روزنامه شرق به بهانه بازی فاطمه معتمد آریا در فیلم «پریناز»
که بعد از حدود هفت سال بالاخره با اعمال اصلاحات از محاق توقیف درآمد،
مصاحبهای را با این بازیگر انجام داده است که در زیر آن را میخوانید:
چرا در انتخابهایتان کمتر دچار اشتباه میشوید؟
از زمانی که کارم را شروع کردهام یکی از مهمترین معیارهایم برای انتخاب
بهعنوان بازیگر، گریز از تکرار و تقلید بود و این را در دوران نوجوانی و
در جایی آموزش دیدم که باید در کمترین زمان، بهترین انتخاب را میکردیم….
فضای تعلیم و تربیت شما کجا بود؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
در دورهای که مرحوم فیروز شیروانلو، ریاست کانون را عهدهدار بودند؟
بله. در کانون انتخاب نقش و متفاوتبودن را یاد گرفتم و همینطور اجراهای
متفاوت از یک نقش را آموزش دیدم و این آموزشها در سینما به من بسیار کمک
کردند.
البته حتی بازیگران بزرگ هم گاهی دچار این اشتباه میشوند که مثلا
در دو، سه نقش به ورطه تکرار بیفتند. درواقع انتخاب، شرط مهمی محسوب
میشود. با این نگاه آیا افسار ذهن به دست خودتان است؟
دقیقا. بازیگری وسوسهبرانگیز است و دامهای مختلفی دارد تا شما را ببلعد.
یکی پول است و دیگری پیشنهادهای زیاد که باعث میشود به شما حس خوبی بدهد
که مطرح هستید، ولی مقاومت در برابر همه اینها و انتخاب درست فیلمنامه و
نقشی که دوست داشته باشید، میتواند جلوی تکرار را بگیرد. اخیرا بازی در
سریال «گرگومیش» به من پیشنهاد شد که شرایط خوبی داشت؛ مثل کارگردانی آقای
اسعدیان که از دوستان نزدیک و قدیمی هستیم. از نظر مالی هم خوب بود، ولی
فکر کردم شاید لازم است بعد از چند سال دوری! با یک نقش متفاوت به تلویزیون
برگردم؛ یک کار پرجنبوجوشتر یا یک کمدی… .
مثل سریال آشپزباشی؟
مثل چند سریالی که بازی کردم.
نظیر سریال «زیر تیغ» که به نظرم خیلی خوب بود، اما بااینحال
شاید حالاحالاها پیشنهاد خوبی در تلویزیون نداشته باشید. آنوقت با
دغدغههای مالی چگونه کنار میآیید؟
دغدغهای برای پولدرآوردن و کارکردن ندارم، چون به آنچه دارم قانعم و هیچ
زیادهخواهیای برای چیزی ندارم. مورد دیگر اینکه بهواسطه صرف «بودن» حاضر
نیستم کار کنم. میخواهم کاری کنم که بهواسطه آن باشم، نهاینکه کاری کنم
که فقط باشم.
البته درباره عدم حضور شما در سریال «گرگومیش» شایعاتی وجود داشت که تصویر و حضور شما در تلویزیون ممنوع است.
خیر، اصلا اینطور نیست. مدیران مسئول پروژه و تلویزیون هم به تفصیل دراینباره صحبت کردهاند.
هرچند افتخار بزرگی برای تلویزیون محسوب میشود اگر در پروژهای در تلویزیون همکاری داشته باشید. نظرتان چیست؟
این افتخار متقابل است. به نظرم برای بازیگران هم مهمترین و بهترین جایی که میتوانند کارشان را با مردم تقسیم کنند تلویزیون است.
با اینکه پنج سال در حق شما کممهری شد، برایم جالب است که بدون هرگونه کینه و عداوت به این موضوع نگاه میکنید. چرا؟
ترجیح میدهم کینه نداشته باشم تا در آرامش زندگی کنم. تلویزیون یک رسانه
عمومی است. ممکن است با برخی سیاستها و برنامههای این یا آن مدیر مشکل
داشته باشم، ولی آدمها میآیند و میروند. مهم حفظ جایگاه و اعتبار این
رسانه است که بهشدت لطمه خورده.
