درباره باهنر تحلیل های متفاوتی وجود دارد. برخی وی را در قامت یک سیاستمدار پخته و اصولگرا می بینند که لیاقت پوشیدن ردای ریاست جمهوری را داشته و دارد اما برخی دیگر وی را در رده خواص مردود و ساکتی می دانند که در دوران فتنه 88 نتوانست از کیان انقلاب، ولایت فقیه و اصولگرایی دفاع جانانه ای به عمل آورد.
باهنر یک واقعیت در صحنه سیاسی کشور است. هم با رحیمی کار می کند و هم با احمد توکلی و نادران و مرتضی نبوی، هم دوستی 20 ساله با احمدی نژاد دارد و هم نرد عشق با هاشمی رفسنجانی می ورزد.
باهنر، باهنر است. نه می توان نفوذ و رایزنی های پشت پرده وی را در مجلس و صحنه سیاست کشور نادیده گرفت و نه می توان او را اصولگرا و تکلیف گرای نابی دانست که در بزنگاه های حساس بدون مصلحت اندیشی های مرسوم سیاست پیشگان تمام قد به میدان بیاید و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای باشد.
باهنر سیاستمداری است تاریخی که دیگر سیاست ورزان هم سلک او از هر گروه و جریانی باشند به وی احترام می گذارند. او نماینده یک جریان اصولگرای تاریخی است که نمی خواهد در بستر گفتمانی جدید اصولگرایی، صحنه را به رقیب تازه نفس و با انگیزه واگذار نماید، رقیبی که در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری گوی سبقت را از جریان اصولگرای تاریخی ربود.
آنچه در ذیل می آید حاصل گفتگوی دو ساعته مشرق با محمد رضا باهنر نائب رئیس اول مجلس در ساختمان جامعه اسلامی مهندسان در خیابان خردمند است.
*فعالیتهای انتخاباتی مجلس آغاز شده و انتخابات مجلس حساسیت بیشتری پیدا کرده است، شما که سابقه چندین دوره حضور در مجلس را داشته اید فکر میکنید طیفبندیها در انتخابات مجلس نهم چطور خواهد بود؟ و آیا این فعالیت ها کمی زود شروع نشده است؟
نمیتوان بر روی این موضوع که فعالیت انتخابات زود شروع شده یا خیر، نظر داد و قضاوت جدی کرد چون فعالیت انتخابات مجلس هشتم از اوایل فروردین سال 87 شروع و جبهه متهد اصولگرایی تشکیل شد.
جامعتین تقریباً از اول سال 89 نشستهای مشترکی را شروع کردند. جبهه پیروان خط امام و رهبری نیز با جامعه روحانیت مبارز جلساتی را داشتیم تا یک چتر قابل قبول برای مجموعه اصولگرایی وجود داشته باشد و در سایه آن به وحدت برسند.
یکی از دلایل دیگر اصولگرایان بر شکلگیری جبهه و نهادی برای وحدت، تعاریف مختلفی بود که از اصولگرایی ایجاد شده بود. مسائلی که در طول دوره نهم و دهم ریاست جمهوری اتفاق افتاد باعث گستردگیهایی در تعریف اصولگرایی شد.
این ایراد نیز وارد بود که اصولگرایان مانند اصلاحطلبان که بحث جامعه مدنی را از مدینه فاضله، تا مدرنیته تعریف میکردند عمل می کنند، در نتیجه باید یک تعریف جامع از اصولگرایی انجام میشد.
جامعتین تلاش کرد در یک سال با توجه به رهنمودهای رهبری و معارف اسلامی، مجموعهای از بایدها و نبایدها را تدوین کند و ما نیز از این موضوع استفاده کردیم. چون هم چارچوب مشخص شد و هم کسانی که میخواستند دایره اصولگرایی بیش از حد منقبض و منبسط کنند ناکام ماندند. فکر میکنم فعالیت برای انتخابات مجلس نهم خیلی زود شروع نشده است.
درباره حساسیت هم باید بگویم که انتخابات محلس بسیار حساس است. این انتخابات اولین انتخابات پس از فتنه 88 است و علیرغم اینکه نظام و مردم با سران فتنه و تفکراتی که مؤید فتنه باشد برخورد کردند اما نباید از این مجموعه غفلت کرد که با لطایف الحیل بخواهند دوباره به نهادهای انقلاب نفوذ کنند.
عده ای با پرچم اصولگرایی می خواستند آرمان های امام(ره) را منحرف کنند
مسألهای دیگری نیز وجود دارد که گروهی با پرچم اصولگرایی میخواستند به نتایج مهمی برسند. به صورتی که اصلیترین ارزشهای انقلاب را در تفکر، رفتار، پاکدستی و مسائل اقتصادی با تعاریفی مانند مکتب ایرانی زیر سؤال ببرند.
این گروه میخواستند معیارهای اصلی انقلاب را که با ایدههای امام(ره) شکل گرفته بود به چالش کشیده و این ایدهها را منحرف کنند. کارهایی هم انجام میدادند و میخواستند قدمهای بعدی را بردارند که یکی از الطاف خفیه الهی بود که موضوع وزیر اطلاعات پیش آمد. این مورد از حوادثی بود که باعث شد دست جریان انحرافی رو شده و مقامات امنیتی و اطلاعاتی هشیار شوند و دقت بیشتری روی این جریان داشته باشند.
به همین دلیل انتخابات مجلس نهم بسیار مهم و برای آینده کشور و انقلاب بسیار حساس است. خصوصاً که دولت احمدینژاد سالهای پایانی خود را میگذارند و خیلیها میخواهند بحث انتخابات ریاست جمهوری آینده را هم مطرح کنند، البته من با مطرح شدن آن موافق نیستم. اما بنده این را میدانم که انتخابات مجلس نهم بر روی انتخابات ریاست جمهوری نیز تأثیر میگذارد.
