پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه ایران نوشت: یعقوب موسوی، جامعه شناس: تقریبا همه باید بپذیرند محتوای اجتماعی بدون کالبد شهری معنا ندارد. همان طور که برنامهریزی و معماری بدون توجه به مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی بیمعناست.
در سالهای اخیر خیلیها سوال میکنند که بالاخره شورای شهر جای چه کسانی است و چه کسانی میتوانند در آن نقش موثرتری داشته باشند. شورایی که قرار است مصالح و منافع شهر را شناسایی و برای آن راه حل بدهد. شورای شهر از این دیدگاه یک نهاد مدنی است و کسانی باید در آن حضور پیدا کنند که کنشگران فعال شهر هستند و یعنی حتما نباید متخصصان امور شهری در آن حضور پیدا کنند.
شما شهر را چطور میبینید؟ مثل یک موجود زنده و پویا با روحی حساس یا کالبدی فیزیکی که از خیابان و پل و جدول و بزرگراه ساخته شده؟ اگر شهر، خیابان و پل و زیرگذر است، چرا دوبی شهری بهتر از پاریس نیست؟ شهر برای آدمهاست یا آدمها برای شهر؟ برای شما چقدر آدمهای شهرتان مهماند، شهروندانی که روح شهر را میسازند و به آن جان میبخشند؟
شهری همچون تهران با آن همه اتوبان و پله برقی و زیرگذرش، چقدر شهری برای زندگی است؟ چقدر شما را دوست میدارد؛ خستگی از جانتان به در میکند و شادی میبخشد؟ و سؤال آخر اینکه برای ساختن شهری بهتر و شهری قابل تحمل که نه، شهری برای زندگی و آرامش، به چه کسانی رأی خواهید داد تا وارد شورای شهر شوند؟ کنشگران اجتماعی؟ ورزشکاران؟ مهندسان سازه؟ اصناف یا...؟
فکر میکنید شورای شهر جای چه جور آدمهایی است. آیا فقط متخصصان شهری و شهرسازان باید صندلیهای شورای شهر را پر کنند و در نهایت سازندهای را بر کرسی شهرداری بنشانند که شهر را همچون یک پروژه مهندسی میبیند یا آنهایی که به ملزومات زندگی در شهر میاندیشند؟ «رابرت موزز» را میشناسید؟ داستان این شهردار نیویورکی را «مارشال برمن» در کتاب یگانه خود «تجربه مدرنیته» به زیبایی نقل کرده است؛ شهرداری که معتقد بود باید ساطور به دست گرفت و ساختمانها را شکافت و اتوبان زد. موزز که به «جلاد نیویورک» شهرت دارد در آرزوی «بهشت تحقق یافته» و با اندیشه «مدرنیته متاخر» نیویورک را کوبید و ساخت، کوبید و ساخت، کوبید و ساخت تا آن را به قول «بودریار» فیلسوف فرانسوی، تبدیل به شهر تنهایی کرد. شهری ترسناک و به قول خود بودریار «شهر فراعنه» شهری که مردمش در خیابانها احساس میکنند روی سالن تئاتر یا روی صندلی سینمای هالیوود هستند؛ با لبخندی تصنعی بر لب و شبها از ترس تنهایی تلویزیونها را روشن نگه میدارند حتی در اتاقهای خالی و به تنهایی روی کاپوت ماشینهایشان ساندویچ میخورند. موزز شهردار ساختمان و پل و زیرگذر این بلا را بر سر نیویورکیها آورد. آن را از روح زندگی خالی کرد و سالن سینمای بزرگی ساخت.
شورای شهر جای چه کسانی است؟
برای محسن- الف، دانشجو، تخصص حرف اول را برای انتخاب اعضای شورای شهر میزند: «ممکن است یک آدم در رشته خودش خیلی موفق باشد اما به نظر من جایش در شورای شهر نیست. من که آخرش نفهیدم ورزشکارها و هنرمندها چرا میخواهند بروند شورا؟ همان طور که الان نمیفهمم فعالان سیاسی و روزنامه نگاران چرا دنبال این هستند که به شورا راه پیدا کنند؟ وقتی کسی تخصصاش هیچ ربطی به شورا ندارد، چرا باید جایش در میان سیاستگذاران شهری باشد؟ در کشور ما به نظر میرسد همه چیز مهم است، بجز شایسته سالاری.»
