arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۵۴۰۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۳ - ۲۷ مرداد ۱۳۹۰

خانواده بيماران شهرستاني و رنج مضاعف پايتخت گردي

اينكه يكي از عزيزان انسان بيمارشود خودبه خود رنج آور است؛ اما اگر براي درمان عزيزانت در شهرمحل سكونت امكان درمان نباشد و مجبورباشي بارسفرببندي به شهري بزرگ وباامكانات‌تر، بيايي، رنج بيشتري را تحميل مي‌كند. اما اين پايان رنج‌ها ومشقات نيست. اگربعداز كلي دوندگي موفق شوي بيمار رادر بيمارستاني بستري كني، تازه اول دربه دري خودت فرامي رسد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تهران امروز نوشت: اينكه يكي از عزيزان انسان بيمارشود خودبه خود رنج آور است؛ اما اگر براي درمان عزيزانت در شهرمحل سكونت امكان درمان نباشد و مجبورباشي بارسفرببندي به شهري بزرگ وباامكانات‌تر، بيايي، رنج بيشتري را تحميل مي‌كند. اما اين پايان رنج‌ها ومشقات نيست. اگربعداز كلي دوندگي موفق شوي بيمار رادر بيمارستاني بستري كني، تازه اول دربه دري خودت فرامي رسد.


مصايب شب‌هاي پارك خوابي

رضا پسر 26 ساله‌اي كه به خاطر بيماري كبد مادرش از يكي از روستاهاي كرمانشاه به تهران آمده است، مي‌گويد: «حدود دوهفته است كه مادرم دربيمارستان بستري شده. من راهم كه در بخش زنان راه نمي‌دهند.براي همين هم است كه شب هارا در پارك روبه روي بيمارستان صبح مي‌كنم.» وقتي از او سوال مي‌كنم كه چرا به يك مسافرخانه نمي‌رود؟ جواب مي‌دهد: «مسافرخانه‌اي كه نزديك بيمارستان نيست. تازه من هرچه كه پس اندازداشتم را به علاوه كلي قرض، نگه داشتم براي ترخيص مادرم. ديگر پولي براي مسافرخانه رفتن نمي‌ماند.» اما رضا تنها همراه بيمار نيست كه شب هارا در پارك مي‌خوابد. درپارك ديگري كه نزديك يك بيمارستان كودكان قرار دارد، خانواده 3نفره‌اي درون چادرمسافرتي به سر مي‌برند. مادر خانواده صبح‌ها درچادر است وپدر بالاي سر كودك بيمارمي ماند وشب‌ها پدروفرزند سالم درون چادر به سر مي‌برندو مادر بالاي سر كودك بستري مي‌رود. پدركه منصور نام دارد دراين باره مي‌گويد: «الان تقريبا يكماه است كه ما اينگونه زندگي مي‌كنيم. ولي اگرخدابخواهد بچه‌ام پس فردا مرخص مي‌شودو به شهرمان برمي گرديم.» اودرپاسخ به اينكه مگر بيماري فرزندش چه بوده كه درهمان شهرخودشان اقدام به درمان نكردند، گفت: «پزشكي كه فرزندم را معاينه كرده بود، بيماري‌اش را نوعي عفونت خون تشخيص داد. اما چون در تنها بيمارستان شهرمحل زندگي مان متخصص خون نبود، مجبورشديم براي درمان به تهران بياييم.» زماني كه از اودرمورد علت چادرزدن در پارك سوال مي‌كنم، مي‌گويد: «اين اطراف كه مسافرخانه نيست و فقط يك هتل گران قيمت درنزديكي بيمارستان وجوددارد. اگر مي‌خواستم به مسافرخانه‌اي بروم كه با اوضاع مالي‌ام جوردر بيايد با يد به آن سرشهرمي رفتم. آن وقت چطورهمسرم كه شب‌ها بالا سر بچه مي‌ماند صبح‌ها برمي گشت؟ ما كه جاي زيادي را بلد نيستيم.» ساعت به 9صبح نزديك شده كه ازدور زني نمايان مي‌شود. مردخودش را جمع مي‌كندومي گويد: «خانمم آمد. حالانوبت شيفت پرستاري من رسيده.» بعد خنده كوتاهي مي‌كند ومن را با همسرش تنها مي‌گذاردتا ادامه سوال‌ها را ازاو بپرسم. زن كه نزديك چادرمي شود، آقامنصور مختصري از آنچه كه بين ما گذشته را تعريف مي‌كندودوان دوان به سمت بيمارستان مي‌رود. چهره زن خواب آلود است. دلم نمي‌آيد سوال وجوابم را طول بدهم. فقط مي‌پرسم: «اين يكماه كه در اينجا بوديد مشكل خاصي برايتان پيش نيامده؟مي گويد: «يكبار شب كه نبودم، دزد به چادرمان زد. بي‌انصاف با تيغ گوشه چادررو پاره كرد و بچه‌ام كه كنار چادرخوابيده بود دستش بريده شد.» اما اين وضع بيمارستان هابود.نگاهي به مطب هاو ساختمان‌هاي پزشكان موجوددرپايتخت هم مهرتاييدديگري بر تجمع پزشكان متخصص در شهرهاي بزرگ است. در يك مجتمع پزشكي درهمين مركز شهر اكثر پزشكان متخصص جمعند و اغلب مراجعان شهرستاني حتي توي پا گرد پله‌ها و راهرو هم روي زمين نشسته‌اند. چند نفري هم سفره ناهارشان را پهن كرده‌اند و دم غروبي ناهار مي‌خورند. يكي ديگر هم فلاسك چايش را در آورده و براي همسرش چاي مي‌ريزد. كاملا مشخص است از راه‌هاي دور و نزديكي آمده‌اند براي درمان و رنج سفر را متحمل شده‌اند.