از گروه هایی که از جریان انحرافی جدا شوند حمایت می کنیم
* آخرین اخبار شما از تحرکات انتخاباتی طیف دولت چیست؟ و آیا این گروه شانسی برای رأیآوری دارند؟
یک موضوع بحث حضور شخص خود احمدینژاد است که خود او اعلام کرده رئیس جمهور در انتخابات دخالت نمیکند و گفتهاند که صلاح نیست رئیس دولت در انتخابات شرکت کند. بنده نیز با این نظر موافقم که دولت و رئیس جمهور نباید در انتخابات دخالت کنند چون دولت باید مورد اعتماد مجلس باشد نه اینکه دولت مجلس تشکیل دهد.
البته در سابقه کاری نیز به یاد داریم که در دولت کارگزاران عدهای از وزرا وارد بحث انتخابات شدند که مقام معظم رهبری رسماً نهی کردند که وارد انتخابات مجلس شوند. این طبیعی است که رئیس جمهور هم به همین دلیل نباید وارد انتخابات مجلس شود. ما نیز همین که احمدینژاد گفته که ما در انتخابات دخالت نمیکنیم و فقط مجری انتخابات هستیم از ایشان قبول میکنیم.
اما یک سری طیفها و گروههایی هستند که به نام رئیس جمهور، دولت و نزدیکان رئیس جمهور فعالیت انتخاباتی وسیعی را شروع کرده اند که با مطرح شدن موضوع جریان انحرافی اختلافات زیادی میان آنها پیش آمد. یعنی با توجه به مواضعی که در مقابل جریان انحرافی داشتند جبهههای متنوعی میان آنها شکل گرفت. البته برخی از این جریان ها معتقد بودند 25 یا 30 میلیون رأی دارند. بعضاً نیز با امکانات مالی که در اختیار گرفته بودند و با استفاده از قدرت سیاسی که داشتند به سرعت برای انتخابات پیش میرفتند. این گروهها معتقد بودند که دو سوم مجلس را در اختیار می گیرند.
با توجه به اتفاقات اخیر تعدادی از این گروه ها جدا شدند و هماکنون فعال هستند که به مزاح اسم آنان را اخراجیهای یک و دو و ... گذاشتهاند. طیفهای حزباللهی متدینی نیز وجود داشتند که تمام رفتارهای احمدینژاد را به دلیل تائیدات رهبر فرزانه انقلاب با جدیت تأیید میکردند و همین که احساس شد برخی از رفتارهای دولت مورد تأیید رهبری نیست و ایشان برخی از تحرکات درون دولت را قبول ندارند، این گروههای حزباللهی احساس کردند که نمیتوانند تحت عنوان حامیان رئیس جمهور زیر یک پرچم جمع شوند. البته تلاشهایی انجام شده و ما نیز استقبال میکنیم. اگر به صورت یک کلونی صاحب عنوان بتوانند فعال باشند مورد استقبال هستند.
حتماً باید این گروهها را حمایت قرار داد و مدیریت کرد ولی باید هر گروهی وزن خود را رعایت کند تا اختلافی پیش نیاید که این مدیریت را گروه 8+7 انجام می دهد.
با اخراجی ها همکاری می کنیم
* گروه 8+7 را چقدر موفق میدانید و آیا تمام گروههای اصولگرا را زیر پوشش و قرار داده است؟ اگر جریان انحرافی بخواهد به آنها نزدیک شود آیا میپذیرند؟
ما از نظر شکلی و ساختاری ترکیب جامعتری را داریم. در دوره قبل گروه 8+7 نیروهای کسانی بودند که در جبهه متّحد اصولگرایی نبودند و این کمیته از این جهت که برخی طیفها باید مرز خود را با جریان انحرافی حفظ کنند حساستر است.
یعنی کسانی که تحت لوای رایحه خوش و حامیان رئیس جمهور کار میکردند بخشی به طیف انحرافی پیوستند و بخشی هم به دلیل مخالفت با طیف انحرافی طرد شده اند و لقب اخراجی را گرفتند که برخی از استانداران و وزرا را شامل میشود که هماکنون با این گروهها همکاری میکنیم.پس در نتیجه از یک جهت این ساختار جامعتر از ساختار قبلی است. اما باید مرز آن کنترل شود تا جریان انحرافی نتواند به بخشی هایی از آن تأثیر بگذارد.
جریان انحرافی عشق به ولایت را بهانه حمله به مرجعیت کرد
* جامعتین و آیتالله یزدی و مهدوی وارد بحث انسجام اصولگرایان شده اند. ارزیابی شما از ورود آیتالله مهدوی و کارایی حرکت ایشان چیست و افراد اصولگرا چه مقدار به گفتههای آیتالله مهدوی پایبند هستند؟
گروههای اصولگرایی که در کشور فعالیت میکردند تبعیت از ولایت فقیه، رهبری و مراجع را به صورت عمومی قبول داشتند. جبهه پیروان خط امام و رهبری در طول 30 سال گذشته مفتخر به حرکت پشت سر جامعه روحانیت بوده و در موقعیتهای مختلف انقلاب این موضوع را اثبات کرده است. حتی در مواقع حساس و اختلافات سیاسی، زمانی که جامعه روحانیت نظری داشتند جبهه پیروان خط امام و رهبری به صراحت تبعیت کرده است.
ولی عدهای از اصولگرایان فاصله بیشتری نسبت به موضوع تبعیت از روحانیت داشتند. به عنوان مثال همین جریان انحرافی عشق خود به ولایت را پشتوانهای قرار میداد برای فاصله گرفتن از مرجعیت و روحانیت، که چالشهایی هم بین مراجع عظام و دولت پیش آمد.
