arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۸۸۵۷۶
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۱۷ - ۲۶ دی ۱۳۹۶

نقش فرهنگ و هنر در ارتقای زندگی استاندارد

اکنون سازمان ملی استاندارد در این باره پیشگام شده است و با برگزاری جشنواره­های مختلف هنری مانند عکس استاندارد، شعر استاندارد، پوستر روز جهانی استاندارد و نظایر آن مسیر این حرکت را باز کرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«استانداردسازی در جهان امروز تنها به کالاها محدود نمی شود، بلکه فرآیندها و روش­های اجرایی را هم در بر می گیرد و این موضوع به ویژه در حوزه­ی فرهنگ و هنر با فرآیندها و روش­های اجرایی متنوع و متعدد، حائز اهمیت است.»

پیش­تر همه­ی ما استاندارد را با علامتی بر روی کالاها و محصولاتی که می خریدیم می شناختیم. امروزه اما حوزه­ی کاری استاندارد فراتر از کالاها رفته و به فرآیندها و روش­های اجرایی و خدمات انسانی هم رسیده است. به عنوان مثال، طرح­هایی مثل از «مزرعه تا سفره» برای کالاهای خوراکی، تنها روی محصول نهایی توجه ندارد، بلکه بر روی تمام فرآیند تولید کالای خوراکی نظارت می کند و استانداردسازی را در همه­ی مراحل تولید، زیر نظر دارد. طرح­های زیست شهری مانند استانداردهای عبور و مرور نابینایان نیز از این دست هستند و استانداردهای ویژه­ای دارند.

سوال اینجاست که استاندارد از چه منظری می تواند به مقوله­ی فرهنگ و هنر کمک کند؟

فرهنگ و در نگاه دقیق­تر هنر در دنیای امروز هم جنبه­ی فرآیند­ی دارد و هم جنبه­ی کالایی. در جنبه­ی فرآیندی در قالب یکی از اشکال هفتگانه­ی آن، طی فرآیندی به مرحله­ی اجرا در می­آید. در انتهای این فرآیند، حاصل آن به شکل مرسوم یکی از این اشکال هفتگانه­ی هنر، به مخاطب یا مصرف­کننده ارائه      می­شود که همان کالا یا محصول فرهنگی است که این روزها زیاد شنیده می­شود. آیا می­شود برای این محصول یا کالای فرهنگی استانداردی قائل شد؟

در حال حاضر استانداردهایی برای برخی از کالاهای فرهنگی و آثار هنری وجود دارد که حالت قراردادی پیدا کرده است؛ مانند لزوم داشتن حداقل 24 فریم تصویر در ثانیه برای فیلم، قاب­بندی در سینما، فرکانس 440 هرتز برای نت لا که تحت استاندارد «16 ISO» است و استانداردهای مرتبط با چاپ و کاغذ.

این استانداردها قراردادی و گاهی کف متغیرات هستند، به عنوان مثال 24 فریم در ثانیه کمترین تعداد فریمی­ست که منجر به متحرک شدن تصویر می شود، در حالی که با فریم­های بیشتر هم می­توان فیلم برداری کرد یا فرکانس مرجع 440 هرتز پیش از این 432 هرتز بود و هنوز هم در برخی ارکسترها این فرکانس مورد استفاده قرار می­گیرد. استانداردهای مربوط به لباس و اسباب­بازی نیز بخشی از استانداردهای کالاهای فرهنگی به شمار می آیند. این­ها بخشی از استانداردهایی­ست که در هنر مورد استفاده قرار می گیرد. با چنین مقدمه­ای می­توان به این سوال که : « آیا وقتی اثر هنری و کالای فرهنگی با مخاطبش مواجه می شود، می­توان برای آن استانداردی قائل بود؟» پاسخ شفاف­تری داد.

