شفقنا نوشت: آیت الله هاشم زاده هریسی دغدغه های بسیار داشت، انتقادات هایی نسبت هم لباسی های خود وارد کرد و گفت: اگر می خواهیم مردم را به سوی کمال انسانی مدیریت کنیم نخست باید خودمان را بسازیم و مدیریت کنیم!
در کنار انتقادها از اهمیت حضور روحانیون در کشور هم سخن گفت، اما بارها و بارها تأکید کرد که اگر روحانیت مقام، سیاست و حکومت را هدف اصلی قرار دهد مخرب و خطرناک خواهد بود.
با نگرانی بسیار در مورد آینده کشور صحبت کرد و با تأسف گفت: به جای بررسی عملکرد های خودمان همیشه به دیگران نهیب می زنیم و فرافکنی می کنیم! نارضایتی ها علنی و همگانی شده است نظام اسلامی مان و مردم عزیزمان را دریابیم همین امروز که فردا دیر است! اگر کشور و نظام را بعد از انقلاب با قبل از انقلاب و یا با کشورهای همجوارمان مقایسه کرده و به آن قانع بشویم باختیم. روحانیت بعد از انقلاب نباید خود را با روحانیت قبل از انقلاب مقایسه کند.
حکومت اسلامی بدون عدالت و قداست معنایی ندارد. حفظ عدالت، قداست و عوامل مشروعیت و مقبولیت نظام از حفظ اصل نظام واجب تر است.
آیت الله دکتر هاشم زاده هریسی نماینده مجلس خبرگان رهبری در گفت وگو با شفقنا در پاسخ به وظیفه اصلی و کار ویژه های روحانیت اظهار داشت: رسالتی که به روحانیت محول شده دنباله رسالت پیامبران و ائمه معصومین است به عبارت دیگر روحانیون در اصل، رسالت انبیاء و امامان معصوم را در حد توان و ظرفیت خود برعهده دارند. پیامبران از طریق وحی وصل به خدا بودند، امامان از طریق وحی با خداوند ارتباط نداشتند، اما از طریق عصمت، پاکی، نورانیت دل و علم لدنّی به خدا متصل بودند ولی روحانیت از این دو نوع ارتباط با خدا برخوردار نیستند بلکه به عنوان یک انسان عادی و عالم در حد توان خود بطور نسبی رسالت پیامبران و امامان را ادامه می دهند تا دین خدا و حجّت الهی در روی زمین منقطع نگردد.
رسالت روحانیت در کلمه هدایت خلاصه می شود
او با بیان اینکه وظیفه و رسالت اصلی روحانیت”انسان ساختن و تربیت انسان هاست” گفت: رسالت روحانیّت در کلمه هدایت خلاصه می شود هدایت به عنوان یک اصل محوری و جامع در قرآن مطرح است، خداوند دین را برای چه تشریح کرده و پیامبران را برای چه فرستاده و کتب آسمانی را به چه منظور نازل نموده و مسأله امامت و جانشینی را بعد از نبوت برای چه مقدر ساخته که جانشین همیشه باید در روی زمین حضور داشته باشد این اتصال لحظهای قطع نگردد همه اینها طبق آیات قرآن برای همان هدایت انسانهایعنی تعلیم، تربیت، تزکیه و انسان سازی و به کمال انسانیت رساندن انسانها است روحانیت برای تأمین سعادت انسان در دنیا و آخرت از طریق هدایت است هدایت خاص آخرت نیست در دنیا هم کارساز است زیرا انسان اگر در دنیا هدایت و تربیت نشود و به کمال نرسد فضایل و مکارم کسب نکند دچار ضلالت و رذیلت گردد مانند یک حیوان درنده به جان هم می افتند، خون یکدیگر را میمکند و گوشت یکدیگر را می جوند بنابراین انسان اگر بخواهد در دنیا هم سعادتمند شود و خوب زندگی کند نیازمند هدایت است بهشت دنیا و آخرت هر دو مرهون هدایت است و بس، هدایت گرچه به ظاهر یک کلمه است ولی معنای وسیع و جامع و آثار فراوان و عظیمی دارد هدف نهائی ادیان، انبیاء و اوصیاء است روحانیت نیز باید همین هدف و رسالت را ادامه دهد ولی روحانیت تا راه ها، روش ها و جذبات را نشناسد و بکار نبندد نمی تواند به هدف برسد.