يكي مي‌گويد: با ۶۰ سال سنم بايد براي مداواي همسرم كه ۵۰ سال دارد از يكي از بخش‌هاي اراك به تهران بيايم چون پزشكان آن جا گفتند، كار ما نيست. بايد به تهران بروي.يكي ديگر كه براي مداواي ريزش موي سر دختر جوانش آمده مي‌گويد: پزشكان گنبدكاووس و گرگان نتوانستند بيماري دخترم را تشخيص دهند و مرا به تهران ارجاع دادند. من نگهبان يك استخر پرورش ماهي در گنبدهستم و كار و زندگي‌ام را رها كرده‌ام و حالا يك هفته است كه با دخترم در تهران آواره ايم.



تمركز مراكز درماني فوق تخصصي در تهران

آخرين آمارها نشان مي‌دهد كه حدود ۲۶ هزار پزشك متخصص در رشته‌هاي مختلف درماني در كشور وجود دارد كه حدود ۶۰ درصد آن‌ها فقط در تهران متمركز هستند. تمركز پزشكان متخصص در تهران بيماران به ويژه بيماران سخت و صعب العلاج كه نياز به درمان‌هاي تخصصي و مراقبت‌هاي ويژه دارند را از سراسر كشور به تهران مي‌كشاند به نحوي كه به گفته كارشناسان حدود ۹۰ درصد از بيماران و البته همراهان آنان در پايتخت كشور آواره و سرگردانند. رقم بالاي تمركز پزشكان متخصص كه به دلايل مختلف تهران را «شهر طلايي» خود مي‌بينند زنگ خطري است كه بايد به صدا درآيد و دست اندركاران و متوليان بهداشت و درمان كشور آن را جدي بگيرند تا مردم كشور بيش از اين دچار خسارت‌هاي مالي و روحي ناشي از اين توزيع ناعادلانه قرار نگيرند.

