کد خبر: ۳۵۱۹۸
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۱۴ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۰

واعظی: انتقاد روحانیت از دولت باید خیلی زودتر از اینها شروع می​شد

«اشتباه بود که وقتی کار به اصطکاک با مقام ولایت می​رسد صدایمان در بیاید و عکس العمل نشان بدهیم» این نقد یکی از روحانیونی است که در دسته بندی​های سیاسی جزء اعتدالیون به حساب می آید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«اشتباه بود که وقتی کار به اصطکاک با مقام ولایت می​رسد صدایمان در بیاید و عکس العمل نشان بدهیم» این نقد یکی از روحانیونی است که در دسته بندی​های سیاسی جزء اعتدالیون به حساب می آید.

حجت الاسلام واعظی که هم اکنون رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علیمه قم است، از جمله حوزویانی است که به همراه همفکرانش در آبان ماه 88 نسبت به حوادث بعد از انتخابات سال 88 بیاینه​ای را  منتشر کردند که در نوع خود بازتاب های متفاوتی در میان سیاسیون داشت.

بعد از دو سال و در شرایطی که به گفته خودش این اولین گفت​وگوی سیاسی وی است؛ با حضور در خبرآنلاین به سوال​های متفاوت ما درباره جریان انحرافی و ارتباط حوزه با دولت پاسخ می​دهد. پاسخ​هایی که در نهایت بخش​هایی از آن، به درخواست وی پیش ما محفوظ ماند. این گفت​وگو اینک پیش روی شماست.

***

آقای واعظی! زمینه​های شکل​گیری خرافه  را در جامعه چه می​دانید؟ این سوال از این جهت است که دولت در حال حاضرمتهم به ارتباط با رمالان و جن گیرها است.
این اشتباه است که ما جریان انحرافی را تنها به موضوع خرافه​گرایی و مسائلی از این دست مرتبط کنیم؛ بحث خیلی کلی­تر از این است. انحراف از مسیر انقلاب، یک عنوان کلی است، که می­تواند مصادیق گوناگون داشته باشد. این جریان انحرافی که در دولت رخنه کرده فقط و فقط به موضوعاتی مثل رمالی و جن­گری ربط پیدا نمی​کند.

به چه مواردی برمی گردد؟
ماجرا وسیع تراز این​ها است. مساله قبضه کردن قدرت، قانون​گریزی و برخی انحرافات اقتصادی و اینکه قدرت را در خدمت کسب کرسی​های مجلس  قرار دادن ازجمله این انحراف ها است. بنابراین مشکل جریان  انحرافی که اصولگرایان نسبت به آن حساس شدند، فقط  این نبوده که دنبال خرافات می​رفتند. لذا نباید ساده انگاری کنیم و فکر کنیم مشکل اینها فقط خرافه است و اگر از خرافه فاصله بگیرند، هیچ مشکلی ندارند. این جریان تمایل به سوء استفاده از قدرت دارد.

زمینه​ها شکل گیری این جریان چه بود؟
خرافه در فضایی رشد می کند که عقلانیت نیست. عجیب است که دین ما به تعقل شناخته می​شود و اصلا تشیع در جهان اسلام به عنوان جریان عقلیون شناخته می​شود. منتها  گاهی مشاهده می​شود که به دلیل ضعف بینش  یا غلبه عواطف، این وجه در رفتار ما کم رنگ می​شود.

خرافه نوعا در فضای غلبه احساسی دینی و عاطفه رشد می​کند نه درفضای عقلانیت. لذا، هر چه از فضای عقلانی فاصله بگیریم در معرض آسیب​های این چنینی قرار خواهیم داشت.

دولت آقای احمدی​نژاد با یک ادبیات دینی  وارد عرصه شد و دلیل حمایت  متدیّنین از ایشان هم رویکردشان در جریان تبلیغات انتخاباتی بود. اما در دولت دهم هر چه جلو می​آییم، این جنبه در دولت کمرنگ می​شود. ضمن اینکه رفتار و اظهار نظرهای بزرگان حوزه هم از حمایت به نقد تغییر جهت می​دهد. فکر می​کنید نهاد روحانیت در مواجه با دولت کجاها باید به ایشان تذکر می​داد، اما از این مساله غفلت کرد؟
روحانیتی که از آقای احمدی​نژاد در دولت نهم دفاع کرد که شامل رهبری هم می​شود، عمدتا حمایتشان دفاع گفتمانی بود. ما سه گونه حمایت داریم. حمایت ازعملکرد، حمایت از شخص و حمایت از گفتمان. بنده معتقدم حمایت ویژه​ای که رهبری انقلاب از دولت نهم داشتند، حمایت گفتمانی بود. یعنی ایشان شعارهای این دولت را با ارزش​های اصلی انقلاب نزدیک دیدند.