روحانیون ابتدا باید خود را بسازند و متعالی نمایند آنگاه دنبال سیاست و ریاست بروند
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: روحانیت نخست باید خود را الهی سازد و آنگاه جامعه و مردم را الهی کندوقتی انسان در دنیا الهی شد آن وقت میتواند در آخرت بهشتی شود و به مقامات عالیه نایل آید زیرا بهشت جایگاه الهیون است و این خلاصه مسئولیت و رسالت روحانیت است هر چیز دیگری که روحانیت در جامعه انجام میدهد باید مقدمه و ابزار این هدف اصلی باشد در غیر اینصورت ابتر است.
در انجام این وظیفه مقدس و ایفای این مأموریت الهی یعنی در ادامه رسالت انبیاء و اولیاء مقدمات و پیش شرطهای زیادی لازم است که روحانی باید نخست آنها را برای خود فراهم سازد مهمترین آنها عبارتند از:
علوم و فنون مختلف مرتبط با هدایت، تبلیغ و تربیت به حدّ کافی هر چه بیشتر بهتر.
فضایل و مکارم اخلاق و ملکه عدالت، تقوا و خودسازی بمعنای واقعی آن که روحانیت قبل از ورود به عرصههای سیاست و مسئولیت های سیاسی و یا دینی باید خود را با آنها مجهز و مصونیت سازی کند.
خلوص، اخلاق، صداقت و قیام فقط برای خدا (قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا)
روش شناسی و بکارگیری روش نیک و شیوه جذّاب در ارتباط گفتاری و رفتاری با همه مردم و با دوست و دشمن.
و مقدمات مختلف دیگر که پیش شرط مقام و مسئولیت و شرط لازم موفقیت روحانیت در امر هدایت و تربیت مردم و اصلاح جامعه است و از شرایط و ملزومات تبلیغ و دعوت به سوی خدا است در این میان، مهمترین و مؤثرترین در عین حال مغفولترین آنها بند چهارم یعنی روشها، زیبائیها و جذابیتهای گفتارها و رفتارها است که یک روحانی در مأموریتهای الهی خود باید با آنها کاملاً آشنا و مجهز باشد و آنها را بکارگیرد زیرا آنها لباس و نماد گفتار و عمل است اگر لباس زیبا و درخشان باشد آدمی را به سوی محتوا میکشد و اگر نازیبا، تیره و زننده باشد، دل را میآزارد و پس میزند بدین جهت روش، شیوه و لحن گفتار و عمل از خود آنها مهمتر است اگر گفتار و عمل خوب و صحیح ولی روش و لحن ادای سخن و انجام عمل نامناسب و زننده باشد آنها را زشت و ناصواب مینمایاند و مخاطب را از محتوای دعوت دور میسازد بجای جذب، لجاجت و تقابل ایجاد نموده و او را به مبارزه و مقابله میکشاند بدین جهت قرآن مجید انسان را هم به عمل و گفتار نیک و صالح دعوت میکند و هم با روش نیک و زیبا و میفرماید: «وقولوا للناس حُسناً» و « فَقُو لَا لَهُ قَوْلاً لَّیِّنًا » که «قول» همان اصل عمل و مأموریت است « حسناً و لیّناً» یعنی زیبایی ونرمی و مهربانی هم روش و متد آن است در قرآن مجید نمونههای زیادی در باب زیبائی عمل و روش وجود دارد که ذکر آنها در اینجا نمیگنجد و این یکی از درسها و آموزشهای مهم قرآنی است بنابراین تنها بگوییم که ما حقیم و