فکر میکنم کسانی که جذب جریانی انحرافی نشدند با رفتارهای چند سال اخیر به این نتیجه رسیدند که مطمئنترین تکیهگاه در نظام ما روحانیت و مرجعیت خواهد بود که ولایت فقیه تبلور اعتقاد به روحانیت و مرجعیت است. کسی نمیتواند از ولایت تبعیت کند ولی با مرجعیت و روحانیت مشکل داشته باشد.
میخواهم بگویم حرکت آیتالله یزدی و مهدوی در این انسجام قدم بسیار مبارکی است و قطعاً اصولگرایانی که با حوزه و مرجعیت کار دارند میتوانند با اطمینان از حرکت خود زیر این چتر فعالیت کنند.
برای رسیدن به وحدت باید تنازل کرد
* برخی از گروههای اصولگرا معتقد هستند که سهم آنان در گروههای 8+7 در نظر گرفته نشده است. از جمله آقای قالیباف و محسن رضایی و حتی لاریجانی (با توجه به نهی رهبری از حضور سران قوا) نمایندهای را معین کردهاند. این موضوع را چطور میبینید؟
برای وحدت یکسری تنازل به وجود میآید و ممکن است هر گروهی احساس کند که سهم کمی به او دادهاند. این موارد وجود دارد و اگر بخواهیم از این موارد نام ببریم در خود جبهه پیروان خط امام و رهبری همواره این بحث وجود دارد که میگویند جبهه پیروان متشکل از 15 تشکیلات جا افتاده رسمی صاحب اعتدال تشکیل شده که هرکدام از آنها به تنهایی هموزن دیگر تشکلها نیرو و تشکیلات دارند. مثلاً یکی از تشکیلات جبهه پیروان، مؤتلفه است که همه اذعان دارند که تشکیلاتی منسجم است.
خوب این مجموعه متفاوت از تشکیلاتی است که کل آن 4 نیرو دارد. اگر بخواهیم به این صورت خطکشی کنیم، بله اشکالاتی وارد است ولی برای وحدت باید تنازل کرد. اگر بخواهیم همه ذرات اصولگرایی را جمع کنیم باید لویی جرگهای تشکیل بدهیم که 200 عضو دارد که خود آن یعنی مجلس که اصلاً امکان عملیاتی ندارد. در ضمن با اینکه نقدهایی وارد است، فکر میکنم برای پیشبرد کار باید با گذشت و فداکاری عبور کرد.
مجلس بعدی اصولگرا تر از مجلس هشتم خواهد بود
* برآیند شما از ترکیب مجلس آینده چیست؟
این موضوع بستگی به خیلی از موارد دارد. در موضوع انتخابات برخی امواجی وجود دارد که ناگهانی شکل میگیرد و روزهای آخر جریانات را عوض میکند. (البته این موضوع بیشتر در ریاست جمهوری تجربه شده است و در مجلس اینگونه نیست چون روندها قابل پیشبینی است) در انتخابات مجلس 7 کلانشهر وجود دارد که بالای 4 نماینده دارند. تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز از این جمله هستند. جریانات و گروههای سیاسی و امواج بر روی این شهرها تأثیر زیادی دارد. اما بیش از 170 حوزه انتخابیه ما تکنفره است که در این حوزهها افراد با یکدیگر رقابت میکنند تا تفکرها. البته تفکرها بیتأثیر نیست ولی تأثیر آن تعیینکننده نخواهد بود.
بنابراین با توجه به این تحلیل فکر میکنم مجلس نهم مجلسی اصولگرا خواهد بود. شاید حرفی را که میزنم برخی از دوستان جبهه متحد را دلخور کند ولی در انتخابات مجلس هشتم اکثریت اصولگرایان کاندیدای جبهه متحد اصولگرایی نبودند و حدود 30 یا 40 درصد افراد مورد حمایت جبهه رأی آوردند، اما 60 درصد افرادی که رأی آوردند اصولگرا بودند و تعداد اعضای فراکسیون اصولگرایان در مجلس به 200 نفر رسید. برخی تصور میکنند که 200 نفر از جبهه متحد اصولگرایی رأی آوردهاند. در حالی که این موضوع درست نیست. البته در آن زمان فضای کشور فضایی برای اصولگرایی بود.
هماکنون نیز فضای کشور، فضای رای اصولگرایی است، بنابراین 8+7 تلاش میکنند که شهرهای بزرگ لیست واحد بدهند و همچنین در استانهای دیگر نیز فعال هستند. البته ممکن است که در برخی از شهرها تلاش آنها به نتیجه نرسد.
* آیا مجلس آینده را اصولگراتر از مجلس فعلی میدانید؟
فکر میکنم با توجه به شرایط بله اینطور باشد. فقط باید دقت کرد که فتنهگران با رأیهای سفید خود بازی نکنند و جریان انحرافی نیز نتواند وارد مجلس شود.
* نظرسنجی خاصی از میزان رأی اصولگرایان ندارید؟
خیر آماری ندارم.
صالحی گفت برای انتصاب ملک زاده از بالاسری ها تحت فشارم/ گفتم به بالاسری ها سلام برسان و بگو اینبار زور مجلس بیشتر است
* موضعگیری در برابر جریان فتنه و انحرافی بحث روز است و همه میگویند که کاندیداها باید در اینباره موضعگیری کنند. آیا شما این مسأله را ملاک میدانید؟ و نظر صریح شما نیز درباره جریان فتنه چیست؟ چون برخی میگویند آقای باهنر در بحث فتنه موضعگیری کمرنگی داشته ولی در بحث نقد جریان انحرافی و دولت، پررنگ ظاهر شده و از پیشگامان بوده است.
زمانی بحث این است که جریان انحرافی که از قدرت، تغییر و تحولات سوءاستفاده میکرده، جلویش گرفته شود. در مواقعی میتوان جلوی آن را گرفت ولی در جاهایی این امکان وجود ندارد.