با این نگاه که ذهنتان را عادت دادهاید که به سراغ اشتباه نرود،
پس چرا وقتی در کنفرانس مطبوعاتی به نقش «پریناز» اشاره کردید، گفتید دیگر
حاضر نیستم چنین نقشی را بازی کنم! خیلی متوجه دلیل گفتهتان نشدم.
منظورتان چه بود؟
شاید منظورم این بود که دیگر این نقش را تکرار نمیکنم یا اگر چنین نقشهایی به من پیشنهاد شود دیگر بازی نمیکنم.
به این دلیل که در ورطه تکرار نیفتید؟
اصلا آن مصاحبه را به خاطر ندارم، ولی حتما منظورم تکرارنکردن نقش بوده. همین!
به نظرم نقش شما در «پریناز» نقشی پرچالش بود که چنین چیزی را در
سینمای ایران تجربه نکردهایم. درعینحال همین که قبلا در سینمای ایران
تجربه نشده، سوءتفاهمبرانگیز هم شد! مثلا میگفتند یکی از دلایلی که این
فیلم توقیف شد، گریم ظاهری شما بود و شکل و ظاهر نقش به انواع و اقسام
تحلیلها دامن میزد. حالا که فیلم بعد از هفت سال با سانسور اکران شده، به
نظر شما این نقش آنقدر ارزش داشت که هفت سال صبر کنید؟ بههرحال کار
بازیگر باید دیده شود. آیا این ارزش را داشت که تاوانش را پس بدهید؟
کمااینکه فیلم در دوران سخت و پرتنش جامعه معاصر ایران ساخته شد.
من هیچوقت به توقیف فیلمها فکر نمیکنم، چون حقیقتا مرحلهای است که خیلی
به من مربوط نمیشود! آن عکس گریم هم فقط یک تست بود و ربطی به گریم در
فیلم نداشت. من کارم را انجام دادهام و تمام شده و فقط دلم میخواهد در
معرض دید قرار بگیرد و با مخاطب خودش ارتباط برقرار کند، اما بیشترین چیزی
که عذابم میدهد، این است که چرا فیلمی را که هفت سال قبل کار کردهام،
کسی در زمان خودش ندیده! البته من نمیگویم چیزی را منع نکنند، ولی
نمیدانم و دقیقا نفهمیدم علت جلوگیری از نمایش فیلم چه بود!
یعنی با حدود و ثغور مشکلی ندارید؟
خیر مشکلی ندارم، ولی این حدومرز را فقط برای «ابتذال» قائلم، نه برای «تفکر». «تفکر» چیزی نیست که بخواهید برایش حدومرز قائل شوید. اصلا فرهنگ و هنر جای تفکر و اندیشه است و اگر قرار باشد محدودیتی باشد، باید شامل بیخردی و استفاده سطحی از هنر باشد که متأسفانه و در بسیاری از موارد این ممیزیها متوجه هنر متفکر و خلاق بوده است؛ بهطورمثال، ناپدیدشدن یا حذف مجسمههای بزرگان تاریخ و ادبیات و فرهنگ این مملکت و سبزشدن تندیسهایی مثل کودک درازکش کنار بزرگراه که (البته چندوقتی هم نشسته بود!!) یکی از نشانههای رشد ابتذال و حذف تفکر است.
منظورتان ١٠، ١١ مجسمهای است که در سال ١٣٨٩ در دوره ریاست آقای قالیباف در شهرداری تهران ناپدید شدند؟
هیچوقت هم پیدا نشدند. در شهرهای دیگر هم این اتفاق رخ داد؛ این یعنی
تخریب و ازبینبردن تفکر ریشهدار فرهنگی. همین کار را در سینما انجام
دادند. به نظرم وقتی نگاه یک فیلمساز را محدود یا قطع میکنند، مثل
ازبینبردن مجسمههاست. به اندازه مجسمهسازی که کار هنریاش در ایران
ناپدید میشود رنج میبرم، چون احساس میکنم کار من هم دزدیده شده و من را
اذیت میکند. حال اگر بعد از هفت سال «پریناز» دیده میشود خنثی میشوم.
چه غمانگیز! واقعا شور و هیجانی ندارید؟
نه! دیگر آن شور و هیجانی را که هفت سال قبل زمانی که فیلم را بازی میکردم و در من وجود داشت ندارم.