اما آزاده - م که سالهاست در انجمنهای مردم نهاد، فعالیت میکند نظر متفاوتی دارد: «اتفاقاً به نظر من شورای شهر جای مردم عادی و فعالان مدنی است. وقتی میگویم مردم عادی، منظورم شهروندان مسئول است. همانها که هر روز در انجمنهای غیر دولتی میتوان دیدشان. آنها که داوطلبانه برای شهر و مردم شهرشان تلاش میکنند و دنبال امکانات خاص هم نیستند. آنها خیلی از مسائل گروههای هدف مثل زنان، کودکان و سالمندان و... را میشناسند اما چون با محدودیت منابع مواجهند نمیتوانند کاری کنند. این افراد در جایگاه سیاستگذاری میتوانند برای گروههای بیشتری مفید باشند.»
شورای شهر جای کنشگران مدنی و نه صنفی
«شهر هم کالبد است و هم محتوای اجتماعی. مکان منهای محتوای اجتماعی اصلاً شهر نیست. شهر و مسائل اجتماعی رابطه درهم تنیدهای دارند.»
یعقوب موسوی، جامعه شناس در گفتوگو با «ایران» این را میگوید: «تقریبا همه باید بپذیرند محتوای اجتماعی بدون کالبد شهری معنا ندارد. همان طور که برنامهریزی و معماری بدون توجه به مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی بیمعناست. در سالهای اخیر خیلیها سؤال میکنند که بالاخره شورای شهر جای چه کسانی است و چه کسانی میتوانند در آن نقش مؤثرتری داشته باشند. شورایی که قرار است مصالح و منافع شهر را شناسایی و برای آن راه حل بدهد. شورای شهر از این دیدگاه یک نهاد مدنی است و کسانی باید در آن حضور پیدا کنند که کنشگران فعال شهر هستند و یعنی حتماً نباید متخصصان امور شهری در آن حضور پیدا کنند.» به گفته او اختصاص شورای شهر به اصناف اشتباه محض است اما ممکن است کنشگران سیاسی، ورزشی، روزنامهنگاران و هنرمندان علاقهمندیهای شهری را بشناسند و سیاستهای مربوط به طبقات فرودست را ببینند که اینها عملا از عهده متخصصان شهری خارج است. کار افراد در شورای شهر عوض کردن طراحی و مبلمان شهری نیست بلکه سیاستگذاری و برنامه ریزیهای شهری است و در این حوزه افرادی باید فعالیت کنند که کنشگران مدنی شهر در حوزههای مختلفند. در دورههای گذشته معمولاً کسانی در شورا فعال بودند که کنشگر صنفی بودند و نه مدنی، افرادی که درباره مسائل شهری اطلاعات محدودی داشتند.
وی برای حرفهایش مثالی میآورد: «مگرهمه آنها که در مجلس شورای اسلامی هستند حقوق خواندهاند وعلم قانون نویسی میدانند؟ در همین مجلس میبینیم آنها که حقوق نخواندهاند حتی موفقتر از آنهایی هستند که حقوق خواندهاند. کنشگرهای فعال شهری مخاطرات را دیدهاند و آدمهای مستحکم و قویتری برای پیگیری مطالبات و حقوق مردم قلمداد میشوند.»
تخصصگرایی و به حاشیه راندن جامعه مدنی
برخی هم معتقدند باید کار را به اهلش سپرد و پیشنهاد میدهند رایتان را به متخصصان شهری بدهید و بعد بروید وخیالتان راحت باشد. آیا این همه بها دادن به تخصصگرایی در شورای شهر رویکرد صحیحی است؟ شاید بهترین نمونه، شورای دوم باشد که به شورای متخصصان معروف شد اما موفقیت چندانی به دست نیاورد.
