دیپلماسی ایرانی به نقل از گاردین نوشت: پنج ماه پیش، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، ژنرال مک مستر، در مقاله ای تلاش کرد به دنیا بقبولاند «اول آمریکا» به معنای «آمریکای تنها» نیست. هفته گذشته اما ترامپ دو تصمیم گرفت که ایالات متحده را در موقعیتی تنها قرار داد: او کشورش را از یونسکو خارج کرد و در مقایل قرارداد هسته ای سال 2015 با ایران موضعی خصمانه گرفت.
این دو حرکت بسیار متفاوت بودند اما هر دو حرکت دهن کجی به اصول چندجانبه گرایی و مخالفت با دستورالعل هایی است که سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل را تشکیل می دهند. یونسکو برای ارتقای فرهنگ و آموزش ایجاد شده و وسیله ای برای برقراری صلح است. توافق با ایران از سوی پیشینیان ترامپ به همراه متحدانش و روسیه و چین پس از مذاکراتی فشرده به دست آمد تا خطر جنگی تمام عیار را در خاورمیانه رفع کند. مهم این است که این قرارداد در قطعنامه 2231 سازمان ملل متحد به اتفاق آرا تصویب شده است. این توافقی است که به آسانی به دست نیامده و در حال حاضر رو به نابودی است.
تصمیمات ترامپ به جملات کلیدی مقاله مک مستر معنای کاملی می دهد و تصویری روشن از دیدگاه سیاست خارجی این دولت را ارائه می دهد. مک مستر نوشت: «جهان ما به معنای جامعه جهانی نیست بلکه عرصه ای از کشورها، بازیگران غیردولتی و تاجران است که در رقابتی برای سود بردن شرکت می کنند.» او اضافه کرد: «به جای انکار این عناصر طبیعی در جریان جهانی، ما این مسائل را زیرسوال برده ایم.»
بنابراین در اینجا هستیم، پرتاب شده در «عرصه». چندجانبه گرایی به نظر در برابر چشم ما در حال نابودی است. اروپا نمی تواند و نخواهد توانست مصون بماند. تنها به انتخابات اخیر اتریش نگاه کنید. پوپولیسم هنوز فعال است و تمام ارزش های اتحادیه اروپا را تهدید می کند. این تنها به دشواری های پیش روی رویای تبدیل اروپا به «رهبر جهان آزاد» اضافه می کند. به نقل از امانوئل ماکرون حالت کنونی قاره محصول لیبرال دموکراسی است.
درست است که دیگر رئیس جمهورهای ایالات متحده نیز در گذشته رویکرد مثبتی نسبت به یونسکو نداشتند. این سازمان چندان بی عیب نیست اما هیچ کس تا کنون در دفتر بیضی به اندازه ترامپ این قدر آشکار و ایدئولوژیک با بولدوزر موسسات ساخته شده به دست آمریکا بعد از سال 1945 را تخریب نکرده بود. ترامپ ماه گذشته در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد و گفت: «بهترین راه برای بهبود شرایط انسانی، رویکرد ملی است. نه همکاری های بین المللی، نه مقررات جهانی و یقینا نه ارزش های جهانی.»
در مورد معامله ایران، عواقب امنیتی بین المللی بالقوه بسیار زیاد است و این معامله می تواند به سرعت نابود شود. یک سناتور ایالات متحده اگرچه امکان دارد اغراق کرده باشد هشدار داده که ترامپ ممکن است کشور را در «مسیر جنگ جهانی سوم» قرار داده باشد. ترامپ از اینکه به طور مستقیم توافق هسته ای را زیر پا بگذارد خودداری کرده اما شرایطی فراهم کرده که کنگره و متحدان را به طور یکسان در مشکل فرو برده است. او تهدید کرده که ممکن است ضربه نهایی را خود وارد کند اگر شرایط رعایت نشود.
برای درک مقیاس بزرگ اتفاقی که ممکن است بیفتد به یاد داشته باشید که اوباما چقدر مشتاق بود که به این توافقنامه در سازمان ملل متحد در سال 2015 دست پیدا کند و اینکه چقدر به این معتقد بود که در برابر رژیم اسد واکنشی نشان ندهد. اسد مورد حمایت ایران بود. این معامله برقرار شد با وجود اینکه میلیون ها پناهنده به اروپا مهاجرت کردند و این مساله به تقویت سیاست های ضداروپایی و برگزیت منجر شد.
حالا به این مساله فکر کنید که جنگ در مورد برنامه هسته ای ایران چه عواقبی در خاورمیانه و کل جهان خواهد داشت. این سناریویی است که ترامپ در حال حاضر روی میز گذاشته است. برای اطمینان چندجانبه گرایی در چندسال اخیر وضعیت خوبی ایجاد کرده است. تمرکز صرفا روی خطراتی که ترامپ ایجاد کرده نباید باعث شود که فراموش کنیم چگونه دیگر قدرت ها و رهبران در یک نظم جهانی طراحی شده به درگیری ها دامن زده و حقوق بشر را نقض کرده اند. لازم است که تصمیمات جورج بوش و تونی بلر را در سال 2003 برای حمله به عراق یادآوری کنم؟ آنچه درباره نابود کردن توافق آب وهوایی پاریس و خطرات ناشی از آن گفته شده است را به یاد بیاورید. تلاش هایی را به یاد بیاورید که به این قول ها منجر شدند که «دوباره هرگز» این قرارداد زیر پا گذاشته نشود.
سازمان ملل درباره حقوق بشر با بحران های متنوعی از سوریه تا یمن روبه رو است بدون این که بخواهیم به تراژدی روهینگیا اشاره کنیم. تنها صاحبان قدرت نیستند که در تلاش برای نابود کردن چندجانبه گرایی هستند بلکه مشکل این است که حالا مدافعان قابل اعتماد کمتر و کمتری را شاهد هستیم. تا جایی که به بریتانیا مربوط می شود آنها با برگزیت نشان داده اند که مغلوب پوپولیست شده اند. صداهای جوانان حزب کارگر در حمایت از جامعه جهانی شنیده می شود اما هنوز قدرتمند نیست. با وضعیت فعلی ایالات متحده و آنچه در بریتانیا دیده می شود دو کشوری که از لحاظ تاریخی پایه های لیبرال بین المللی را بنا نهاده بودند در حال مبارزه با آن هستند. ترامپ بدون شک مشکل بزرگی است. اما بریتانیا و باقی اروپا نیز اولویت های اصلی را گم کرده اند. تبدیل جامعه جهانی به یک «عرصه» تنها در تئوری و حرف نیست بلکه به سرعت در حال تبدیل شدن به یک واقعیت است.