برای کرمانیها اما سردار به نام «حاجقاسم» شناخته میشود. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش. وقتی کسی در جمع رزمندگان سابق یا در محفلی در کرمان از «حاجقاسم» سخن بگوید، کمتر کسی است که بپرسد کدام حاجقاسم. درباره چهره کرمانی حاجقاسم بسیاری از همرزمانش سخنانی دارند که میتوان ساعتها آنها را شنید. آنها در پی اسطورهسازی غیر دقیق از فرمانده نیستند. بلکه شخصیت کسی را توصیف میکنند که از جوانی تا حالا با خونسردی تمام پلهها را آرام بالا رفته است. اکثر قریب به اتفاق فعالان اجتماعی، سیاسی و رزمندگان سابق دست کم بر سر دو ویژگی حاجقاسم توافق دارند.
روزنامه اعتماد نوشت: «سردار قاسم سلیمانی کیست؟ سادهترین پاسخ به این پرسش همان است که ویکیپدیا نوشته: متولد ١٣٣٥ در شهرستان رابر استان کرمان، فرمانده اسبق لشکر ٤١ ثارالله و فرمانده کنونی سپاه قدس که به واسطه مبارزههایش با جریان تروریستی داعش در سالهای اخیر بیش از گذشته مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار گرفته است. همین شهرت رسانهای و محبوبیت موجب شده تا برخی اظهار روایتها و افسانههای غیر دقیق هم درباره ویژگیهای فرمانده سپاه قدس بر سر زبانها بیفتد و در سایتهای غیر معتبر دست به دست شود. قاسم سلیمانی چند چهره دارد؛ چهره یک ژنرال نظامی موفق با شخصیتی پیچیده. این چهرهای است که رسانههای خارجی از سلیمانی ترسیم میکنند. چهره فرماندهای مقتدر، زیرک و پرقدرت برای آنهایی که اخبار مبارزههای او با تروریستها را دنبال کردهاند. درباره سردار افسانهها و روایتهای نادقیقی هم شکل گرفته است؛ روایتهایی که ظاهرا به قصد پاسداشت شجاعتهای او نوشته میشوند اما در باطن با رویه سردار که این سالها در سکوت کارش را کرده در تناقض کامل است.
برای کرمانیها اما سردار به نام «حاجقاسم» شناخته میشود. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش. وقتی کسی در جمع رزمندگان سابق یا در محفلی در کرمان از «حاجقاسم» سخن بگوید، کمتر کسی است که بپرسد کدام حاجقاسم. درباره چهره کرمانی حاجقاسم بسیاری از همرزمانش سخنانی دارند که میتوان ساعتها آنها را شنید. آنها در پی اسطورهسازی غیر دقیق از فرمانده نیستند. بلکه شخصیت کسی را توصیف میکنند که از جوانی تا حالا با خونسردی تمام پلهها را آرام بالا رفته است. اکثر قریب به اتفاق فعالان اجتماعی، سیاسی و رزمندگان سابق دست کم بر سر دو ویژگی حاجقاسم توافق دارند.
حفظ فاصله با جناحهای سیاسی
بسیاری معترفند که حاجقاسم در استان کرمان هم در میان اصلاحطلبان محبوب است و هم در میان اصولگرایان. او در تمام طول سالهای جنگ و پس از آن به جز مواردی انگشتشمار از ورود به مباحث سیاسی پرهیز و کوشش کرده حلقه یارانش را تنگ نکند. از همین روست که در روزهایی که هنوز عدهای در حال چرتکه انداختن برای شرکت یا عدم شرکت در مراسم ترحیم آیتالله هاشمی بودند، حاجقاسم در روز خاکسپاری انگشتری را که از کربلا به همراه آورده بود، به عفت مرعشی هدیه کرد تا روی پیشانی مرحوم بگذارند و بعدا مراسم خاکسپاری انجام شود و این چنین است که در ایام فاطمیه طبق سنت هر ساله در کرمان مراسم روضهخوانیاش را برپا میکند، از اصلاحطلب تا اصولگرا به روضهخوانی میروند و پس از آن با «حاجقاسم» مینشینند به گپ زدن.
