محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در مقاله ای در فايننشال تايمز نوشت: شکست داعش تنها نویدبخش بازگشت ثبات به بخشهای بزرگی از منطقه نبوده و همزمان اين شكست به تنش ها و بحران های جدیدي دامن زده است- از جمله یک تلاش هماهنگ برای احیای هيجانات عصبي که مدتهاست واقعیت سیاست خارجی ايران راپوشانده است.
داعش تاریکترین اعماق اهریمنی در جامعه بشری را به نمایش گذاشت. با این حال، همین موضوع فرصتی را برای گرد هم آمدن و مبارزه با اين تهدید وجودی را پدید آورد. اقدام مشترك علیه داعش میتواند نويدبخش دورانی جدید باشد. براي اين منظور، به ادبيات و رهيافت جديدي نياز است تا متناسب با جهاني باشد كه در حال گذار به يك نظم جهان پسا غربي است. دو مفهوم مي توانند به الگوواره(پارادايم) در حال ظهور غرب آسیا شكل دهند: ایده منطقه قوی و شبکهسازی امنیتی، جايي كه کشورهای کوچک و بزرگ - و حتی آنهايي که در طول تاریخ، رقیب هم بودهاند - به ایجاد ثبات در منطقه کمک میکنند.
هدف منطقه قوی - كه مخالف استيلا طلبي و حذف ديگر بازيگران است- ريشه در شناسايي لزوم احترام به منافع همه طرف ها دارد. هر اقدام استیلاجویانه اي از سوي هر يك از كشورها، نه تنها عملي بي جاست، بلکه اساساً غير ممکن است: كساني كه بر اين مسير اصرار دارند، ايجاد بیثباتی مي كنند. مسابقه تسلیحاتی منطقه ما، نمونهای از این گونه رقابتهای مخرب است؛ هدر دادن منابع حیاتی برای پر کردن خزانه سازندگان تسليحات هیچ کمکی به ایجاد صلح و امنيت ننموده است و نظامیگري صرفا به ماجراجوییهای فاجعهبار منجر شده است.
همچنين بسیاری از الگوهاي رايج ایجاد ائتلاف منسوخ شده اند. با نگاهي به دنياي در هم تنیده امروز درمي يابيم که ایده امنیت دسته جمعي، به ويژه در منطقهای مثل منطقه خلیجفارس، كارايي خود را به يك دليل اصلي از دست داده است: پيش فرض این ایده اشتراك منافع است. "شبکهسازی امنیتی" ایده ابداعی ایران برای پرداختن به مسائلي است كه از واگرایی در منافع تا تفاوت در قدرت و وسعت کشورها ناشی میشود. متغیرهای این ایده، ساده ولي موثرند: اين ايده بجای تلاش براي چشم پوشیدن از تعارض منافع، تفاوت ها را ميپذيرد. در همان حال، با مفروض دانستن مشاركتگرایی، همچون سدي از ايجاد يك نظام الیگارشی توسط کشورهای بزرگ جلوگيري ميكند و به کشورهای کوچک امکان مشاركت میدهد. قواعد این نظم جدید، سرراست هستند: همان استانداردهای مشترکي كه از همه مهمتر در اهداف و اصول منشور ملل متحد وجود دارند: برابری حق حاكميت دولتها، پرهیز از تهدید یا توسل به زور، حل مسالمتآمیز مناقشات، احترام به تمامیت ارضی کشورها؛ عدم مداخله در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت کشورها.
شبکهسازی امنیتی یک خیالپردازی نیست. این ايده تنها راه واقعگرایانه براي خروج از چرخه معيوب فعلي است که بر اتكا بر قدرت هاي فرامنطقهای، ائتلافهای مبتنی بر حذف و توهم خرید امنیت با دلارهای نفتی یا چاپلوسي بنا شده است. انتظار این است که کشورهای دیگر - به خصوص همسایگان اروپایی ما - این رویکرد را به نفع خود دیده و متحدینشان را در منطقه به پذيرش آن فراخوانند.
برای گذار از آشفتگی فعلي به سمت ثبات، باید قبل از هرچيز رو به سوی گفتوگو و سایر اقدامات اعتمادساز بياوريم. در غرب آسیا، در تمام سطوح با کاستی در گفتوگو روبرو هستيم: بین حاکمان و مردم، بین دولتها و بین ملتها. هدف گفتوگو ها بايد اين باشد كه روشن سازد همه ما نگرانیها، بیمها، اميدها و آرزوهای مشابه داریم. چنین گفتوگویی میتواند و باید جایگزین تبيلغات و لفاظیها شود. اين گفتوگو باید همزمان با اقدامات اعتمادساز انجام شود: ترويج گردشگری، ايجاد کارگروههای مشترک در موضوعات مختلف از ایمنی هستهای تا مديريت آلودگي محیط زیست و فجایع طبیعی، دیدارهای مشترک نظامی، اطلاع رساني قبل از مانورهاي نظامی، شفافسازي در حوزه تسلیحاتي، کاهش هزینههای نظامی و همه اینها در نهایت مي تواند به دستيابي به يك توافق عدم تجاوز متنهي شوند.
بعنوان اولين گام، جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد ايجاد یک مجمع گفتوگوی منطقهای در خلیج فارس را ميدهد. دعوت دیرپای ما برای گفتوگو همچنان پابرجاست و در انتظار روزی هستیم که همسایگانمان این دعوت را بپذیرند و متحدین آنها در اروپا و غرب نيز آنها را به آن تشویق کنند.