پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رای الیوم نوشت: ایران چگونه "کلید واژه" اختلافات شدید بین کشورهای حاشیه خلیج [فارس] است؟ سه گزینه دشوار پیش روی قطر قرار دارد کدام را انتخاب خواهد کرد؟ آیا پیش بینی جادوگر آمریکایی شابیرو به ویژه بخش چهارم و آخر آن محقق خواهد شد؟
به گزارش انتخاب، کلید واژه در اختلاف روز افزون قطر با سه کشور دوست خود یعنی عربستان سعودی، امارات متحد عربی و بحرین در پنج حرف خلاصه می شود ایران و نزدیک شدن روز افزون به این کشور در زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ائتلافی سنی را علیه تهران ایجاد می کند و ریاض میزبانی سه نشست سران برای افتتاح این ائتلاف به رهبری خود را برعهده می گیرد.
موضع گیری متفاوت قطر از کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی مسئله جدیدی نیست و تغییر ائتلاف ها و راهبرد ناگهانی و با مقدمه چینی های اندک یکی از نشانه های سیاست ها و رفتار این کشور حداقل در بیست سال گذاشته شده است. اما تفاوت اساسی این است که ائتلاف سه جانبه گفته شده کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه این کشور از حمایت رئیس جمهور "بی باک" آمریکا برخوردار است.
برجسته ترین اطلاعات درز کرده درباره نقش ایران در شعله ور کردن اختلاف قطر، عربستان سعودی و امارات در صفحه نخست روزنامه "عکاظ" آمده است. این روزنامه ادعا کرد شیخ محمد بن عبد الرحمن آل ثانی، وزیر امور خارجه قطر بازدید ناگهانی از بغداد داشته است. این بازدید تنها چند روز پیش از نشست های ریاض انجام شده و با ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و یکی از فرماندهان نظامی صاحب نفوذ و تعیین کننده در راهبرد ایران دیدار کرده است.
دولت قطر که گفته های منتسب به امیر تمیم بن حمد آل ثانی را تکذیب کرده است، سخنانی که دربردارنده انتقاد از تنش زایی با ایران و قرار دادن "حزب الله" در فهرست گروه های تروریستی و دیگر مسائل بوده است؛ اما این دولت تا زمان نگارش سطرهای این مقاله این دیدار ادعایی میان وزیر گفته شده قطری و ژنرال سلیمانی را تکذیب نکرده است.
نزدیک شدن قطر به ایران علنی بوده و هر کس پوشش خبری شبکه الجزیره را از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران (در تاریخ ١٩ می ماه جاری) پیگیری کرده باشد، انتخاباتی که حسن روحانی برای بار دوم پیروز آن شد؛ این حقیقت را به خوبی درک می کند. در این راستا مقامات ایرانی ٣٩ روادید برای نمایندگان موسسه های رسانه ای و تحقیقاتی قطر صادر کردند و شبکه الجزیره نیز گروهی را برای پوشش این رویداد به تهران اعزام کرد که دربردارنده گویندگان نخبه در رأس آن ها محمد کریشمان با تجربه قرار داشت. لازم است یادآوری شود مقامات ایرانی برای انتخابات مشابه در سال ٢٠١٣ که اهمیت بیشتری داشت برای هیچ شبکه قطری روادید صادر نکرد.
مسئله قابل توجه دیگر این است که رسانه های قطری تغییر لحن خود را در طول دو روز گذشته آغاز کرده اند، در این راستا زیر نویس خبری در شبکه الجزیره و سایت الکترونیکی آن از اصطلاح "ارتش عربی سوریه" استفاده می کند و نه ارتش نظام و من شخصاً آن را مشاهده کردم، همچنین این سایت سخنرانی اخیر سید حسن نصرالله را پوشش داد که در آن نشست های سران در ریاض را به شدت و به صورت مفصل مورد انتقاد قرار داد و دیگر درباره این حزب توصیف هایی چون "حزب اللات" یا "حزب الشیطان" را به کار نمی برد. همچنین رسانه الکترونیکی قطر کلمه ها و توصیف های دیگری چون "مجوس" و "پرستش کنندگان آتش" را در اشاره به ایران و متحدانش حذف کرده است.
آشکار است جنگ رسانه ای میان قطر و کشورهای دوست خلیجی اش همچنان رو به افزایش است با وجود این که قطر در ابتدا به آتش بس روی آورد، جنگی که با ورود امپراطوری رسانه ای مصر به کوران آن به صورتی قدرتمندانه علیه قطر شعله ورتر شد.
