روح زورگويي در وجود ما، نهادينه شده است

مرد جواني چند روز پيش در حالي كه اونيفورم سرداري (سرتيپي) پليس را به تن داشت، هنگام سوار شدن به قطار، پليس راه آهن، او را از حركت بازداشت و خواهان معرفي او شد. عجيب بود كه پليس راه آهن به وي مظنون شد! چون نه پليس و نه مردم مظنون نمي شوند و بخصوص مردم آن قدر محجوب و مظلوم هستند كه هر كس اونيفورم پليس تنش باشد، مانند آن متجاوز كه در پارك طالقاني با پوشيدن يك شلوار سبز به حدود 25 دختر و زن تجاوز كند يا كارت تجزيه ادرار و آزمايشگاه نشانشان بدهد، يكه بخورند و جا بزنند و اجازه بدهند طرف كلاهبرداري كند، پول و جواهر و كارت عابر بانك و تلفن همراهشان را بگيرد و فرار كند، آنگاه ضجه و شيون كنان به كلانتري مي روند و شكايت مي كنند. پليس يك هفته، دو هفته، يك ماه، شش ماه، يك سال تلاش مي كند، مجرم را مي گيرد و طرف با نهايت پررويي انگار يك عادت ملي شده است، دست روي چهره اش مي گذارد كه مثلاً حيثيتش محفوظ بماند.

به دادگاه رفت و محكوم هم كه شد موضوع كهنه شده و عكسش را كسي نمي بيند و تشويق و دلگرم مي شود كه وقتي از بند رهيد، دوباره از اين راه شرافتمندانه نان بخورد!

ولي نمي دانم اين جوان چطور به كاهدان زده و در سن كم لباس تيمساري پوشيده بود كه پليسي هوش به خرج داد و هويت و درجه اش را پرسيد. البته، آقا گفت سردار سرتيپ، دكتر نيروي انتظامي است. نام مبارك او دكتر حسن صالحي است كه در بخش بهداشت و درمان نيروي انتظامي خدمت مي كند، حتي كارت نظام پزشكي و مدارك پزشكي خود را كه همه قلابي بود، رو كرد.

احتمالاً يادش رفته بود كارت ويژه اميري و افسري نيروي انتظامي را جعل كند. پليس هم خوب عمل كرد مچ اين مرد جوان را كه اگر باهوش تر بود و درجه سرواني و سرگردي و سرهنگي به خود داده بود به اين زودي شناسايي نمي شد، بازكرد و معلوم شد ديپلمه بيكاري است كه پدرش داروساز است و خواسته است از پدرش تقليد كند و بدون دود چراغ خوردن، دكتر شود و چون خوشش مي آمده مردم را تلكه هم بكند، رفته سر خيابان، از يك مغازه فروش اونيفورم نظامي و انتظامي، يك دست اونيفورم هم خريده و دستور داده درجه سرداري را هم روي شانه اش بدوزند.

از كسان بسياري شنيده ايد كه فلان شاهزاده قجر تعريف مي كند، سال گراني كه گناه كمبود گندم و آرد و نبود نان، با نانواي بدبخت نبوده و تقصير محتكران بوده كه شاهان و شاهزادگان و اشراف قاجار باعث و باني آن بوده اند، نانوايي را گرفته، داخل تنور نانوايي انداخته يا فلان شاهزاده گردن كلفت فاسد مفت خور دستور داده قصابي را شقه كرده اند و نتيجه اين دو جنايت، ارزان شدن موقت نان و گوشت بوده است! در جامعه ما هنوز عده اي وقتي مي خواهند تعريف كنند كه كسي قاطعانه رفتار كرده، مي گويند روش او رضاخاني بوده، در حالي كه رضاشاه كاري كرد كه همه عشاير و ايلات از دولت مركزي بيزار شدند و در شهريور 1320 متفقين مانند اينكه در اراضي شوروي يا انگلستان حركت مي كنند، آرام و راحت و آسوده ايران را تصرف كردند و مردم به قدري از دولت ناراضي بودند كه به جز تعداد اندكي، مقدم بيگانگان را پذيرفتند و شنيدم در بعضي از جاها گوسفند هم جلوي پايشان سر بريدند!

ماهي نيست كه يك سرهنگ و سرگرد و سروان و ستوان و مأمور نيروي انتظامي قلابي شناسايي و دستگير نشود.

راستي، چرا اينقدر عده اي دنبال اين جعل هويت مي روند، لباس پليس مي خرند و مي پوشند يا كارت از دهها نهاد جعل مي كنند و به بهانه بدحجابي يا اينكه عابري مواد حمل مي كند، جلو زن و مرد را گرفته كلاه آنان را برمي دارند و اموالشان را مي ربايند. مي دانيد چرا؟ براي اينكه روح زورگويي در وجود ما، نهادينه شده است. به اين دليل كه حساب و كتابي در كار نيست. در انگلستان، جلب هيچ كس و هيچ متهمي از عالي تا عامي بدون حضور پاسبان اونيفورم پوش با مدارك معتبر ميسر نيست و پيشتر نيز از كلانتري تلفن شده و موضوع به او اطلاع داده مي شود. پليس در بيشتر كشورهاي دنيا نشان مخصوص غيرقابل جعل روي سينه، كمربند مخصوص يا پلاك آهنين غيرقابل جعل دارد.

اين وظيفه سازمان حفاظت اطلاعات و سازمان عقيدتي سياسي كه در نيروهاي نظامي و انتظامي و سپاه دايرند است كه 1- تهيه اونيفورم نظامي و انتظامي و سپاه به گونه اي نباشد كه بدون هماهنگي قبلي و ارسال نامه، به هر مراجعه كننده اي فروخته شود. آخر مسخره است كه اونيفورم در خيابان فروخته شود.

2- به مردم تعاليم لازم داده شود، از پليس نترسند و در صورت مراجعه كلاهبرداران، مي توانند به سرعت به 110 تلفن بزنند. باور كنيد علت اين همه سوء استفاده از عنوان پليس اين است كه مردم نمي دانند چه بايد بكنند. در هر حال، همه گناهان را سرشانه مردم نگذاريد. پليس بايد حامي مردم باشد و مانع اخاذي كلاهبرداران شود.