گفتارمان حق و عملمان صحیح است باید همه از ما تبعیت کنند کافی نیست باید روش و متد گفتار و عمل نیز خوب، زیبا و جذاب باشد تا اثر و نفوذ کند با توپ، تشر، تحکّم و اعمال قدرت نمیشود گاهی نتیجه معکوس حاصل میشود یعنی هم خود عمل و گفتار باید صحیح و حق باشد و هم روش و لحن ادا و انجام آنها باید زیبا و نیکو باشد این دو زیبایی باید بهم ترکیب شوند تا به نتیجه برسد و نور تولید کند این دو مکمل یکدیگرند اگر از هم جدا شوند نتیجه که حاصل نمیشود که هیچ، بدتر هم میشود نور هدایت که تولید نمیشود ظلمت و ضلالت تولید میگردد این یک حقیقت و درس قرآنی است که متأسفانه گاهی گفتارها و اعمال خوب و درست با روشهای بسیار بد ارائه میگردد مخاطبان را از حقایق دور میسازد ما بدان توجه نداریم فقط بحق بودن خودمان پا میفشاریم از اینکه حق را چگونه و با چه روشی مطرح و ارائه کنیم غافلیم و در نتیجه درجا میزنیم و یا عقب میرویم این حقیقت یکی از مهمترین درسهای روحانیت است که قرآن مجید بر آن تأکید میورزد متأسفانه در جامعه ما این حقیقت مغفول مانده است !
اگر روحانیت مقام، سیاست و حکومت را هدف اصلی قرار دهد مخرب و خطرناک خواهد بود
هاشم زاده هریسی در پاسخ به اینکه حضور روحانیت در حکومت و امور اجرایی را چگونه ارزیابی می کنید؟ گفت: به نظر من حضور روحانیت در حکومت و مسئولیتهای اجرائی بذات خود عیب و اشکالی ندارد اگر اشکالی باشد در مقاصد و اهداف و در نحوه عملکردها است اگر روحانیت صرفاً به قصد اقامه دین، هدایت و تربیت مردم و اصلاح جامعه به عرصه حکومت و مسئولیت وارد شود و در این مسیر نیز کاملاً صحیح و شایسته شأن حرکت کند و حکومت را فقط وسیله و ابزار خدمت، هدایت و رفاه و صلاح مردم قرار دهد و عملکردها هم کاملاً درست و الهی و با روش نیکو و زیبا سامان یابدو نهایتاً نیز در این امر مقدس موفق باشد حضور روحانی در حکومت مبارک است ولی اگر هدف اصلی مال، منال و قدرت باشد یا عملکردها نارسا و معیوب و یا روشهای عمل و برخوردها نازیبا و نامناسب و یا در تأمین رفاه و رضایتمندی مردم ناکام باشد حضور روحانی در حکومت زیانبار و خطرناک خواهد بود همه نارضایتی ها و بدبینی ها به دین و روحانیت منتقل میشود موجب وهن دین و جدائی روحانیت از مردم گردیده و در برابر مردم قرار میگیرد در صورتی که روحانیت پیوسته باید در کنار مردم و پناهگاه مردم باشد نه در برابر مردم، اگر بنا است حکومتی بنام دین باشد و روحانیت نیز در آن حکومت حضور داشته باشد باید بسیار زیبا، سالم، کارآمد و مردم دار به معنای واقعی آن سامان یابد و همه امور در محور عدالت بچرخد جز عدالت، زیبایی، مهر و محبت در آن دیده نشود وگرنه عدمش به زوجود، زیرا که وجودش بنام دین و روحانیت تمام میشود طبیعتاً ضررش بیش از نفعش خواهد بود حکومت دینی و حضور روحانیت درحکومت بسیار