به عنوان مثال قوه قضائیه میتواند با سوءاستفادههای مالی برخورد کند ولی جلوی عزل و نصبها را نمیتواند بگیرد. مثلا چند هفته پیش وزارت امور خارجه معاونی را منصوب کرد که از جریان انحرافی بود. قاعدتاً برخی میگفتند قوه قضائیه باید این فرد را بگیرد که امکانپذیر نبود. اما قوه مقننه توانست جلوی این کار را بگیرد.
خود بنده با آقای صالحی تماس گرفتم و گفتم با توجه رفاقتی که با شما دارم و مواضع شما را نیز در مجموع میپسندم، ولی این کار نباید انجام شود. آقای صالحی گفت از طرف بالاسریها فشار و اصرار است. به او گفتم به بالاترینها سلام برسان و بگو اینبار فشار مجلس بیش از فشار شماست. چارهای هم وجود نداشت، چون فرآیند برخورد با انحراف نیز باید قانونی باشد.
باید درباره جریان انحرافی مراقبتها به صورتی باشد که سوءاستفادهها ادامه پیدا نکند و قطع شود. قوه قضائیه و دستگاههای اطلاعاتی نیز باید مراقب این موضوع باشند. اما نیازی به اینکه شعار بدهیم در خیابان و مرگ بر فلانی بگویم، نیست.
برخی به بهانه موضع گیری با فتنه، عقده گشایی سیاسی می کنند / همه 13 میلیون رای دهنده به موسوی فتنه گر نیستند
در رابطه موضع گیری با مسأله فتنه، یک اختلاف موضع بزرگی میان فعالان سیاسی کشور وجود داشت. گروهی میگفتند اصولگرایان هرچه نابتر بهتر، ولو اینکه به تعداد انگشتان دست باشند. نظریه دیگری بود که میگفت فتنه واقعی است و باید با سران فتنه برخورد کرد اما نباید با هر فردی که اختلاف داریم او را فتنهگر معرفی کنیم.
حتی زمان ماجرای سیدمهدی هاشمی که برخورد با او مورد تأیید امام بود برخی معتقد بودند حتی اگر کسی با 6 واسطه هم به سید مهدی هاشمی منتسب میشود باید مورد برخورد قرار گیرد. امام (ره) در همان زمان وزارت اطلاعات را از اینگونه برخوردها نهی کردند.
اختلاف موضع اینجا بود. الان هم که برخیها حرف میزنند، قصد دارند تا جایی که امکان دارد رقبای سیاسی خود را با بهانه و اختلاف افکنی به جریان فتنه منتسب کنند.
این یک عقدهگشایی سیاسی و کار ناپسندی است. بنده 13 میلیونی که به موسوی رأی دادهاند را فتنهگر نمیدانم. حتی موسوی قبل از انتخابات با بعد از انتخابات دو فرد جدا هستند. معتقدم فتنه شروع شد و سران آن موسوی و کروبی بودند، باید تلاش کرد که از این 13 میلیون، 5/12 میلیون نفر از این افراد اعلام برائت کنند.
هماکنون نیز متأسفانه کسانی وجود دارند که علاقهمند هستند ببینند چه کسانی به موسوی رأی دادهاند و آنها را فتنهگر معرفی کنند. بنده این موضوع را از روز اول قبول نداشتم و هماکنون نیز قبول ندارم. وقتی رهبری بحث جذب حداکثری و دفع حداقلی را مطرح میکنند باید به آن عمل کنیم. عکس این مسأله نیز جالب است. مثلا سردسته جریان انحرافی میگفت ما 13 میلیونی که به موسوی رأی داده که هیچ بلکه 5 میلیونی که به ما رأی نمیدهند نیز جذب میکنیم. یعنی در عرصه اجتماعی اینگونه عمل میکنند، اما در بحث موضعگیری با فتنه صد بار هم طرف بگوید به موسوی رأی ندادهام میگویند دروغ میگویی!
به موسوی گفتم 20 سال پی نقاشی رفته بودی ولی حالا 13 میلیون رای داری! قدر بدان! / فردی بالای منبر قسم می خورد که باهنر به موسوی رای داده
ما بعد از انتخابات با چند نفر به دیدار مهندس موسوی رفتیم و گفتیم که شما 20 سال کنار کشیده بودی و به دنبال زندگی و نقاشی بودی و الان 13 میلیون رأی داری، باید قدر این رأی را بدانی. اگر میخواهی اپوزیسیون باشی ولی داخل نظام، میتوانی حزب تشکیل بدهی و فعال سیاسی هم باشی، اما اگر میخواهی اپوزیسیون خارج نظام شوی همه ما نظام هستیم (همینطور به او گفتم) چون موسوی گله میکرد که رئیس ستاد من را دستگیر کرده است. گفتم اگر میخواهی خارج نظام باشی با تو برخورد میشود و دادگاه و زندان هم وجود دارد.
بنده به موسوی گفتم قدر این 13 میلیون را بدان چون این افراد به تو و نظام رأی دادهاند. اما اگر بیرون نظام باشی و خیلی هم تند روی نکنی در بهترین شرایط میشوی نهضت آزادی.
اینها بحثهایی بود که با موسوی کردیم. حالا کسی بیاید و بگردد که این 13 میلیون چه کسانی هستند تا از شهروندی حذفشان کند، قبول ندارم. جالب است که یکی از همین افراد تند و تیز در کرمان، بالای منبر میگفت من اطمینان دارم که باهنر به موسوی رأی داده است. آخر آدم متدین، مدعی و انقلابی، وقتی که من میگویم رأی دیگری دادهام تو از کجا متوجه میشوی که رأی من موسوی است؟ چطور جرأت میکنی در ملأ عام دروغ بگویی؟
چرا کسی موضع مشایی را درباره فتنه نمی پرسد؟
* یکی از انتظارهایی که نظام از مسوولان و خواص داشت این بود که بعد از انتخابات، به صورت شفاف نسبت به براندازی نرم، روشنگری صریح تری میکردند. متأسفانه برای ورود مسئولان به این عرصه مقداری دچار زمان شدیم و بعد از ماجرای نه دی مرزبندی انجام شد. این ایراد به شما هم گرفته شده که میگویند آقای باهنر جزو خواص مردود هستند. میخواستم این اتهامات را پاسخ دهید؟ حتی برخی از افراد تندرو معتقدند باید جای شما در کمیته 8+7 به شخص دیگری واگذار شود.