پرسشی که نیازمند پاسخ است این است که آیا این جنگ رسانه ای به رویارویی های نظامی در آینده تبدیل خواهد شد؟ در این صورت چه طرفی در سنگر دفاع از قطر خواهد ایستاد؟
آنچه باعث می شود این تحول یعنی رویارویی نظامی را نامحتمل ندانیم سه حادثه مهم است که در طول بیست سال گذشته رخ داده است:
نخست: "درگیری خفوس" میان عربستان و قطر که در سال ١٩٩٢ به علت اختلافات مرزی میان دو کشور رخ داد، هنگامی که عربستان سعودی به یک پاسگاه پلیس قطر حمله کرد و در این نبرد یک افسر سعودی و دو سرباز قطری کشته شدند.
دوم: تلاش برای کودتای سفید موفقیت آمیزی که شیخ حمد بن خلیفه ولی عهد وقت قطر آن را علیه پدر خود رهبری کرد هنگامی که پدر وی به سفری رسمی به قاهره در تاریخ ٢٧ ژوئن سال ١٩٩٥ عزیمت کرده بود. این کودتایی بود که از حمایت آمریکا برخوردار و این کشور آن را به رسمیت شناخت و نگرانی کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس را برانگیخت و با مهندسی شیخ حمد بن جاسم آل ثانی نخست وزیر و وزیر امور خارجه پیشین صورت گرفت.
سوم: مداخله نظامی مورد حمایت از سوی عربستان سعودی، امارات متحد عربی، بحرین و مصر در فوریه سال ١٩٩٦ برای براندازی حکومت امیر سابق قطر حمد بن خلیفه و بازگرداندن پدر وی به قدرت که در هتل اینترکانتیننتال در ابوظبی اقامت داشت. این مداخله به موفقیت نرسید، اما منجر به تنش در روابط سعودی و قطر شد و تضاد اینجاست که کشور قطر امیر سلمان بن عبدالعزیز [پادشاه کنونی] را به مهندسی واقعی این تلاش برای کودتا در کنار برادر درگذشته وی امیر سلطان وزیر دفاع آن زمان متهم کرد و از طریق پخش ویدئو کمیسیون های قرارداد تسلیحاتی الیمامه در شبکه الجزیره در کنار حملات دیگر انتقام آن را گرفت.
در بیشتر موارد ذکر شده در بالا بلکه فراتر در بحران فراخواندن سفرا از دوحه در سال ٢٠١٤ میانجی گری هایی وجود داشت که در جهت کنترل بحران در جریان بود، اما مسئله قابل توجه در بحران کنونی این است که این میانجیگری ها حداقل تاکنون به ویژه از سوی کویت "کبوتر صلح" و امیر این کشور شیخ صباح احمد وجود نداشته است. شاید او از ایفای این نقش خسته شده است، همچنین روابط وی با عربستان سعودی در این روزها رضایت بخش نیست. از جمله علل این نارضایتی، ناخشنودی وی از سیاست های تنش زایی با ایران در درجه نخست به علاوه وجود اختلافات با "این همسایه بزرگ" بر سر چاه های نفت و گاز (الخفجی و الوفره) در منطقه بی طرف است.
در ارزیابی ما سه گزینه اصلی پیش روی قطر برای مقابله با این بحران وخیم قرار دارد:
نخست: تمام شرط های محور چهارجانبه شامل عربستان سعودی، امارات متحد عربی، مصر و بحرین را بپذیرد؛ برجسته ترین آن ها قطع کامل روابط با ایران در درجه نخست و سپس جنبش اخوان المسلمین و متوقف کردن انواع حمایت مالی، رسانه ای و سیاسی از این جنبش در درجه دوم و بیرون کردن تمام مسئولان جنبش حماس از دوحه و در رأس آن ها خالد مشعل، موسی ابومرزوق، محمد نزال، عزت الرشق، صالح العاروری یعنی کسی که ترکیه با فشارهای اسرائیل وی را اخراج کرد و سوم متوقف کردن تمام حمایت های مالی و سیاسی از این جنبش.