ظریف و شمشیر دو لبه است مراقبت شدید میطلبد که از لبه عدالت، قداست و رحمتش که لبه الهی آن است استفاده شود از لبه قدرت، ریاست، جباریت و دین ابزاری که لبه شیطانی آن است استفاده نشود « وَ لَاتَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ » اگر از لبه مبارکش استفاده شود از آن نور، رحمت، مهر و محبت، صلاح، رفاه و برکت دنیوی و اخروی، مادی و معنوی برای مردم و جامعه میبارد نه فقر، محرومیت، بیعدالتی و نه بدبینی و نارضایتی و مشکلات فراوان دیگر. حکومت دینی فقط به عنوان وسیله اقامه دین و گسترش عدالت و برای هدایت و تربیت مردم، در راه آسایش مردم مشروعیت دارد و حضور روحانیت در چنین حکومت مقدس، موفق و کارآمد با برخوردها و عملکردهای زیبای الهی و انسانی روا و ممدوح است حکومت دینی با حضور روحانی باید برای مردم و جامعه و کل جهان برکات مادی و معنوی به ارمغان بیاورد چنانکه قرآن مجید میفرماید: اگر احکام و کتب الهی را در روی زمین اقامه و حاکم می کردند «لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم » برکات الهی برای آنان از بالای سرشان می بارید و از زیر پایشان می جوشید !!
اگر حکومت دینی چنین برکاتی برای مردم در بر نداشت باید علت آن را در نحوه عملکردها و چگونگی حاکمیت جستجو کرد!!
خلاصه اینکه اولاً: حکومت دینی و حضور روحانیت باید فقط با هدف اقامه دین خدا و ادامه رسالت انبیاء و امامت اولیاء و در جهت اصلاح جامعه، هدایت و تربیت انسانها باشد و ثانیاً: روحانیت قبل از ورود به این عرصهها و هر مقام دینی و یا سیاسی کوچک و بزرگ باید خود را از نظر روحی و معنوی بسازد تزکیه، خودسازی و آماده سازی کند تا از مقام و قدرت کوچکترین سوء استفاده نکرده و کمترین ضرر و ضربه به دین خدا و به مردم وارد نگردد موجب ناراحتی، نارضایتی و دلآزردگی بندگان خدا نشود چون همه این امور برای مردم است حتی دین ، قرآن و پیامبران هم برای مردم آمدهاند مردم بندگان خدا هستند خداوند بندگان خود را دوست داردو نمیخواهد حتی یک نفر از آنان گمراه شود و به جهنم برود و دوست ندارد کوچکترین نارضایتی و ناراحتی از ناحیه هیچکس مخصوصاً از سوی حکومت برای آنان فراهم شود و یا مورد ظلم، ستم و بیمهری قرار بگیرند و در زجر، فقر و محرومیت به سر ببرند!! اگر اینگونه مسایل از ناحیه حکومت دینی و روحانیت رخ دهد و به بدبینی و نارضایتی مردم منتهی شود دین و اعتقادات مردم و روحانیت همه چیز برباد میشود خطر حکومت دینی و روحانیت در همین جا نهفته است حدود ۴۰ سال است بنام دین حکومت می کنیم و میخواهیم جامعه را اصلاح، اسلامی و اخلاقی کنیم و مردم را هدایت و تربیت کنیم چقدر موفق شدهایم؟! باید ارزیابی و بازنگری کنیم و برخود نهیب بزنیم !
به جای بررسی عملکرد های خودمان همیشه به دیگران نهیب می زنیم و فرافکنی میکنیم!