من از آخر ماجرا شروع میکنم که کار به جایی رسید که رئیس قوه قضائیه و دیگر نهادهای مسئول گفتند والله ما میخواهیم این افراد را بگیریم ولی رهبری اجازه نمیدهند. باز هم عدهای میگفتند مرگ محافظهکار که در آخر آیت الله لاریجانی گفت؛ من خودم طرفدار دستگیری هستم ولی نظام مصلحت نمیداند. این یک بحث است.
بحث دوم این است که بیبصیرتها چه کسانی بودند؟ همین افرادی که تند و تیز اظهار نظر میکردند و حتی به افرادی نظیر آیتالله جوادی آملی نیز حمله کردند، چرا هیچکدام از مشایی سؤال نکردند که نظر تو درباره فتنه چیست؟ مشایی که همهکاره مملکت بود. اگر بنده نایب رئیس مجلس هستم، آقای مشایی رئیس دولت بود!!! (با خنده) چرا کسی یک بار از او سؤال کرد؟ چرا کسی از وزرا سؤال نکرد؟
همین آقایان ایرادگیر از هیچکدام از وزرایی که برای رای اعتماد به مجلس آمدند، سؤال نکردند که نظرت درباره فتنهگران چیست. یعنی موضوع بحث تسویه حساب سیاسی است. حتی رهبری نیز مواضعشان به تدریج درباره روشن شد. روزهای اول مقام معظم رهبری این افراد را دعوت کردند که به آغوش انقلاب برگردید و فرصت دادند. مسأله مقتضیات زمان و مکان نیز مهم است.
مثالی برای روشن شدن مسأله میزنم. اوائل انقلاب مدتها با منافقین بر سر قطبزاده دعوا داشتیم. ما از این فرد حمایت میکردیم ولی منافقین به او فحش میدادند. بعد از اینکه قطبزاده محکوم به اعدام شد برخی از منافقین ما را ملامت میکردند. همان زمان میگفتیم زمانی که از او حمایت کردیم درست بود و الان هم که نظام او را اعدام کرده درست است. یعنی ضرورتشناسی در بصیرت، یکی از عوامل اصلی است.
برخی فکر می کنند اگر از رهبری جلو بیافتند انقلابی ترند
در زیارت ماه شعبان میگوییم کسانی که عقبتر و جلوتر از ولی خدا بروند گمراه میشوند. برخی فکر میکنند اگر از رهبری جلو بیافتند خیلی انقلابی هستند.
باید اول سیاست را تبیین کرد. نه تندرویها جواب میدهد و نه کند رویها. منتها برخی میخواهند برای نظام اضطرار ایجاد کنند. همین آقایان متدین اگر مطلع نبودند که نظام صلاح نمیداند فلانی زندان برود پس بصیر نیستند و اگر مطلع بودند و به رهبری فشار میآوردند که معلوم است چه موضعی دارند.
اگر درباره موضع بنده نسبت به فتنه سؤال میکنند خوب مهمتر از بنده در کشور خیلیها هستند، این سؤال را از دیگران هم باید داشته باشند. متأسفانه این افراد دنبال تسویه حسابهای جناحی و حزبی هستند.
* در فرمایشات رهبر انقلاب برخی عبارات را داریم با عنوان خواص مردود و... این نشان میدهد که در برههای برخی از مدیران ارشد نظام که باید وارد صحنه میشدند و روشنگری میکردند، متأسفانه وارد عرصه نشدند. سؤالها این است که چرا این افراد جلو نیامدند و به تعبیر رهبری مردم از مسئولان جلوتر رفتند؟
بله این قابل بررسی و رصد است. باید مواضع افراد را رصد و تلاطم در مواضع را بررسی کرد و مقایسه علمی انجام داد. البته خیلی وقتها بوده که حضرت آقا مظلوم بودند و از نزدیکان گله کردهاند. به عنوان مثال درباره آقای هاشمی. زمانی در تریبونها مرگ بر هاشمی میگفتند. ما مطلعیم که آقا از این شعار راضی نیستند. کسانی که این شعار را میدهند و از ناراضی بودن رهبری اطلاع دارند همان افراد متقلب هستند.
عدده ای اصرار دارند بگویند فقط 8 نفر در مجلس اصولگرا هستند! / اصلاح طلبان مجلس گوشت تلخ نیستند
* شما به عنوان نایبرئیس مجلس فکر میکنید مجلس عملکرد خوبی نسبت به جریان فتنه داشت؟
درباره مجلس موضع روشنی دارم. به نظرم مجلس در جریان فتنه مدیریت خوبی داشت. در مجلس افرادی را داشتیم که منتسب به اصلاحطلبان بودند (کسانی در بیرون بودند که طرفداری کردند و پای زندان آن هم ایستادند) ولی در مجلس یک نفر هم تلفات نداشتیم. اگر مدیریت دقیق نبود امکان داشت دو نفر از نمایندگان اصلاحطلب را وادار کنند که شما استعفاء بدهید و بعد از طریق آنها جنجال کنند.
در مجلس اولا نطقهای جدی تندی را به نفع فتنهگران نداشتیم. در حالی که در بسیاری از جاها شاهد سخنرانی های تند بودیم. نکته دوم و مهمتر این بود که در مواقع اعلام موضعگیری صریح و شفاف از طرف رهبری، عموماً بیانیهها با 240 امضاء صادر می شد. یعنی حتی بسیاری از نامهها را اصلاحطلبان نیز امضاء میکردند. ولی برخی میگفتند بیانیهها را طوری بنویسید که نهتنها اصلاحطلبان امضاء نکنند بلکه اصولگرایان کم بصیرت! هم امضاء نکنند. برخی میگویند میتوانیم ثابت کنیم در مجلس هشتم 10 نفر بیشتر اصولگرا نیستند.