حتی بنده معتقدم حمایت از شخص آقای رئیس جمهور هم به این دلیل بود که آن را در راستای ارزش​های اصلی انقلاب می​دیدند. علاوه بر این، الزامات نقش رهبری اقتضا می​کند که ایشان نسبت به هر گونه انحرافی در مسیر انقلاب مراقبت کنند. طبعا وقتی مشاهده می​کنند جریانی روی کار آمده که در شعارش به ارزش​های انقلاب متمایل است و به این سمت هم حرکت می​کند، طبیعی است که حمایت کنند. آن دسته روحانیتی هم که تمام قد از آقای احمدی​نژاد حمایت کردند، حمایتشان گفتمانی بود. اما اینکه چرا به مرور روحانیت از دولت فاصله گرفت، شاید به این دلیل بود که مشاهد کرد که در برخی از عرصه​ها بین شعار و عمل فاصله است. با این حال، بنده معتقدم انتقاد از دولت توسط روحانیت فعّال سیاسی و نهادهای سیاسی روحانی باید خیلی زودتر از اینها شروع می شد، ولی در خیلی از جاها  سکوت شد.

مصداق این انتقاداتان را هم می​گویید؟
مثلا وقتی دولت در مقابل برخی از قوانین مصوب مجلس می​ایستاد و آن را اجرا نمی​کرد، باید حتما این موضوع به دولت تذکر داده می​شد یا وقتی قانون گریزی مشاهده شد، باید موضع​گیری​ها صریح​تر می​بود. یا مثلا در برخی از بداخلاقی​ها، روحانیت اصیل باید  موضع گیری می​کرد.

فکر می​کنم شامه جریان اصولگرایی باید خیلی زودتر از اینها حساس می​شد. این اشتباه بود که وقتی کار به اصطکاک با مقام ولایت می​رسد صدایمان در بیاید و عکس العمل نشان بدهیم. باید دید کجاها نشانه​هایی بروز می​کند که اگر این نشانه​ها را به موقع درمان نکنیم و حساسیت نشان ندهیم گاه کار به مرحله حساسی می­رسد. هنر این است که کسانی که  نسبت به مسیر انقلاب  حساس هستند در مواقعی که  نشانه​های انحراف از مسیر اصول انقلاب، اخلاق اسلامی و اصول محوری قانون اساسی بروز و ظهور می​کند، حساسیت نشان بدهند.

اتفاقا آقای کاتوزیان نماینده تهران که در کافه خبر حضور داشتند به همین نکته اشاره می​کردند که اصولگرایان وقتی آقای رئیس جمهور با رهبری اصطکاک پیدا کردند، دردشان بلند شد. در حالی که آقای رئیس​جمهور به تعبیر ایشان از خط قرمز های زیادی عبور کرده بود.
به طور کلی برخی از رنج​های که می​بریم از سر ضعف فرهنگ سیاسی است. ممکن است برخی فکر کنند همین اظهارنظرهای بنده به معنای تضعیف دولت است. مشکل ما در کشور این است که برخی فکر می​کنند اگر انتقادی کنند، این به نفع رقیب سیاسی تمام می​شود.

بنده در نشستی، نیم ساعت اندر فضائل وحدت جامعه سخنرانی کردم و گفتم که انتخابات و رای دادن پدر و فرزند نباید موجب اختلاف در خانواده شود چون در جمهوری اسلامی هر کس که رای می​دهد عمل به تکلیف کرده و پیش خداوند مأجور است. کسی که رأی نمی­دهد خلاف شرع و خلاف وظیفه شهروندی خود عمل کرده است. حالا چرا باید «به چه کسی رأی دادن» موجب انشقاق شود. بعد از این سخنرانی یاداداشت​هایی به من داده شد که حرف​های شما به نفع جریان مقابل تمام می​شود!

این ضعف فرهنگ سیاسی ما است که در خیلی از جاها بروز و ظهور می​کند و باعث می​شود که  این گونه ملاحظات این چنینی و گاهی عوام زدگی رخ دهد و نخبگان ما فکر می​کنند اگر این حرف را بزنند گروه​های فشاری علیه آنها صحبت می​کنند، پس بهتر است سکوت کنند. معتقدم این رفتار، عوام زدگی است.