هاشمزاده هریسی در پاسخ به اینکه آیا تا به امروز نهاد روحانیت توانسته از حکومت و از مقام و قدرتی که در اختیار دارد برای رسیدن به هدف اصلی خود استفاده کند و چقدر؟ گفت:حرف من همین است که روحانیت باید تلاش کند که حکومت دینی مخصوصاً عملکرد خود را سالم و کارآمد سازد و در اهداف خود موفق شود در غیر اینصورت زیانبار خواهدبود روحانیت و حاکمان دینی باید پیوسته عملکردهای خود را ارزیابی و بازنگری کنند و یکی از وظایف مهم روحانیت و حاکمیت و مخصوصاً روحانیت مسئول همین است که عملکردهای چهل ساله خود را در جمهوری اسلامی بازنگری،آسیب شناسی و بازیابی کنند که چه توفیقاتی بدست آوردهایم و چه ناکامیهایی داریم ضرر کردیم و یا سود و چقدر و چرا؟متأسفانه تا کنون چنین نگرشی به گذشته هایمان نداشتیم و در چنین فکری هم نیستیم ما باید پیش از اینکه به دیگران و حتی به دشمن بتازیم و به آنها نهیب بزنیم و فرافکنی کنیم باید به خودمان و عملکردهایمان و به رفتارها و برخوردهای خودمان با یکدیگر و با مردم بپردازیم که حدود ۴۰ سال است به عنوان اقامه دین و به منظور هدایت و تربیت مردم حکومت دینی تشکیل دادهایم و میخواستیم یک جامعهای را به عنوان جامعه اسلامی تربیت و ساماندهی کنیم و در روی زمین پهناور قطعهای را بنام سرزمین ایران در تمام ابعاد مادی و معنوی، ظاهری و باطنی آباد و زیبا سازیم مردم و جوانانش را هدایت و تربیت کنیم و به عنوان الگو و نمونه به جهان و جهانیان ارائه دهیم و بگوییم که بیاییداین چنین باشید! ۴۰ سال است که برای این هدف تلاش میکنیم و این همه شهید برای این هدف عالی تقدیم داشتیم امّا چقدر موفق شدیم باید یک بازنگری و آسیب شناسی کارشناسانه و شجاعانه انجام دهیم که چقدر در این نمونه سازی موفق هستیم و چقدر ناکام و چرا و چگونه؟ لازمه آن اینست که یک گروه کارشناسی قوی، شجاع و فراقوا تشکیل شود تا سال به سال و یا حداقل چهل سال گذشته را بررسی، آسیب شناسی و بازیابی کنند احیاناً اگر نارسائی و عیبی وجود دارد، علل و عوامل آنرا بیابند و شفاف سازی و علّت یابی کنند ما باید برخودمان نهیب بزنیم و هر کس بخودش نهیب بزند ما زیاد نهیب میزنیم پیوسته نهیب میزنیم ولی هر جناح سیاسی به جناح دیگری ، هر کس به کسی دیگر ، این دولت به آن دولت، دولت حاکم به دولت سابق، هَلُمَّ جَرًّا همه چیز را سیاسی کردیم سر و صداها زیاد است گوشها را می خراشد و دلها را می آزارد ولی نتیجهای مشاهده نمی شود زیرا هیچ کس خود را مقصّر نمی داند همه کس دیگری را متهم می سازد. بیایید با خودمان با انقلاب و نظام و با مردم روراست باشیم همه مامسئولیم هر کس مقامش بالاتر و مسئولیتش بیشتر،تقصیرش بیشتره ، نارضایت های مردم ظاهر و علنی شده مشکلات مردم را میبینیم با پوست و گوشتمان لمس میکنیم ناله هایشان را می شنویم اما علل و عوامل آنرا بررسی، آسیب شناسی و بازشناسی نمی کنیم از مردم عذرخواهی نمی کنیم و دنبال حل مشکلات نمی رویم!
نارضایتیها علنی و همگانی شده است نظام اسلامی مان و مردم عزیزمان را دریابیم همین امروز که فردا دیر است !!