عدهای معتقد هستند اصولگرایان باید ناب باشند و تعداد مهم نیست. یعنی اگر خدایی نکرده در این مملکت ثابت شود که رهبری 8 نفر طرفدار دارد و آن افراد هم خیلی ناب هستند! آیا این به نفع نظام است؟ و یا اینکه بگویند قاطبه مردم از رهبری حمایت میکنند و همراه ایشان هستند؟
فکر میکنم مجلس هشتم خوب مدیریت شد. یعنی اگر در جریان فتنه مجلس کمتدبیری میکرد معضلی هم در مجلس پیش میآمد که جمع کردن آن کلی خسارت داشت. به عنوان مثال در مجلس ششم شاهد بودیم که برخی تحصن کردند. زمانی ریاست جلسه مجلس را به عهده داشتم و در جواب تذکر یکی از دوستان گفتم ما در مجلس اصلاحطلب داریم ولی اصلاحطلبان مجلس هشتم گوشتلخ نیستند.
اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات با فتنه گران مرزبندی کنند / رقابت اصولگرایان و اصلاح طلبان شادابی سیاسی ایجاد می کند
* بحث حضور اصلاحطلبان در صحنه سیاسی هماکنون مطرح است و افرادی نظیر آقای خاتمی شرط و شروطی را برای نظام میگذارند. به عقیده شما افرادی که میخواهند وارد عرصه سیاسی شوند باید چه شرایطی را داشته باشند؟
قبلاً هم گفتهام و هماکنون نیز تکرار میکنم. اولاً اصلاحطلبان با عنوان عمومی اصلاحطلبی مانعی برای فعالیت در کشور ندارند ولی بنده به عنوان یک فعال سیاسی چند درخواست از این جریان دارم. اول اینکه صریحاً باید موضع خود را درباره فتنهگران روشن کنند. نکته دوم اینکه اصلاحطلبی را تعریف کنند.
اصلاحطلبی اگر میخواهد هنجارهای نظام را بشکند مورد برخورد نظام قرار میگیرند. اما اگر به دولت، مجلس و یا قوه قضائیه نقد دارند در چهارچوب نظام میتوانند فعالیت کنند. به هرحال با یکدیگر رقابت میکنیم و شادابی سیاسی ایجاد میشود. به عنوان عضو جبهه متحد اصولگرایی معتقدم اگر ما رقیبی جدی داشته باشیم خیلی خوب است و میتوانیم رشد کنیم.
فقط موسوی و کروبی را سران فتنه می دانم
* شما خاتمی را جزو سران فتنه میدانید؟
من امروز سران فتنه را فقط همین دو نفر (موسوی و کروبی) میدانم. البته دیگران نیز مؤثر بودند و خطاهای بزرگی هم کردند و حتماً باید خطاهای خود را جبران کنند، اما این دو نفر هیچ راه بازگشتی به انقلاب و نظام ندارند و حتی اگر توبه نصوح هم بکنند در نهایت میتوانند مانند دو شهروند زندگی کنند. ولی اگر دیگران جبران خطا کنند میتوانند بیایند و فعال سیاسی شوند.
احمدی نژاد را به عنوان فردی حزب اللهی و متدین می شناختم / احمدی نژاد سرباز می خواست نه ژنرال!
* آقای احمدینژاد از افرادی بودند که شما در گذشته ارتباط زیادی با او داشتهاید. یک ارزیابی داشته باشد که آیا احمدینژاد همان انسان 6 سال پیش است؟ شما قبلاً نیز گفته بودید که شناخت من از احمدینژاد بیشتر شده در ضمن تعریف خود از احمدینژاد 84 و 90 را بفرمائید.
سابقه همکاری و دوستی بنده با احمدینژاد طولانی و بیش از بیست سال است. بنده ایشان را به عنوان یک نیروی فعال، متدین، حزباللهی میشناختم.
در دوره نهم ریاست جمهوری طنزی را مطرح میکردم که خارج از جدی هم نبود و آن را تکرار میکنم. می گفتم " علیرغم اینکه ما اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری نهم دست به دست هم داده بودیم که پیروز نشویم (به دلیل برخی اختلافات) ولی خدا خواست و پیروز شدیم ". به همین دلیل هم حداکثر کمک خود را به احمدی نژاد کردیم. یک تفاهم نانوشتهای هم داشتیم که به دلیل دوستی از وظایف خود کوتاه نیاییم.
حتی برخی درباره انتخاب وزرا میگفتند باهنر سهمیه دارد و این حرفها. باید بگویم که احمدینژاد در انتخابها ضوابطی دارد که ما نمیفهمیم. بنابراین از همان اوائل نیرویی به احمدینژاد معرفی نکردم.
قبل از تعیین وزرا پیش رئیس جمهور رفتم و گفتم چند نفر اصولگرا نیز وجود دارند که رقیب شما بودند و میتوانید از آنها استفاده کنید. حتی از آقایان لاریجانی، ولایتی و قالیباف اسم آوردم. احمدینژاد همانجا گفت که من به دنبال ژنرال نیستم و سرباز میخواهم. خوب این اولین اختلاف ما بود. مثالی هم میزنم که اگر سرباز بودن خوب بود رهبری که فرمانده کل قوا هستند همه سردارها را کنار میگذاشتند و میگفتند با سربازهای کف پادگان کار میکنم.
