پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حسین شریعتمداری،مدیرمسئول روزنامه کیهان در گفتگو با نشریهای روسی به تببین ماهیت انقلاب اسلامی و تقابل آن با غرب میپردازد.
پروخانوف: آقای شریعتمداری، ایران معاصر با استفاده از کدام منابع مادی و معنوی موفق میشود طی سالهای متوالی در برابر فشار جهان غرب ایستادگی کند؟
شریعتمداری: بسم الله الرحمن الرحیم. آقای پروخانوف، در بدو این گفتوگو مایلم انقلاب اسلامی ایران را با انقلابهای دیگر و از جمله انقلاب سال 1917 روسیه مقایسه کنم.
تفاوتها فراوان است ولی میخواهم به یک نکته مهم اشاره کنم. مارکسیسم به مثابه ایدئولوژی انقلاب سوسیالیستی شما، همراه با انقلاب و رهبرانش به کشورتان راه پیدا کرده بود.
در زمان حکومت تزاری مردم روسیه از مارکسیسم اطلاعی نداشتند. آقای لنین این ایدئولوژی را با خود آورده و بعد از ورود به روسیه آن را طی سخنانی که روی یک زرهپوش ایراد کرد، اعلام نمود.
در مراحل بعدی هر رهبر جدید شوروی این ایدئولوژی را به گونه خاص خود تعبیر و تفسیر میکرد زیرا رهبر کشور حامل و حافظ ایدئولوژی مارکسیسم محسوب میشد.
تعبیر لنین از مارکسیسم با تعبیر تروتسکی فرق میکرد، تعبیر تروتسکی با تعبیر استالین تفاوت داشت. خروشچف تعبیر استالینی را مورد بازنگری قرار داد ولی گورباچف تقریبا در تمام مجموعه ارزشهای مارکسیستی تجدیدنظر کرد.
به جرات اعلام میکنم که مردم روسیه معنی این ایدئولوژی را که از خارج برای آنها آورده شد، تا آخر و به طور کامل نفهمیده بودند.
ببخشید که اینقدر بیپرده این موضوع را بیان میکنم ولی در جریان انقلاب اسلامی ما، ایدئولوژی آن همراه با انقلاب وارد کشور نشده بود. ایدئولوژی و اعتقادات اسلامی از دیرباز در بطن و قلب ملت ما زنده بود.
وقتی انقلاب رخ داد و نظریه و برداشت اسلامی از جهان اعلام شد، مردم احساس کردند که آنها از قدیمالایام این نظریه را میدانستند و اینکه این نظریه در قلوب آنها وجود داشت و حالا آنچه را که مفقود شده بود، به آنها ارائه میدهند.
آنها گمشده خود را بازیافتند. حضرت امام خمینی پیامهای خود را ابتدا از عراق و سپس از پاریس (فرانسه) ارسال کرده و از خداوند متعال اعطای همان خصوصیات اخلاقی به شهدای خود را مسئلت میکرد که شهدای دوران حضرت محمد(ص) و جنگ کربلا در دوران امام حسین(ع)، سومین امام ما داشتند.
مردم این پیامها و دعوتها را به عنوان یک پیام نزدیک و آشنا قبول کردند زیرا مردم ما در طول سدهها همیشه مراسم بزرگداشت (سالگرد) شهادت امام سوم را برگزار کرده و به خاطر شهادت او بهگونهای عزا میگرفتند که گویا این حادثه همان دیروز اتفاق افتاده بود.
امام خمینی هیچ ایدئولوژی جدیدی را برای ملت نیاورد. او اسلام را از تعابیر و آلایشهای متاخر پاکسازی کرده و اسلام پاک و ناب و اصیل را معرفی نمود که در قلوب مردم همیشه زنده بود.
ضمن اشاره به عواملی که مردم ایران را برای مقاومت بیسابقه در برابر فشار خارجی تشویق کرد، دو اصل مهم را ذکر میکنم.
اصل اول این است که ملتی که استعداد فداکاری داشته و از شهدا تشکیل شده باشد، تسلیم نمیشود و زیر بار اسارت نمیرود.
تنها کسانی که حاضر نیستند جان خود را فدای آزادی بکنند و تا آخر از خود دفاع کنند، خود را تسلیم دشمن میکنند.
ولی شخصی که برای فداکاری و از خودگذشتگی آمادگی دارد، بیباک است و قادر است هجوم دشمن را با قاطعیت هر چه بیشتر دفع کند.
در سال 1986 نمایندگان مجلس اسرائیل از شیمون پرز سوال کردند. در آن زمان بودجه عظیمی برای مقابله با انتقاضه فلسطینی تصویب شده بود که دولت این بودجه را خرج کرده بود ولی انتقاضه روزبهروز قویتر میشد.