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: متأسفانه همه حتی طرفداران نظام و انقلاب، خانوادههای شهدا ، ایثارگران، اغنیا و فقیران ، مسئول و غیر مسئول هر کسی به نوعی فریاد میکشد و اظهار ناراحتی و نارضایتی میکنند بسیاری از سر دلسوزی و نگرانی و نه با دشمنی، از سوی دیگر دشمن هم این مشکلات و نارضایتیها را بزرگنمایی و تبلیغ میکند اگر تنها دشمن بگوید ما مقاومت و دفاع میکنیم و میگوییم چون دشمن میگوید به دهان دشمن میزنیم در صورتی که هر کس کار بد انجام دهد دشمن خواهد گفت، باید به واقعیتها و به عیوب خود توجه کنیم گاهی هم برخی از حرف ها و عیب ها را انسان باید از دشمن بشنود و بیدار شود حرف دشمن عامل بیداری و تنبه باشد نه عامل لجاجت و اصرار اگر تنها دشمن بگوید قابل توجیهه است دشمن، دوست، راضی، ناراضی، خانواده شهدا، ایثارگران، دلسوزان نظام و انقلاب، روحانی و غیرروحانی همه میگویند هر جناحی علیه جناح دیگر هر دولتی علیه دولت دیگر در مناظرات انتخاباتی هر کاندیدی علیه دیگری همه میگویند همه اینها را زیر پا بگذاریم که دشمن چنین گفته و چنین کرده خدا شاهد است که بسیاری از این فریادها از سر دلسوزی خیرخواهانه و ناصحانه است ما عاشق این نظام،اسلام، ایران و ولایتیم عزت دنیا و آخرتمان با آن گره خورده است بیایید بخود آییم عیب زدایی و اشتباه زدایی کنیم از اشتباهاتمان برگردیم اشتباه کردن عیب نیست اصرار ورزیدن به اشتباهات عیب بزرگ و گناه نابخشودنی است ما اگر از اشتباهاتمان برگردیم و بیاییم، مردم بدنبال ما میآیند امیدوار می شوند و حمایتمان میکنند.
هریسی در پاسخ سئوال از کارآمدی نظام گفت: با ثروت و ظرفیتی که کشور و نظاممان از آن برخوردار است با قدرتی که در اسلام و انقلابمان نهفته است میتوانستیم در این مدت چهل ساله جمهوری اسلامی، کشورمان را از نظر اقتصادی و سیاسی به حد یک کشور ابرقدرت و از نظر فرهنگی و اسلامی به اوج اعلا برسانیم. ژاپن در جنگ بین المللی دوم سال ۱۹۴۵ در اثر حمله شیمیائی آمریکا شکست خورد و تسلیم آمریکا شد همه چیز خود را از دست داد و بخاک سیاه نشست آمریکا ژاپن را تسخیر کرد کارخانهها را بست چون کارخانه ها را در دوران جنگ تبدیل به اسلحه سازی کرده بودند وقتی آمریکا ژاپن را تسخیر کرد همه آنها را تعطیل نمود و همه جا قفل شد از معادن نفت و بسیاری از ظرفیت هایی که ما از آن برخورداریم محروم بود با این حال ژاپن در عرض ۲۰ سال پیشرفتهای کلان کرد و دوباره ژاپن شد از نظر اقتصادی و صنعتی قدرتمندتر از قبل بعد از ۲۰ سال شکست ژاپن که آمریکا با یک مشکل اقتصادی روبرو شده بود رئیس جمهور آمریکا معاون خود را به ژاپن فرستاد و از آنها کمک خواست مادر صنعت ژاپن میگوید: ما در آن موقع احساس کردیم در برابر آمریکا پیروز شدهایم آری پیروزی واقعی اینست در حقیقت ژاپن با پول و حمایت همان دشمنی که روی سینهاش نشسته بود ژاپن شد با عقل و درایت دشمنش را دوشید و خود را ساخت در صورتی که ژاپن نه اسلام ما را داشت و نه قدرت انقلاب ما را و نه معادن