عقل و تدبیر این موضوع را قبول نمی کند. بالاخره یک سپاه سردار و سرهنگ و افسر میخواهد. این از همان اول شروع شد. فکر نمیکنم او زیاد عوض شده باشد. من شناختم از او بیشتر شده است. احمدینژاد یک سری آرزوها و اهداف در ذهن داشت که آنها را مطلق تصور میکرد و الان هم همینطور فکر میکند. وی احساس میکند که نیازی به مشورت ندارد.
فهم بنده از رفتار احمدینژاد این است که یک رئیس جمهور متدین، اصولگرا برای اداره کشور کافی است نیازی به دولت، شورای اقتصادی، مجلس و نهادهای دیگری نیست.
احمدی نژاد ولع عظیمی برای خدمت دارد/ در نیت رییس جمهور تردید ندارم
*یعنی چیزی شبیه به دیکتاتوری؟!
نه اینکه دیکتاتور باشد. چون موقعی یک دیکتاتور خونآشام است و یک موقعی دیکتاتور مصلح است. بنده در نیت رئیس جمهور تردید ندارم. احمدینژاد ولع عظیمی برای خدمت کردن به مردم دارد و بسیار هم پاکدست است. اینها شاخصهای مثیت او است.
آقای احمدینژاد اولین کاری که کرد هیأت دولت را تعطیل کرد. یعنی اینکه بنشینند و مشورت باشد را جمع کرد. بعد موضوع هستهای را از شورای عالی امنیت ملی بیرون آورد. (البته کار خوبی هم انجام داد.) ولی شورای اقتصاد و پول و اعتبار هم یکجا جارو کرد. شش ماه طول کشید و ما میگفتیم که این کار غیر قانونی است و کار به حکم رهبری کشید.
احمدی نژاد فردی پرکار، فعال، دلسوز، مردمدوست، واقعاً ملی، پاکدست / به برخی صفات رییس جمهور غبطه می خورم
یعنی ایشان اول از دولت شروع کرد و بعد رسید سر مجلس و میگفت که چرا مصوبات دولت را مجلس تغییر میدهد. مثلاً درباره هدفمندسازی یارانههای میگفت نیازی به قانون نیست، درباره ادغامها نیز همین مسأله بود. هرکدام از این مسائل که پیش میآمد باعث بروز مشکل بود و 6 ماه وقت شورای نگهبان، مجلس و رهبری گرفته میشد تا مشخص شود که برای ادغامها نیاز به قانون است. البته ما در مجلس میخواستیم تعامل کنیم.
درباره قانون برنامه هم به یاد داریم که در روزهای آخر دولت گفت که مصوبه را پس میگیرم. آقای احمدینژاد را در سال 90 اینطور شناختیم. چیزهای جالبی هم جدیداً پیش آمده است.
به یاد دارم آقای رئیس جمهور در جلسهای رسمی با حضور وزیر اقتصاد و رییس مرکز آمار و غیره گفت که رشد اقتصادی 6 درصد بوده است. بیرون جلسه سؤال کردیم که این مقدار از کجاآمده؟ چون حساب ما این را نمیگوید. جواب دادند که چون خشکسالی داشتیم و بخش کشاورزی رشد منفی داشته آن را حساب نکردیم. گفتم اگر این مقدار را اضافه کنید چقدر میشود؟ گفتند حدود 5/2 درصد! خوب 6 درصد تا 5/2 درصد خیلی متفاوت است. مثل یک آدم 13 ساله و 40 ساله است. یعنی اینقدر تفاوت دارد.
در سال 88 گفتند رشد اقتصادی 2 درصد و در سال 89 زیر یک درصد آمد. حالا آقای احمدینژاد جدیداً کشف کردهاند که رشد اقتصادی ما 10 درصد است!
ما در برنامه پنجم ماهها بحث میکردیم که چگونه بتوانیم یک میلیون و صدهزار شغل ایجاد کنیم. دولتیها هم میگفتند نمیتوانیم. خودم خدمت رهبری رسیدم و اعلام کردم که ما نمیتوانیم این مقدار تولید شغل کنیم. آقا نیز فرمودند خوب با دولت دعوا نکنید.
الان میگویند 5/2 میلیون شغل ایجاد میکنیم. بودجه کشور نمیرسد برای این کار. برای یک میلیون و صد هزار شغل سالی 200 هزار میلیارد تومان پول میخواستیم. از طرفی می گویند 5/2 میلیون شغل میخواهیم ایجاد کنیم و از آن طرف هم می گویند هزار متر زمین به هر نفر میدهیم.
اطلاعات ما درباره رئیس جمهور اینها است. احمدینژاد فردی پرکار، فعال، دلسوز، مردمدوست، واقعاً ملی، پاکدست و بسیاری از صفتهایی که به آنها غبطه میخورم را دارد و فاصله بنده با او بسیار زیاد است. اما از طرفی هم احساس میکنم که نیاز به تدبیر، مشورت و ساماندهی وجود دارد.
در هیچ دوره انقلاب بیاد ندارم که مسوولی گفته باشد قانون را اجرا نمیکنم
* دعواهای اخیر مجلس و دولت بر سر بحث اجرایی قانون بود. حتی در هفته گذشته آقای شاهرودی از طرف رهبری مأمور شدند که رابطه بین قوا را تنظیم کنند و قبلا نیز شورای تشکیل شده بود. آیا دولت به قانون تمکین میکند؟ روند کار با این شورا بهتر میشود؟
در گذشته نیز اختلافهایی با دولتها بوده ولی هیچ وقت بر سر اجرای قانون مشکلی نداشتیم. حتی زمانی که مجلس اصولگرا بود و دولت اصلاحطلب به یاد ندارم که قانون را اجرا نکرده باشند، البته ممکن است در جاهایی توان اجرای قانون نباشد اما این که تصمیم بگیرند که قانون را اجرا نمیکنیم وجود نداشت.