پاسخ شیمون پرز به مجلس اسرائیل توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس منتشر شد. بعدا متن این پاسخ را حذف کردند ولی ما آن را در بایگانی خود حفظ کردهایم.
پاسخ او چنین بود: برطرف کردن انتقاضه و سرکوبی مقاومت فلسطینی هدف غایی کوششهای ما نیست. معنی اعمال ما این است که فلسطینیها را به قتل برسانیم ولی آنها مرگ را پایان عمر خود محسوب نکرده بلکه آن را آغاز حیات جاویدان میدانند و از مرگ نمیترسند.
دقت کنید که شیمون پرز در این زمینه فرمول امام خمینی درباره بیباک بودن شهدایی را که به مرگ ایمان ندارند، تکرار کرد.
شما از به اصطلاح «جنگ سی روزه» مستحضر هستید اگر اشتباه نکنم در روز هجدهم یا نوزدهم آن جنگ یکی از ژنرالهای اسرائیلی گفت که فرق بین سربازان اسرائیلی و رزمندگان حزبالله این است که سربازان اسرائیلی بهگونهای رفتار میکنند که گویا به آنها فقط یاد دادند که مردم غیرمسلح را در خیابانهای شهرها بکشند ولی رزمندگان حزبالله از مرگ نمیترسند و شجاعانه به سوی آن میشتابند.
تکرار میکنم: اصل اولی که امام خمینی بیان کرده چنین است: ملتی که برای فداکاری آماده باشد، تسلیم نمیشود.
ولی این فداکاری دینی چیست و شهدا چگونه به وجود میآیند؟ ما اعتقاد عمیق داریم که حیات اصلی انسان بعد از مرگ شروع میشود.
حضور ما در این دنیا موقت است، ما شبیه سیاحانی هستیم که در حین سفرها و سیاحتهای خود در یک مهمانخانه ساکن میشوند ولی هدف اصلی (سفر ما)، در عالم دیگر است.
تمام عمق دین ما در همین اعتقاد خلاصه میشود. اما ایمان درونی و برداشتهای عمیق باطنی از ما ایراد میگیرند که ما ضمن اغراق اهمیت اسلام، خود را در برابر ادیان دیگر قرار میدهیم از این نظر اظهارات اولین توفلر آیندهنگار (فوتوریست) معروف آمریکایی جالب توجه است.
او میگوید:کاری که امام خمینی انجام داد، تنها به معنی زنده کردن جهان اسلام نبود بلکه عامل احیای تمام جهان بود زیرا برای جهان، دین از بالاترین ارزش برخوردار است و اندیشه و روح بر پدیدههای دیگر تفوق دارد.
پروخانوف: در جامعه ایرانی بین ارزشهای عالی معنوی و آسمانی از یک سو و ارزشهای زندگی در دنیای مادی از سوی دیگر، چه تناسبی وجود دارد؟ ایران چگونه با توکل به ایمان الهی و آسمانی موفق میشود روزآمدسازی فنی و مادی را به عمل آورد؟
شریعتمداری: آموزش، تسلط بر علم و دانش و فنآوری، اصل دینی ماست که در قرآن هم آمده است. حضرت محمد(ص) ما را نصیحت میکرد که «حتی در چین دنبال دانش بگردید.» در آن زمان چین یک کشور دورافتاده و مبهمی بود که در واقع برای مردم این قسمت جهان مطرح نبود.
ولی پیغمبر از ما میخواست که حتی در دور افتادهترین نقاط جهان تحصیل علم بکنیم. قرآن میگوید که متدینترین و متقیترین انسانها علما هستند.
حضرت محمد فرمود که اگر انسان حداقل یک ساعت خود را به تفکر اختصاص دهد، این امر از 70 سال دعای او مهمتر است.
انسان معاصر که تمام وقت خود را صرف آموزش، کسب علم و دانش و ساخت فنآوریهای جدید بکند (بهخصوص فنآوریهایی که به مقابله ما با جهان خصم، با دشمنان و ظالمان روزگار کمک میکند) به اهل فداکاری نزدیک است و میتواند شهید نامیده شود.
دانشمندان ما بیوقفه تلاش میکنند بر دانشی مسلط شوند که به کار دفاعی ما کمک کند. آنها این کار را وظیفه دینی خود دانسته و از انجام آن احساس خرسندی میکنند.
زمانی بود که ما از صنایع خود برخوردار نبوده و حتی نمیتوانستیم برای حصاربندی مراتع سیم خاردار تولید کنیم ما خواهش میکردیم که این نوع سیم را به ما بفروشند ولی غرب پاسخ منفی داد و دلیل آورد که ایرانیان میتوانند از این سیم در جبهه برای ساخت موانع استفاده کنند.
