arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۹۱۴۲
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۱۳ - ۰۳ مهر ۱۳۹۰

نگاهي به پديدارشناسي هوسرل ؛ هزارتوي آگاهي

شيدا اميني
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


براي مشخص نمودن معناي دقيق «پديدار شناسي» لازم است به بررسي دقيق منشأ و آغاز آن بپردازيم. مي توان چنين بيان نمود كه براي اولين بار در كتاب «تحقيقات منطقي» هوسرل بود كه پديدارشناسي مطرح شد. هوسرل بيان خود را با عنوان خودآگاهي مبتني بر پديدار شناسي آغاز مي كند. براي بيان پديدارشناسي از ديدگاه هوسرل، ابتدا لازم است مقصود او را از روش شناختي كه معادلي براي كلمه متدلوژي است، بيان نماييم.

بر مبناي اين كه در چه حوزه اي از يك روش استفاده شود، مي توان روش شناسي را به دو دسته تقسيم كرد؛ دسته اول روش شناسي هايي كه بر اساس افعال جسماني صورت مي گيرند و دسته دوم روش شناسي هايي كه بر مبناي افعال عقلاني مورد نظرند. در اين بحث از روش پديدارشناسي، هوسرل توجه خود را به افعال عقلاني معطوف ساخته و به اين مسأله توجه دارد كه براي داشتن تفكر صحيح، بايد به چه مسيري توجه نمود. در اين حالت، مي توان روش شناسي را عملي دانست كه شيوه كسب دانش و فهم آن را به طور صحيح نشان مي دهد. البته، نبايد روش شناسي هوسرل را صرفاً در حد يك روش تقليل داد، بلكه بايد آن را مدخلي دانست كه از طريق آن هوسرل به بيان پديدارشناسي مي پردازد. هوسرل درصدد است تا مبناي استواري براي تمام علوم- بخصوص فلسفه به وجود آورد و او آن نوع آگاهي را مدنظر دارد كه به نحو بي واسطه اي داده ها را به حضور مي آورد. اين بيان، نخستين قاعده روش پديدارشناسي هوسرل است. پديدارشناسي خود را از مفروضهاي پيشين بي نياز مي داند از اين رو به عنوان فلسفه اولي خود را معرفي مي سازد.
هوسرل و شاگردانش نشان داده اند كه استفاده از اين روش مي تواند بسيار ثمربخش باشد؛ هر چند به كار بستن دقيق اين روش آسان نيست. از ديدگاه هوسرل، روش مبتني بر پديدار شناسي داراي دو مرحله تحويل است: مرحله اول تحويل مثالي است و مرحله دوم تحويل مبتني بر پديدارشناسي است. در تحويل ابتدا به عدول از عادتهاي فكري مرسوم و متداول مي پردازد. در اين حالت، صرفاً به نفس ماهيت توجه مي شود. از ديدگاه هوسرل، مراحل تحويل مراحل مختلفي از روش شناختي است كه مبتني بر شهود و مشاهده عقلاني است. بنابراين، قاعده اصلي پديدارشناسي را مي توان روي آوردن به خود اشيا دانست و توجه به خود اشيا مستلزم آن است كه تمام اطلاعات و احكام قبلي كه در رابطه با شي وجود دارد حذف شود و تنها خود متعلق مورد توجه قرار گيرد.
هوسرل اين حذف و طرد را اپوخه يا به بيان ديگر تعليق مي داند و هر نوع حكمي را كه در بردارنده اعتقاد به تحقق وجود شييء اعم از خارجي و يا نفساني باشد تعليق مي كند و هر نوع فرضيه اي را كه مأخوذ از منابع ديگر باشد، كنار مي نهد و تنها آن چيزي را در نظر مي گيرد كه به آگاهي داده شده باشد و تنها ذات شي، مورد تحليل قرار مي گيرد. از اين رو، مي توان گفت كه پديدارشناسي از طريق شهود ذوات و اپوخه و همچنين با طرد و حذف وجود خارجي آن ميسر مي گردد، طريق روش شناختي تفكر هوسرل ناميده اند.