بعد از غیبت ده روزه رئیس جمهور در فضای سیاسی داخلی  سوالی که درباره آن بحث می​شود این است که حمایت کنونی رهبری از دولت براساس مصالح نظام است؟
مصلحت به چه معنا؟ وظیفه رهبری حمایت از قوا است. نظام باید در هر مساله​ای حساب هزینه و فایده را بکند تا معقول هزینه بدهد. یک راهکار این است که چون دولت ضعف​هایی دارد به تقابل کامل بر خیزیم و دولت را ساقط کنیم، خوب این اقدام به معنای هزینه​های زیاد برای نظام است، در حالی که نیازی به این هزینه​ها نیست.

یک موضع این است که کاری به کار دولت نداشته باشیم تا در نهایت دوره قانونی​اش به اتمام برسد. این گزینه هم هزینه​های زیادی دارد. گزینه سوم هم این است که از طریق نهادهای قانونی سعی کنیم که این ضعف​ها به حداقل برسد و کاری کنیم که دولت تا آخر دوره مسئولیتش به فعالیتش ادامه دهد.

ضمن اینکه نباید ازیاد ببریم که دولت​های قبلی ما هم خالی از اشکال نبودند. بالاخره دولت اصلاحات و پی­آمدهای آن، مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کرد.

مصلحت اگر این است که رهبری مصلحت اندیشی و هزینه و فایده کند، بله مصلحت اندیشی است. اصلا نظام ما پا گرفته است که ما تمرین جمهوریت و دموکراسی درفرم دینی داشته باشیم و قوا یاد بگیرند با هم تعامل داشته باشند. ولی در عین حال هر کدام وظیفه نظارتی خود را به درستی انجام دهند. مجلس در چارچوب قانون به وظایف خود عمل کند. قوه قضائیه هم همین طور.

این سوال را از این جهت پرسیدم که برخی در فضای سیاسی تحلیلشان- درست یا غلط- این است که حمایت رهبری از دولت به این دلیل است که  چاره​ای جز حمایت از دولت نیست.
من این حرف را به شدت رد می​کنم. چون اگر این حرف بود ایشان باید در موضوع وزارت اطلاعات سکوت می­کردند. در حالی که ایشان تمام قد ایستاد. بنده با شناختی که از رهبری دارم مطمئنم آقا به هیچ وجه این موضوع مدنظرشان نیست که چون این حرف را زدند یا قبلا حمایت کردند، پس الان از هر ضعف و نقصی حمایت کنند.

اساساً ایشان برای موضع­گیری­های خود مبنا دارند. لذا برای کلیه علاقه­مندان به انقلاب لازم است که خودشان را به آنچه ایشان در علنی و آشکار موضع­گیری می­کنند، تطبیق دهند، به دلیل اینکه ایشان اگر به چیزی اعتقاد نداشته باشند ابراز نمی­کنند.

چند ماه به انتخابات مجلس مانده است، در طیف اصولگرا برخی چهره ها از شروط حضور اصلاح طلبان سخن می گویند. در مقابل جبهه اصلاح طلب هم شروطی را برای حضور در انتخابات مطرح می​کند.ارزیابی شما از این فضا چیست؟
در پاسخ به این پرسش اجازه بدهید که از منظر فردی که بخشی از عمر علمی خود را در مباحث نظری سیاست صرف کرده است پاسخ دهم. به گمان من پذیرش حاکمیت الهی (اسلامیت نظام) در کنار حاکمیت مردمی (جمهوریت نظام) در قانون اساسی جمهوری اسلامی الزاماتی را متوجه فعالان و نخبگان سیاسی از یک سو و حاکمیت و دستگاه­های اجرایی کشور از سوی دیگر، می­نماید.

به تعبیر دیگر، مردم­سالاری دینی فرهنگ سیاسی خاص خود را طلب می­کند و قیود و الزامات ویژه­ای متوجه کلیه عناصر دخیل در فضای سیاسی کشور می­نماید، که در رأس آنها ، تعهّد به اصول و ارزش­های انقلاب، پذیرش نظری و عملی قانون اساسی، التزام عملی به ولایت فقیه به عنوان سمبل اسلامیّت نظام و فضل الخطاب منازعات درون نظام، قانون­گرایی و رعایت ادب و اخلاق اسلامی است.

