غمخوارهم نبودند. اگر يکي درد بود، ديگري درمان مي شد و اگر يکي بد بود يکي مي توانست بهتر باشد. لااقل در اوضاع پرسپوليس يک روز نسبت به روز قبل تغييري مثبت شکل مي گرفت، کمي ضربان قلب اين بيمار بهبود مي يافت و يا جسمش توان حرکت پيدا مي کرد. درد پرسپوليس، بودن اين و نبودن آن نيست. درد پرسپوليس فقط در فردهايي نيستند که مي آيند و بدون استثنا وقت رفتن، مجموعه را در بحران فرو مي برند.

به روند پرسپوليس در سال هاي اخير نگاهي بياندازيد. 2 قهرماني در ليگ، 2 قهرماني در حذفي و ديگر هيچ! موفقيت در آسيا زير صفر، موفقيت در بازيکن سازي پايين تر از خط فقر و حفظ وجاهت تيمي در حد مصيبت! اين سرنوشت پرطرفدارترين تيم قاره آسياست.

درد پرسپوليس تفکري است که از بالا بر سر اين تيم حاکم شده ... دردي مشترک با استقلال! هواداراني که سال هاي سال است پيش از هر تحول سياسي، مي شنوند به زودي مالکيت باشگاه شان را در دست خواهند گرفت ولي هرگز اين اتفاق رخ نداده است. درد پرسپوليس اشخاص نيستند. پرسپوليس مي تواند مالکيت خود را مانند رئال مادريد، مانند بارسا، مثل منچستر و چلسي و ريورپلاته و بوردو و الاهلي و جوبيلو و فرامرزبانک و ... در اختيار هوادارانش ببيند که لااقل خود آنها تعيين کنند چه کسي با چه پشتوانه مالي و چه تفکر مديريتي پشت ميز مديريتي باشگاه بنشيند، اما اين باشگاه شده است محل رفت و آمد مديراني که صرفا سياست هاي بالا دستي هاي خود را دنبال مي کنند و البته مي کوشند تا از صندلي شان به سود موقعيت اجتماعي خود هم استفاده کنند.

درد پرسپوليس را درماني نيست. ميليون ها هوادار فقط مي توانند نقش مشتي موجود بي خاصيت را بازي کنند که هفته اي يک بار براي شکست هاي اين تيم بگريند و فرياد بزنند که فلاني حيا کن و بهماني رها کن! مي توانند خود را در شعار، مالکان واقعي باشگاه بدانند اما اين حق را ندارند که به ليدري که از سوي مدير کنوني يا سابق يا مربي قبلي و فعلي تامين شده اعتراض کنند و فريادي سر دهند که باب ميل ليدر نباشد. درد پرسپوليس را درماني نيست... دايي مي رود و استيلي مي آيد. استيلي هم روزي خواهد رفت و يکي ديگر (شايد درخشان، شايد خود دايي، شايد پروين، شايد پيرواني و يا هر صاحب نفوذ و لابي ديگري) مي آيد. کاشاني مي رود و يکي مثل او جايش را خواهد گرفت. مهم اين است که تفکرش مانند او و پيشينيانش خواهد بود.
نظرات بینندگان