دوم: پیوستن به محور ایران، سوریه و عراق به عنوان پاسخ به این حمله محور چهارجانبه علیه خود و ترکیه در این راستا می تواند نقش مهمی ایفا کند به ویژه این که معاهده دفاعی مشترکی میان قطر و ترکیه وجود دارد و ترکیه یک پایگاه نظامی در نزدیکی دوحه دارد. چرا که رئیس جمهور رجب طیب اردوغان از دولت ترامپ خشمگین است کسی که به وی اهانت کرد و تمام خواسته های وی را برای تحویل فتح الله گولن متهم به طراحی کودتای اخیر رد کرد و کُردها را بر وی به عنوان یک متحد راهبردی ترجیح داد و به در اختیار گذاشتن پول و تسلیحات به آن ها ادامه داد و دراین راستا بعید نیست اردوغان سیاست ها و ائتلاف های خود را در سوریه تغییر دهد و قطر را به جانب خود بکشاند.
سوم: امیر قطر به طور مستقیم به سمت دولت ترامپ برود و با خود چکی را به میزان دویست میلیارد دلار یا بیشتر همراه ببرد مانند همان کاری که امیر محمد بن سلمان جانشین ولی عهد عربستان انجام داد و بهای حمایت آمریکا را که رئیس جمهور ترامپ از کشورهای حاشیه خلیج فارس درخواست کرده بود چه به صورت قرارداهای تسلیحاتی یا سرمایه گذاری پرداخت کند.
نمی دانیم انتخاب دولت قطر چه خواهد بود اما آنچه می دانیم این اقدام حتمی است و باید به سرعت انجام شود زیرا امور در هر صورت به سمت درگیری پیش می رود.
در ماه اوت سال ٢٠١٣ جرمی شابیرو، رئیس واحد پژوهش های راهبردی وزارت امور خارجه آمریکا در زمان هیلاری کلینتون مقاله ای در مجله "فارین پالسی" آمریکا به چاپ رساند و در آن از سیاست چند پهلوی قطر ابزار نارضایتی کرد به ویژه سیاست های این کشور در حمایت از تروریسم و گروه های وابسته به آن و بیان کرد واشنگتن احتمال دارد این کشور را در چند جبهه مجازات کند:
نخست: این که پرونده حقوق کارگران خارجی در قطر را بگشاید کسانی که در زیر ساخت های قطر برای تدارکات جام جهانی سال ٢٠٢٢ در دوحه مشغول به کار هستند و نیزبا گشودن این پرونده موضوع پرداخت رشوه برای برگزاری این مسابقات در این کشور را مطرح سازد.
دوم: پرونده حمایت قطر را از گروه های تروریستی مانند "القاعده" و "النصره" بگشاید که دولت آمریکا طبق گفته مسئولان این کشور ادله بسیاری در این خصوص در اختیار دارد و روزنامه هایی مانند "نیویورک تایمز" و "واشنگتن پست" سرمقاله های متعددی درباره این موضوع نوشته اند.
سوم: زنده کردن اختلاف میان عربستان و قطر و برافروخته تر ساختن آن از جمله درباره موضوع "شبه جزیره عرب" و اختلافات مرزی و تاریخی. (این رویکرد در سال ٢٠١٤ هنگام بحران فراخواندن سفرا به اجرا درآمد، همان گونه که اکنون در حال اجرا است)
چهارم: حمایت از جریان دوم در خاندان "آل ثانی" که جریان کنونی حکومت را از آن ها نیم قرن پیش تقریباً گرفت و میزبانی از آن ها در واشنگتن و فراهم کردن حمایت رسانه ای و منطقه ای برای این جریان به منظور بازگشتن به قدرت.
سه هدف نخست به صورت جزئی یا کلی محقق شده است، اما هدف چهارم یعنی قسمت مربوط به خاندان حاکم محقق نشده است یا هنوز با برگه آن بازی نشده است.
می توان این هدف دیگری را نیز به موارد بالا افزود که این روزها به شدت مطرح می شود و آن انتقال پایگاه "العدید" و "السیله" آمریکا از قطر به یک کشور عربی دیگر در خلیج فارس است و در حال حاضر امارات متحد عربی و عربستان سعودی به عنوان میزبان های جدید برای این دو پایگاه مطرح هستند.
سوال آخر که با آن این مقاله را به اتمام می بریم: آیا ترکیه و ایران برای نجات قطر خواهد شتافت چنانچه اوضاع به اوج وخامت برسد و این کشور در معرض هجوم قرار گیرد؟ آیا ترکیه نقش این کشور را در بحران سوریه خواهد بخشید؟
پاسخ را به روزهای و ماه های آینده موکول می کنیم با تأکید بر این که روزهای ماه رمضان پیش رو به احتمال چه از نظر آب و هوایی و چه از نظر سیاسی در منطقه پر التهاب خلیج فارس پر حرارت خواهد بود ... رمضان بر شما مبارک