حفظ ارتباط با حلقه رزمندگان
جنگ که شروع شد قاسم سلیمانی هم مثل بسیاری از جوانهای دیگر دست به کار شد تا کاری کند. به گفته یکی از همرزمان او، سلیمانی ابتدا کارش را به عنوان مربی آموزشی رزمندگان شروع کرد. او پس از مدتی راهی جبهه شد و با یارانش گردانی را تشکیل داد که در روزهای ابتدای جنگ به نام «گردان بچههای کرمان» شناخته میشد. رفتهرفته گردان دوم کرمانیهای حاضر در جنگ هم شکل گرفت و بعد از آن تیپ و لشکر ٤١ ثارالله تشکیل شد. یکی از همرزمان حاجقاسم که علاقهای به آوردن نامش ندارد، چگونگی شکلگیری لشکر ثارالله را شرح میدهد: « بعد از عملیات طریق القدس در سال ٦٠ تیپ ثارالله با فرماندهی حاجقاسم تشکیل شد تا سال ٦٢ که برای عملیات خیبر تیپ ثارالله به لشکر ٤١ ثارالله کرمان تبدیل شد.»
حاجقاسم به عنوان نخستین فرمانده لشکر ٤١ ثارالله تا اواخر دهه هفتاد در همین مسئولیت ماند. در نیمه اول دهه هفتاد حاج قاسم فرماندهی مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور را بر عهده داشت و در نتیجه این فرماندهی بسیاری از باندهای قاچاق مواد مخدر منهدم شدند و شهرهایی که به ناامنی شهره شده بودند، روی آرامش دیدند. حاجقاسم در تمام سالهای جنگ و پس از آن تا امروز رابطه منظمش را با همرزمانش حفظ کرده است. این رابطه به سنت تبدیل شده و معمولا دست کم سالی دو مرحله اتفاق میافتد. یکی در ایام فاطمیه که مجلس عزای حضرت زهرا (س) را در کرمان بر پا میکند و همرزمانش را هم از سراسر استان دعوت میکند و دیگری یکی از روزهای آخر ماه رمضان که رفقایش را به سفره افطاری دعوت میکند. یکی از چهرههای قدیمی جنگ درباره این جلسهها میگوید: «معمولا در این جلسات فضای لذتبخشی حاکم است و خیلی وقتها حاجقاسم میخواهد که کسی فیلم یا صوت هم تهیه نکند و جلسه بسیار صمیمی و خصوصی پیش میرود.»
ارتباط نزدیکی او با فرماندهان لشکر و همرزمانی که شهید شدهاند هم موجب شده حاجقاسم خودش را موظف بداند در مراسم بزرگداشت آنها شرکت کند. چنان که وقتی سردار محمدعلی اللهدادی در سال ٩٣ در سوریه شهید شد شخصا خودش را به شهر پاریز رساند تا در مراسم تشییع پیکر همرزم سابقش حضور داشته باشد. یکی از رویههای حاجقاسم دیدار با خانوادههای شهداست. او از هر فرصتی برای این کار بهره میگیرد. یکی از دیدارهایی که خبرساز شد حضور در منزل پدری اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهور بود که دو برادرش در زمره شهدای جنگ هستند. هر چند این دیدار خبری شد و از دل آن تفسیرهای گوناگونی ارایه شد اما آنها که حاجقاسم را میشناسند، میدانند که او خیلی وقتها شهدای لشکری که سالها فرماندهاش بوده است را با نام کوچک میشناسد و هر از چندگاهی به خانهشان سر میزند.»
«اواخر سال ١٣٦٠، وقتي محسن رضايي، فرمانده کل سپاه، حکم فرماندهي تيپ ثارالله را به قاسم سليماني داد و محمود اشجع، فرمانده وقت سپاه منطقه ٦ کشوري، با اين انتصاب مخالفت کرد، شايد هيچکدام نميدانستند اين جوان ٢٣ساله با نبوغ نظامي تحسينبرانگيزش، سالها بعد شخصيتي فراملي خواهد شد و افسران CIA از وي به عنوان قويترين مأمور مخفي خاورميانه ياد خواهند کرد...»؛ اين ابتداي مقدمه کتاب «روزي روزگاري قاسم سليماني» است که درباره روزگار او در دوران دفاع مقدس است. اما قاسم سليماني که اين روزها با خبر پايان داعش نامش بر سر زبانهاست، کيست؟