این همان زمان بود که غرب به عراق بمب میداد و اتحاد شوروی به عراق موشک «اسکاد» اهدا میکرد. حالا متخصصان ما بدون کمک دیگران سد و نیروگاه میسازند و موشکهایی را تولید میکنند که میتوانند به فضای کیهانی پرواز کنند به همین علت توسعه علم را بخشی از معنویت خود میدانیم.
پروخانوف:به نظر میآید که نخبگان ایرانی مانند نخبگان سایر کشورهای جهان، به تغییر هویت متمایل هستند آیا موفق میشوید نسلهای بعدی نخبگان خود را در همان سطح سنتی معنویت تربیت کنید؟ چگونه آن دسته از نخبگان را که فرسودگی اخلاقی و معنوی را از خود نشان میدهند، از رده خارج میکنید؟
شریعتمداری: آقای پروخانوف، همانطور که اطلاع دارید ایجاد سیماهای کاذب، یکی از ابزار جنگ روانی به حساب میآید. دشمن سعی میکند سیماهایی را بسازد که با حقیقت و واقعیت مغایرت دارد.
غرب تلاش میکند به جهانیان تلقین کند که ایران با فرار مغزها روبهرو شده و اینکه دانشمندان و نقاشان (هنرمندان) از کشورمان مهاجرت میکنند و نخبگان از بین میروند.
این سیمای کاذبی است که دشمنان ساختهاند. ادعاهایی که دانشمندان، نقاشان و نظریهپردازان عقیدتی ما زیر بار وسوسههای دنیای غرب رفته و ایران را ترک میکنند، صحت ندارد.
نمیگویم که نخبگان ما آرزوی اجرای اصلاحات و تغییرات را نداشته باشند. این تمایل وجود دارد ولی با تعبیر غربی فرق میکند. توجه کنید که جوانان بخش عمده نخبگان ما را تشکیل میدهند.
محققان مراکز هستهای ما هم جواناند. بهعنوان مثال، برای غنیسازی اورانیوم سانتریفیوژهایی لازم است که با سرعت عظیمی بچرخند برای ساخت آنها آلیاژهایی (همبستههایی) لازم است که این سرعت چرخش و حرارت بالا را تحمل کنند، دانشمندان ما آلیاژ مخصوص ساخت سانتریفیوژ را طراحی و تولید کردند.
وقتی فرمول این آلیاژ را به نمایندگان آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارائه کردیم آنها مات و متحیر شدند.
نخگبان به اجرای اصلاحات و نوسازی دائمی علاقهمندند که این اصل وجودی آنهاست که باعث میشود آنها «نخبه» محسوب شوند.
ولی در موارد زیادی نه تلاش برای بهبود بخشیدن زندگی بلکه به هرج و مرج تبدیل کردن واقعیت زیر نقاب شعار اصلاحات پنهان میشود.
مصلحین واقعی سعی میکنند نواقص و معایب پدیدههای مختلف را برطرف کنند. دنیا را بهتر بکنند و دستگاههایی را بسازند که عاری از عیب و نقص باشد.
ولی این تغییرات و اصلاحات باید در چارچوب نظام، در قالب قوانین کشور و جامعهای صورت بگیرد که در بطن آن این نواقص و معایب کشف شده است.
ولی اگر اصلاحات از حدود نظام و اسلام خارج شود، ما شاهد نه اصلاحات بلکه سرنگونی (نظام) میشویم. این کار باعث ایجاد بینظمی و فروپاشی نظام میشود.
ممکن است در داخل یک سیستم (نظام) معایبی بروز کند، از جمله این معایب میتوان به اشاعه مواد مخدر در جامعه و مفاسد اداری در دستگاههای دولتی اشاره کرد.
مصلح، کسی است که سعی میکند این معایب را اصلاح کند. در اسلام هر فرد مسلمان مصلح و اصلاحطلب است زیرا هر فرد دیندار به شر با چشم انتقادی مینگرد.
به عنوان مثال مایلم آیهای از قرآن ذکر کنم. پیغمبر(ص) به ما میآموزد: دقت کنید و مراقب کسانی باشید که خود را طرفدار نوآوری اعلام میکنند و در حقیقت امر فقط به دنبال سود شخصی خود هستند.
این کلمات به چه معناست؟ ممکن است کسانی پیدا شوند که به بهانه اصلاحات به فساد اداری و مالی دست بزنند. منافقانی هم هستند که ما آنها را به فساد مالی سرزنش میکنیم ولی آنها پاسخ میدهند که اصلاحطلب هستند. امام خمینی رهبر فعلی ما تعریف مهمی از این مفاهیم ارائه کردهاند.
منبع : همهشری ماه