خداوند هم برای هر چیز زمان و اندازهای تعیین کرده و وقتی از حدش
بگذرد به نظر میرسد خالی از مفهوم میشود، اما این نکته خیلی در مسائل
هنری ازسوی مسئولان فرهنگی- هنری لحاظ نمیشود! تحلیلتان دراینباره چیست؟
برای کار هنری زمان قائل نیستم. خیلی از فیلمها در ایران تاریخ سینما
هستند که هروقت ببینید لذت میبرید، اما برای کاری که انجام میشود زمان
قائل هستم؛ یعنی فکر میکنم اگر قرار است کاری را که هفت سال قبل کار
کردهام امروز نشان دهند، یعنی ماندن هفت سال خستگی در روح و جان! ضمن
اینکه هر چیزی در زمان و جای خودش تأثیرگذار است و درعینحال الان «پریناز»
جای فیلم دیگری را اشغال میکند که زمان نمایش آن امروز است و هفت سال قبل
جای خالی «پریناز» را فیلم دیگری اشغال کرده بود.
در صحبتهای اولیه اشاره کردید که برای هیچ چیزی حدومرز قائل
نیستم، جز ابتذال. از نظر شما مرز ابتذال کجاست و چیست؟ چگونه این مرز را
تشخیص میدهید؟
ابتذال نشانههای فراوان و معینی دارد. مثال ملموس و دمدستی، لحن و بیان
برخی از گویندگان رادیو و تلویزیون است که مرز بین لطافت شوخی را با لودگی
یا صمیمیت را با توهین و لمپنیسم مخدوش میکنند یا پوشیدهتر و
رنگولعابدارترش در بعضی شعارهای مثلا آموزنده در سطح شهر و روی تابلوهای
تبلیغاتی وجود دارد.
درست است و حتی گاهی از آن بوی تحقیر مخاطب استشمام میشود!
بله. وقتی مخاطب خود را تحقیر میکنی، بخش زیادی از ابتذال را با خودت یدک
میکشی. مورد دیگر اینکه مخاطب خود را با مسائل سطحی سرگرم کنی و دانش
نداشته خود را بر سر مخاطب بریزی. وقتی میگوییم ابتذال یعنی حباب؛ خالی و
شکننده؛ این حباب بهسادگی میترکد و اثری از خودش باقی نمیگذارد. برخی
از اتفاقات فرهنگی امروز حبابگونه هستند؛ بزرگ و پوچ!
در این سالها برای خودتان این سؤال پیش آمده چرا در هرجا که حضور
دارید؛ چه در جایگاه بازیگر موفق که قابل احترام است و چه در فعالیتهای
اجتماعیای که انجام میدهید، اغلب حساسیتهایی روی شما ایجاد میشود؟
تابهحال از خودتان پرسیدهاید چرا باید درعینحال که خدمات بزرگی به
سینمای ایران کردهاید، همواره مورد هجوم واقع شوید؟
من خودم هستم، با نگاه خودم به جهان هستی و به حرفهام که در این جهان از
همهچیز برایم مهمتر است. در نتیجه اگر هم کاری کردهام برای خودم بوده تا
در محیط بهتری زندگی کنیم…، نمیخواهم شبیه کسی باشم و حاضر هم نیستم که
به هر دلیل خودم را شبیه کسی کنم و یک روز برای کسی دست بزنم و روز دیگر بر
کسی درود بفرستم یا فرم لباس و بالا و پایین روسریام را بنا به
درخواستهای مختلف تغییر دهم…، هرچند هر انسانی تغییر میکند، اما تغییراتم
برای خودم و به تشخیص خودم بوده، نه بهواسطه درخواستهایی که از من شده.
درواقع از درون خود تبعیت میکنید، نهاینکه چیزی بر شما تحمیل شده باشد تا از خود ویترین بسازید.
نه از کسی بهره میبرم و نه اجازه میدهم کسی از من بهره ببرد. برای خودم و
دیگران حریم قائلم. من در محیطی کار میکنم که باید مسائلی در آن رعایت
شود و از آن بهبعد اجازه نمیدهم کسی به حریمم تجاوز کند و خودم هم حاضر
نیستم حریم کسی را بشکنم یا اینکه ضد قانون رفتار کنم.
شاید به این دلیل که تأثیرگذار هستید؟
نمیدانم تأثیرگذار هستم یا نه.