موارد مذکور شرط ورود در صحنه اجرایی و سیاسی و حکومتی برای هر فرد و گروه و حزبی باید باشد. زیرا عدول از این شروط به معنای آن است که اجازه دهیم کسانی که وفاداری به نظام و قانون اساسی ندارند در مصدر امور قرار گیرند.

جمهوریت نظام در عین حال که اقتضاء می­کند افراد حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند؛ امّا اسلامیت نظام و حاکمیت ارزش­های انقلاب اقتضاء می­کند که وفاداری به ارزش­های انقلاب و هر آنچه در قانون اسلامی به عنوان نمادها و جلوه­های حاکمیت الهی به رسمیت شناخته شده است، یک اصل غیر قابل گذشت باشد. بنابراین در نظام اسلامی نه تنها یک گروه خاص بلکه همه جریانات سیاسی که بخواهند در چارچوب نظام (و نه) اپوزیسیون معارض نظام) کار و فعالیت کنند باید به قیود و الزامات فوق مقیّد و مشروط باشند. پس شروط و الزماتی متوجه فعالان سیاسی است همچنان که شروط و الزاماتی متوجه حاکمیت است تا از جمهوریت نظام و ارکان مردم­سالاری دینی صیانت کند. بنابراین در نظام اسلامی ما هم حضور افراد و جریانات سیاسی در عرصه انتخابات مشروط به شروطی است و هم حاکمیت موظف است که بستر و شرایط لازم جهت یک انتخابات صحیح و عادلانه را فراهم سازد.

از این بحث نظری که بگذریم واقعیت این است که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 چه قبل از انتخابات و چه در حوادث بعد از آن اتفاقات تلخی به وقوع پیوست که بررسی ابعاد آن و ریشه­یابی علل و چرایی پیدایی آن مجال واسعی می­طلبد امّا آنچه بیش از همه چیز جلب توجه می­کند واکنش غیر مسئولانه، احساسی و لجوجانه بازماندگان صحنه انتخابات است که با اصرار بر ادّعای واهی تقلّب سازمان یافته هم اعتبار نظام اسلامی را مخدوش کردند و هم بر شقاق اجتماعی (که البته برخورد غیر اخلاقی و خارج از چارچوب ارزش­های اسلامی برخی کاندیداها در دوران تبلیغات انتخابات در این شقاق اجتماعی مؤثر بوده است) دامن زدند و هزینه­های گزافی را بر جمهوری اسلامی تحمیل کردند. اینان نه به قواعد بازی دموکراسی پایبند شدند و نه به قوانین حاکم بر نظام اسلامی اعتناء کردند و نه فصل الخطاب بودن رهبری انقلاب را پذیرفتند. طبیعی است که در چنین موقعیتی ملّت و نظام حق دارد که از آنان بخواهد نسبت به این خبط و اشتباه عظیم سیاسی اعتذار کنند. این انتظار، افزایش شرط جدیدی بر شروط رسمی و قانونی تصدّی­گری در جمهوری اسلامی نیست. وفاداری به قانون اساسی و ارکان نظام که در رأس آن ولایت فقیه و شخص ولیّ فقیه مشروع و قانونی نظام است، بدیهی­ترین اصل برای تصدی مسئولیت تقنینی و اجرایی در مردم­سالاری دینی ما است.

تأکید می­کنم که در فضای سیاسی همچون فضای زندگی فردی و روابط اجتماعی کینه­توزی مذموم است. اسلام دین رأفت و رحمت است اگر عذرخواهی در نزد اهل سیاست فرهنگ ممدوحی است عذرپذیری نیز باید جزء فرهنگ سیاسی اسلامی ما قرار گیرد. همچنان که نباید از خبط و خطای استراتژیک اصلاح طلبان به نفع از میدان بدر کردن هر رقیب سیاسی و هر جریان سیاسی غیر همسو سوء استفاده شود. گاه احساس می­شود که برخی با نگاهی افراطی این خطای سیاسی اصلاح اطلبان به دست مایه انگ زدن به هر کسی و هر گروهی قرار می­دهند که با مرام و سلیقه سیاسی آنان غیر همراه است گویی هر که با ما نیست لزوماً ضد انقلاب یا اهل فتنه است و این نگاه­های تند و افراطی سلامت سیاسی جامعه را در دراز مدت به شدت مخدوش می­کند.

نظرات بینندگان