هوسرل در روش مبتني بر پديدار شناسي، درصدد است تا پايه محكمي براي همه علوم به خصوص فلسفه به وجود بياورد. او منبع اصلي را در شهود و يا به تعبيري ديگر در آگاهي نخستين كه به نحو بي واسطه به وجود آمده، مي داند. هوسرل به دو نوع شهود اعتقاد دارد؛ اول شهود حسي و ديگري شهود مثالي است. از ديدگاه وي، متعلقات شهود حسي امور واقع است و متعلقات شهود مثالي ذوات است. در نظر هوسرل، شهود حسي همان ادراك است كه در آن، آن چه ادراك مي شود به طور بي واسطه به آگاهي كه متصف به صفت ادراك است داده مي شود و در واقع ادراك حسي همان شيوه اوليه شناخت اشياست. هوسرل حادث شدن ارتباط ميان فاعل شناسايي و متعلق ادراك را «حيث التفاتي» مي نامد كه از مهمترين مسايل پديدارشناسي است. در قرون وسطي لفظ التفات در رابطه با تصور و تصديق به كار برده مي شد. از ديدگاه هوسرل، پس از تحويل مثالي، ذوات اشيا به وجود غيرخارجي التفاتي در نفس حضور مي يابند. اين شيوه از حيث التفاتي بيانگر ارتباط ميان ذهن و عين است. معني حيث التفاتي در نظر هوسرل اين است كه نفس در هيچ زماني مجرد از ماهيت مورد اضافه نيست. به بيان ديگر، هر شناسايي مستلزم اضافه است و همواره ميان فاعل شناسايي و از سويي ديگر اشيا يعني متعلق شناسايي نسبت وجود دارد و وجود اين نسبت همان حيث التفاتي است. التفات صفت ذاتي آگاهي محض است. بدين ترتيب، آگاهي از آن جهت كه حيث التفاتي دارد و حيث التفاتي نيز از آن جهت كه داراي دو جنبه عيني و ذهني است، در بردارنده عينيت شناسايي و حافظ رابطه عين و ذهن است. از اين رو، با آگاهي محض به متعلقات التفاتي است كه ماهيت اشيا پديدار مي شود. مي توان بيان نمود كه پديدارشناسي، شناسايي ماهيت از طريق شهود و با حيث التفاتي آگاهي است كه نسبت ميان متعلق ادراك و فاعل شناسايي به وجود مي آيد.
بنابراين دانستيم كه در نظر هوسرل پديدارشناسي روشي است كه در آن ذوات اشيا در برابر آگاهي پديدار مي شود. او با تفكيك شهودهاي حسي از شهودهاي ماهوي، علوم تجربي را از علوم ماهوي جدا مي كند. به بيان ديگر، او امور واقع را از ذوات متمايز مي گرداند. نفس را نه محلي براي ذوات، بلكه مصدر آن مي داند. از اين رو، براي ارجاع صور معقول حاصل در ذهن به خود نفس بايد به ذوات حقيقي كه ماهيت صرف بوده و خالي از تجربه باشد، دست يافت. براي دستيابي به اين ذوات حقيقي، هوسرل از تحويل استعلايي نام مي برد. در اين گونه از تحويل جنبه عقلي آگاهي در نظر گرفته مي شود. در اين حالت، تمام صوري كه در ذهن حاصل شده اند، به آگاهي محض ارجاع شده و بين آگاهي و متعلقات بي واسطه آن التفات حاصل مي شود و به بياني ديگر، ذوات حقيقي پديدار مي گردد. از اين رو، مي توان پديدارشناسي را در نظر هوسرل شيوه پديدار شدن ذوات و توصيف و تبيين آن دانست.
در طريق پديدارشناسي، به جاي توجه به بحثهاي مفهومي، بايد به وجدان و تجربه حضوري بي واسطه روي آورد و تنها به تجربه دروني پرداخت. در ديدگاه پديدار شناسانه، عالم از حيث ابژكتيوي دكارت مورد بررسي قرار نمي گيرد، بلكه از آن نظر كه چيزي توسط آگاهي كسب شده است، مورد توجه واقع مي شود. بنابراين، مي توان گفت پديدارشناسي توصيف حضوري چيزي است كه بر مبناي آگاهي انسان ظهور كرده است.
نظرات بینندگان