عکسی از شما در جشنواره کن در کنار اصغر فرهادی و کمال تبریزی
مقابل صندوق رأی دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری منتشر شد. برخیها
واکنش نشان میدهند و از این بابت چندان خوشحال نمیشوند. به نظر شما دلیل
آن چیست؟
خودشان حالشان بد است. اگر اعتقاد به رأیدادن نداشتم محال بود کسی بتواند
من را به این کار مجبور کند. فکر میکنم رأیدادن حق من است و باید از این
حقم استفاده کنم.
دوست دارید کدام فیلم از محاق توقیف درآید؟
فیلم «صد سال به این سالها» و بقیهشان!!
آیا اخیرا نقشهای درخوری به شما پیشنهاد شده؟
با کمال تأسف باید بگویم بعضی روزها دوتا فیلمنامه میخوانم و بهسختی آنها را به پایان میرسانم!
آیا نام و اعتبار فیلمساز جدا از فیلمنامه برای شما مهماند؟
نمیتوانم بگویم بیتأثیر است و درعینحال نمیتوانم بگویم چون شخص خاصی
فیلم میسازد، هرچه پیشنهاد میدهد حتما کار میکنم، اما اگر آقای عیاری به
من فیلمنامه بدهد، چشمبسته برایشان کار میکنم.
چرا؟
بالاخره هستند کسانی که انسان، آرزومند کارکردن با آنها باشد.
به نظر شما همچنان معضل سینمای ایران نبود فیلمنامه خوب است؟
فقط نه. مهمترین معضل ما اول ذهنی است که در سینما هرز رفته. وقتی ذهنیت
ما در مورد سینما هرز شده باشد، سفتکردن پیچش کار سختی است و فرقی نمیکند
که شما تهیهکننده هستید یا بازیگر و کارگردان. نیمی از فیلمنامههایی که
میخوانم به اعتقاد کارگردانانشان شاهکار میشوند، اما وقتی میخوانم
میبینم حتی غلط املایی دارند و اصول اولیه یک کار دراماتیک در آن رعایت
نشده! وقتی کارگردان اینطور فکر میکند، بازیگر و تهیهکنندهای همراه با
تفکر خودش پیدا میکند.
خب ریشه این معضل به ساختار جامعه، نظام تعلیم و آموزش مربوط میشود؟
متأسفانه جریان جاری امروز سینمای ما از اخلاقیات و روابط قبل خود فاصله
گرفته است که تأثیر آن را در محتوا و حتی ظاهر و اسم فیلمها هم میتوانیم
ببینیم. اعتبار و جایگاه مهم سینمای ما در جهان با فرش قرمز، ستاره و منیجر
و آژانس و… به وجود نیامده است و گردش سرمایهاش هم آنقدر نیست که
بخواهیم برایش تشریفاتی بگذاریم. بهتر است شکوه و جلال و چرخش سرمایه را
رها کنیم و به همان سینمای فرهنگی ارزشمند و انسانیمان برگردیم.
با این وضعیت هنوز نقشی برای بازی انتخاب نکردهاید؟
یک فیلمنامه خواندهام و احتمالا در ماههای آبان و آذر درگیر کار خواهم بود.
در هیئتمدیره خانه سینما با چه انگیزهای حضور پیدا کردید و با
بیشترین تعداد آرا در مجمع عمومی وارد هیئتمدیره شدید؟ البته قبلا هم در
کارهای صنفی فعالیتهای مثمرثمر داشتهاید.
البته قرار گذاشتهایم در مورد «خانه سینما» به شکل فردی صحبت نکنیم، اما شخصا فکر میکردم «خانه سینما» صرفا و دقیقا مثل هر صنف دیگری خارج از نگاه فرهنگی باید کار صنفیاش را انجام دهد. کار صنفی یعنی حفظ منافع و حقوق حرفهای اعضای خانه و مهم نیست چه کسی باشد و از نظر حرفهای چه اندازهای دارد. همین که تو عضو یک صنف باشی، باید حقوق صنفیات رعایت شود و مهمترینش پاسداری از حرفه و امنیت شغلی است و این بیشترین دلیل و انگیزهام برای قبول پیشنهاد و اصرار دوستان برای بازگشت به «خانه سینما» و هیئتمدیره بود.