فرشید مقدم، پژوهشگرحوزه شهری در پاسخ به این سؤال که بالاخره چه کسانی مناسبترین افراد برای صندلیهای شورای شهر هستند میگوید: «شورای شهر حوزه سیاستگذاری است و متخصصان همان قدر میتوانند در شورای شهر حضورداشته باشند که مردم عادی. متخصصان هم طیف وسیعی را دربرمیگیرند؛ از پزشک گرفته تا مددکار اجتماعی و روزنامه نگار. به عنوان مثال آقای رحمتالله حافظی نه فقط در بحث مبارزه با فساد و پاسخگو کردن مسئولان در شورا مؤثر بود که به عنوان یک پزشک هم مفید و مؤثرعمل کرد. ایشان بودند که موضوع نیترات آب تهران را مطرح کردند.» حافظی رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران به عنوان یک پزشک توانست دغدغههای سلامت مردم را نیز در شورای شهر پیگیری کند.به عقیده مقدم صرفا متخصصان نمیتوانند در شورای شهر مفید باشند و مسائلی مهمتر از تخصص هم وجود دارد. چراکه تخصص متفاوت از تخصصگرایی است: «الان یک جریان تخصصگرایی ایجاد شده و اینکه شهر را باید به دست متخصصان سپرد و بعد هم رفت و در کنج خانه نشست. این رویکرد یعنی به حاشیه راندن جامعه مدنی. نقد ما به تخصصگراهایی است که نقش جامعه مدنی را کمرنگ میبینند.»
به گفته مقدم شورای دوم یعنی شورای آبادگران با همین شعار به میدان آمد اما نتیجهاش چه بود؟ آیا واقعاً عملکرد مناسبی داشت؟ واقعاً چه تضمینی وجود دارد که متخصصان علیه منافع عمومی عمل نکنند؟ همان طور که در دورههای گذشته این کار را کردند. بنابراین غیر از تخصص چیزهایی دیگری هم لازم است.
خیلیها تخصص را در کنار اخلاق مکمل یکدیگر میدانند، یعنی معتقدند تخصص و اخلاق در کنار هم میتواند پاسخ مناسب و تضمین مؤثری برای برآورده کردن مطابات مردم باشد. مقدم در پاسخ به این سؤال که آیا اخلاق و تخصص میتواند تضمین خوبی برای انتخاب مناسب باشد، میگوید: «اخلاق یا آنچه درسالهای اخیر به جایش رواج یافته یعنی «پاکدستی» هم نمیتواند تضمین مناسبی برای انتخاب باشد، یعنی خیالمان راحت باشد که متخصصان پاکدست را انتخاب کردهایم و بعد همه چیز را رها کنیم.»وی ادامه میدهد: «اخلاق نیاز اصلی است اما تضمین میخواهد وگرنه چرا قانون داریم که اگر اخلاق تضمین مناسبی بود نیازی به رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی و قانون نبود. البته من به هیچ عنوان تخصص و اخلاق را زیر سئوال نمیبرم اما حرف من این است که جامعه مدنی فعال، متخصصان اخلاقگرا را هم کنترل میکند. جامعه مدنی که شامل نهادهای غیر دولتی، رسانهها، دانشگاهها، انجمنهای صنفی وعموم مردم است.»
علی - ن کارمندهم شهر را فقط فضای کالبدی و فیزیکی نمیبیند و بخش مهم شهر را آدمهایش میداند، شهروندانی که خیلیها نمیخواهند حرفهایشان را بشنوند. او امیدوار است این بار افرادی به شورای شهر بروند که نه تنها در حرفهشان آدمهای موفقی باشند که اندکی از شهر و آدمهایش هم بدانند. او با این امید میخواهد در انتخابات شورای شهر که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود شرکت کند.موزز نیویورک را پروژهای مهندسی میدید؛ با ساطور خانهها را خراب کرد و خیابان کشید و پل ساخت اما ساخت. دوست دارید شهرتان چطور باشد ؟