دكتر «محمدي» متخصص گوارش نيز درخصوص حضور اكثريت پزشكان متخصص در تهران مي‌گويد: «واقعيت اين است كه به دليل تخصصي شدن بيماري‌ها مراكز درماني تخصصي، فوق تخصصي، آزمايشگاهي و پاراكلينيكي ضرورت دارد و به دليل فقدان اين مراكز در شهرها، به ويژه شهرهاي كوچك و مناطق محروم بيماران ترجيح مي‌دهند كه براي بهبود و پيگيري درمان به تهران عزيمت كنند.»همچنين دكتر «امير ناظري» درخصوص كمبود پزشك متخصص در كشور به ويژه مناطق محروم مي‌گويد: البته پزشك متخصص در مراكز استان‌ها وجود دارد اما در مناطق محروم و شهرستان‌هاي كوچك مشكل كمبود پزشك متخصص وجود دارد.وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا اكثريت پزشكان حاذق و مجرب در تهران متمركز شده‌اند مي‌گويد: «پزشكان حاذقي كه مدنظر شما هستند اكثرا در دانشگاه‌هاي علوم پزشكي و وابسته به آن مشغول به تدريس هستند. بنابراين اين پزشكان نمي‌توانند در شهرهاي ديگر سكونت كنند.» او دليل ديگر عدم تمايل پزشكان براي سكونت در شهرهاي ديگر و به ويژه مناطق محروم را نبود امكانات اوليه زندگي ذكر كرده و مي‌گويد: «در خيلي از مناطق دوردست امكانات رفاهي، آموزشي مناسب وجود ندارد و بنابراين يك پزشك و خانواده او به هيچ وجه راغب نيستند كه در اين مناطق زندگي كنند.»اين پزشك متخصص هم چنين اضافه مي‌كند: «در بسياري از شهرستان‌هاي دوردست حتي امكانات پزشكي مناسب وجود ندارد كه يك پزشك بتواند به راحتي كارش را انجام دهد و بنابراين چه توقع و انتظاري است كه يك پزشك درجه يك با تحصيلات سخت و دشواري كه پشت سر گذاشته است تمايل به سكونت در آن جا را داشته باشد.»

دكترناظري دليل عمده ديگري را كه موجب فرار پزشكان از سكونت و خدمت در مناطق دوردست مي‌شود عدم كسب درآمد مناسب دانسته واظهارمي كند: «يك پزشك حاذق كه در تهران يا شهرهاي بزرگ كار مي‌كند و مطب آزاد دارد و هم چنين مي‌تواند در بيمارستان خصوصي كار كند حداقل ۱۵ تا ۲۰ ميليون تومان در ماه درآمد دارد حالا تصور كنيد اين پزشك مجبور باشد در يك شهرستان درجه سه زندگي كند كه فاقد بيمارستان خصوصي است و نه با امكانات اوليه پزشكي مي‌تواند كار مناسبي صورت بدهد حال مي‌توانيد تفاوت درآمد يك پزشك تهراني و شهرستاني را محاسبه كنيد چون يك پزشك در شهرستان‌هاي دور بيشترين كاري را كه مي‌تواند انجام بدهد ويزيت كردن بيماران است.»

همچنين دكتر حسينعلي شهرياري عضو كميسيون بهداشت و درمان مجلس در خصوص عدم تمايل پزشكان متخصص براي سكونت در شهرستان‌ها و مناطق دوردست مي‌گويد: «متاسفانه بايد اذعان كرد وقتي تمام امكانات رفاهي، تحصيلي، آموزشي و بهداشتي در تهران متمركز است پزشكان حاضر نيستند در مناطق محروم خدمت كنند.» او مي‌افزايد: «درآمد پزشكان در تهران به واسطه كار در بخش دولتي و خصوصي به هيچ وجه قابل مقايسه با پزشكان شهرستاني نيست چون اين دسته از پزشكان امكان كار در بخش‌هاي خصوصي را عملا ندارند.»
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۹
0
0
الحمئا... اگر كشور ما يك تومان بودجه داشته باشد پنج ريال آن در تهران و بقيه در شهرهاي ديگر كشور هزينه مي شود ولي اگر جنگي باشد همه از شهرستانها اعزام مي شوند و تعداد قليلي داوطلب پشتيلني از تهران مي آيد. عين عدالت را مي توان ديد و احساس كرد.
نظرات بینندگان