در هیچ جای انقلاب یادم نمیآید که مسوولی گفته باشد قانون را اجرا نمیکنم، ولو اینکه قانون معیوب باشد. ما نیز در مجلس مدعی نیستیم که قانون بدون اشکال تصویب میکنیم اما اینکه قوه مجریه اعلام کند که قانون را اجرا نمیکند از مقولههایی است که در دولت نهم آغاز شد.
یکی از وظایف این شورا تنظیم روابط قوا است. با توجه به اینکه این مسائل وقت مجلس و دولت را میگرفت. مثلاً بر روی مسأله قانونی 8 جلسه چند ساعته گذاشتیم که ببینیم ادعاهای رئیس جمهور درست است یا خیر. از 15 موردی که گفته شده بود 13 مورد کاملاً رد شد و 2 مورد هم با اغماض قابل حل بود. ولی این موضوع وقت دولت و مجلس و شورای نگهبان را گرفت.
این ظرفیت خوبی در قانون اساسی است که مسوولیت تنظیم قوا با رهبری تعیین شده، البته با حالت عادی تشکیل شورا و شخص ضرورتی نداشت.
* آیا این باعث تضعیف جایگاه مجمع تشخیص نمیشود؟
نه، ارتباطی ندارد. وظایف مجمع کاملاً جداست و کار دیگری دارد. وظایف شورا در این باره است که مثلاً دولت میگوید مجلس از حدود خود تجاوز کرده و یا مجلس میگوید که دولت تخلف کرده است. مجمع دو وظیفه دارد که یکی تعیین سیاستهای کلی نظام است و دیگری رسیدگی به اختلافات شورای نگهبان و مجلس.
احمدی نژاد حمایت از مشایی را به مصلحت می داند!
* اعتقادی بین سیاسیون شکل گرفته مبنی بر وجود یک جریان انحرافی کنار احمدینژاد و ایجاد برخی مشکلات. آیا برای شما قابل قبول است که رئیس جمهور بخاطر یک فرد کل دولت را در معرض این همه تهمت قرار دهد؟
این هزینه ای بالا و غیر ضروری است چون کل نظام را تضعیف میکند. اوایل که رییس جمهور آن فرد را به عنوان معاون اول معرفی کرد با مخالفت فرهیختگان، مجلس و نهایتاً شخص مقام معظم رهبری قرار گرفت ولی بعداً عملاً همه اختیارات معاون اول را در اختیار او قرار دادند. زمانی با یکی از نزدیکان رئیس جمهور صحبت میکردم. گفتم که فرض بر اینکه این آدم خوب باشد ولی موقعی که این مجموعهها با او مخالفند رییس جمهور چه مصلحتی میداند که از او حمایت میکند؟ آن فرد هم میگفت که رئیس جمهور فکر میکند مصلحت است که از او حمایت کند.
درباره تصمیمات هم باید بگویم که تصمیمات را خود رئیس جمهور میگیرد. این افراد بیشتر تصمیمسازی میکنند و گرفتاریهایی بهوجود میآورند. این موارد هزینههای غیرضروری است که بعدها جبران آن سخت خواهد بود.
* فکر نمیکنید که رئیس جمهور به خاطر یک نفرکل دولت و حتی نظام را زیر سؤال میبرد؟
این یک علامت سؤال بزرگی است که در مقابل طرفداران جدی رئیس جمهور نیز وجود دارد.
طرح سوال از رییس جمهور حل کننده مشکلات نیست / برخی سران جریان انحرافی اخراجی وزارت اطلاعات هستند
* این جریان انحرافی از قبل وجود داشته و یا بعداً منحرف شدند؟
سابقه آنها را نمیدانم ولی سران آنها از قدیم یک سری انحرافاتی داشتهاند. یک سری از آنها نیز پرسنل وزارت اطلاعات بودند که پاکسازی شده و وزارت آنها را اخراج کرد.
* سؤال مجلس از رئیس جمهور را حل کننده مشکلات میدانید؟
خیر، بنده این موضوع را در جهت حل مشکل نمیبینم. البته اعضای هیئت رئیسه موظف هستند براساس قانون عمل کنند. یعنی اگر نمایندگان اصرار داشته باشند طرح را به جریان میاندازیم و مقاومت غیرقانونی نمیکنیم. اما توصیه ما به دوستان این است که این کار را نکنند.
برخی از دوستان هم به بنده گفتند زمانی که رئیس جمهور خانهنشین بود این نامه را امضاء کرده اند و الان که مسائل به حالت عادی بازگشته دیگر سوالی ندارند.
طرح نظارت بر نمایندگان بزودی به صحن علنی می آید
* طرح نظارت بر نمایندگان مجلس علی رغم توصیه جدی رهبر فرزانه انقلاب مورد توجه جدی نمایندگان قرار نگرفت؛ علت آنرا چه میدانید؟
تلاش هایی برای تصویب سریع این طرح انجام میشود و رئیس مجلس کمیسیون را احضار کردند و در حضور ایشان کمیسیون تشکیل شد و انشاءالله هفته آینده آخرین جلسه آن برگزار، و طرح به صحن علنی میآید.
مشکل این قضیه از لحاظ ساختاری است. در قانون اساسی بعد از تصویب اعتبارنامه دیگر نمیتوان نماینده مجلس را عزل کرد. این موضوع هم یک فلسفه دارد. در قانون اساسی بحث این است که اکثریت مجلس نتواند اقلیت را منزوی کرده و از مجلس بیرون کند.
تنظیم این مقررات بسیار ظریف است که یک نماینده از طرفی ترس عمل به وظیفه را نداشته باشد و از سوی دیگر از سوءاستفادهها بترسد. ظرافت قضیه اینجا بود. فرض کنید ما بخواهیم اعتبارنامه نماینده را شناور نگه داریم. بعد آن هر روز فردی میخواهد اعتبارنامه دیگری را زیر سؤال ببرد. در ضمن این مجموعه باید رأی بیاورد و بهگونهای تنظیم شود که جامع و مانع باشد.