به نظر می­رسد در مقوله فرهنگ و هنر ، نقش استاندارد را مخاطب ایفا می کند، این مخاطب است که با متر و معیار سلیقه­اش، در مواجهه با اثر هنری، به ارزیابی آن می پردازد. به عنوان مثال دو دوست یک فیلم یا تئاتر را می بینند، یک قطعه­ای موسیقی را می شنوند، یک تابلوی هنری یا اثر تجسمی را نظاره می کنند، یکی از آن خوشش می آید، یکی بدش می آید. اینجا، کارکرد سلیقه و ادراک مخاطب را به عنوان سنگ محکی مانند استاندارد می توان در نظر گرفت. این مخاطب می تواند مخاطبی عام باشد یا مخاطب خاص و منتقد. طبیعتا نظر یک مخاطب عام در مواجهه با یک اثر هنری و کالای فرهنگی با نظر یک منتقد حوزه­ی  مربوطه متفاوت است. اثری که مورد پذیرش عامه قرار می گیرد، مانند یک فیلم یا تئاتر گیشه­ای یا یک موسیقی عامه­پسند پاپ، قطعا با فیلمی که مورد تحسین منتقدین قرار می گیرد یا یک قطعه­ی پیچیده­ی موسیقی متقاوت است. اثر نخست، مانند مفهوم استاندارد است که حداقل معیارهای مورد نیاز در هر حوزه­ای را بررسی می کند و اثر دوم، مفهومی شبیه به کیفیت را دارد که بالاترین سطح یک کالا را عرضه می دارد. در این بین، باید تلاشی صورت بگیرد که در یک جامعه، سطح سلیقه و ادراک میانگین جامعه­ی مخاطبان کالاهای فرهنگی، اندک اندک بالا رفته و استانداردهایش ارتقا یابد. در چنین شرایطی مخاطب در مقابل اثر هنری که فاقد استانداردهای کافی باشد کرنش نشان نمی­دهد و آن را نمی­پذیرد؛  به عنوان مثال فروش فیلم­های گیشه­ای و سطحی کاهش می یابد، موسیقی­های درجه چندم شنیده نمی­شود و مثا­ل­هایی از این دست...

تحقق این امر، با نگاه فرآیندی به تولید اثر هنری می تواند محقق شود. یعنی اگر بتوانیم در فرآیند تولید یک اثر فرهنگی هنری، خواه فیلم و تئاتر، خواه کتاب، خواه موسیقی و دیگر هنرها، استانداردهایی را تعریف و رعایت کنیم، نتیجه­­ی آن تولید اثری با سطحی بالاتراست که در دراز­مدت می­تواند ماندگاری بیشتری داشته باشد و از اثرگذاری بیشتری در سطح جامعه برخوردار باشد. کما این که اگر امروز به آثار فرهنگی و هنری ماندگار در هر حوزه­ای به دقت بنگریم، مشاهده می­کنیم که این دسته از آثار از غنای تکنیکی و فرهنگی بسیار بالایی برخوردار بوده و مخاطب خود را به خوبی شناخته و همگام با او پیش رفته­اند.

منظر دیگری که می توان از آن به ارتباط میان استاندارد و فرهنگ و هنر نگریست، جنبه­ی اطلاع­رسانی هنر در باب مساله­ی استاندارد است. فرهنگ و هنر، در زندگی مردم نفوذ عمیقی دارد و مردم به نوعی با آن در زندگی روزمره­­ی خود ارتباط مستقیم دارند، پس می­تواند حامل خوبی برای پیام­های استاندارد باشد تا ما شاهد ارتقاء سطح کیفی کالاها در زندگی مردم باشیم. یک اثر هنری می تواند حامل پیام­هایی برای مخاطب خود باشد و به تغییر در زندگی مخاطب منجر شود پس می­توان از این ظرفیت برای انتقال پیام استاندارد بهره برد.

اکنون سازمان ملی استاندارد در این باره پیشگام شده است و با برگزاری جشنواره­های مختلف هنری مانند عکس استاندارد، شعر استاندارد، پوستر روز جهانی استاندارد و نظایر آن مسیر این حرکت را باز کرده است.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با داشتن بستر مناسب در ارتباط تنگاتنگش با جریان هنری کشور برای فرهنگ­سازی هر چه بیشتر سبک زندگی استاندارد می تواند شانه به شانه­ی سازمان ملی استاندارد در این راه قدم بردارد. بی تردید شاخه­های مختلف هنری و محصولات و کالاهای فرهنگی هنری با نفوذ گسترده خود می توانند پیام­های استاندارد و زندگی استاندارد را به گوش مردم برسانند و قدمی بزرگ در افزایش سطح کیفی زندگی مردم بردارند.