نفت و گاز و نه ظرفیتهای دیگری که کشور و نظام ما از آن برخوردار است هیچ نوع از سنن و استقلال خود نیز دست بر نداشت آیا ما نمیتوانستیم با این ظرفیتهای بالا در مدت ۴۰ سال با حفظ استقلالمان به آنجا و حتی فراتر از آن برسیم؟! آیا نباید آسیب شناسی و علت یابی کنیم البته منظور این نیست که ما هیچ کاری انجام ندادهایم کارهای بسیار بزرگ و عظیم داخلی و بین المللی بعد از انقلاب در جمهوری اسلام انجام گرفته که قابل توجه و شایسته ستایش و قدردانی است نباید سیاه نمایی شود ولی جان سخن ما اینست با قدرت و توان فوق العاده اسلام و انقلاب اسلامی و با ظرفیت های فراوان مادی و معنوی که کشور و نظام ما از آن برخوردار است می توانستیم کارهای بسیار زیادتر، مهمتر و اساسیتری در این ۴۰ سال آنجام دهیم آنچه انجام شده با آنچه باید می شد و می توانستیم بکنیم فاصله زیادی داریم ! منتظر چه هستیم ؟
اگر کشور و نظام را بعد از انقلاب با قبل از انقلاب و یا با کشورهای همجوارمان مقایسه کرده و به آن قانع بشویم باختیم
نماینده مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه ما نباید امروزمان را با قبل از انقلاب و کشورهای همجوارمان مقایسه کنیم و به آن راضی و خرسند شویم افزود: قبل از انقلاب شرایط خاص خود را داشت طاغوت حاکم بود نه اسلام هر چه بود بنام طاغوت تمام میشد نه بنام اسلام و نه به نام دین و روحانیت و همچنین نباید با کشورهای کوچک اطراف خودمان هم مقایسه کنیم نظام ما بی بدیل و اسلامی است ما انقلاب کردیم یک کشور با ملت انقلابی واستثنایی هستیم این همه شهید دادیم ولی در عین حال اگر مقایسه کنیم متأسفانه گاهی متوجه میشویم که برخی از کشورهای همجوار در برخی امور از ما جلو زدهاند مخصوصاً از نظر اقتصاد و معیشت مردم در صورتی که کشورهای اطراف ما قبل از انقلاب در حد یک روستا در برابر ایران بودند یک روستا که یک کدخدا به عنوان شیخ در آن نشسته بود کدخدایی میکرد شیخ نشین و یا کدخدا نشین بودند بحال ما غبطه میخوردند اما حالا ببینید در برخی از این کشورها چه تحولات، آبادیها و پیشرفتهای اقتصادی نسبت به قبل از انقلاب ما رخ داده است که در صورتی که انقلاب را ما کردیم شهید را ما دادیم نه آنها ، خدا میداند که همه این حرفها را از سر دلسوزی میزنیم عاشقانه، ناصحانه و خیرخواهانه می گوییم تا بخود آییم ما عاشق این کشور، این انقلاب و این نظام و ولایت هستیم قبل از انقلاب به زندان رفتیم در سلول ساواک خوابیدیم و زجرها کشیدیم بعد از انقلاب شب و روز تلاش کردیم تا پیر شدیم شهید و اسیر دادیم تا افتادیم و امروز هم این حرفها را میزنیم تا بخود آییم و بپاخیزیم خانه تکانی کنیم ! منظورما این نیست که بعد از انقلاب درجمهوری اسلامی کاری انجام نگرفته بلکه بسیارو بیشمار انجام گرفته ولی مشکلات و نواقص زیادی هم داریم می توانیم بسیاری از آن مشکلات را نداشته باشیم میخواهیم بهتر از آنچه هستیم باشیم داشته هایمان بیشتر از آن باشد که داریم مشکلات و کمبودهایمان کمتر از آن باشد که داریم عدالتمان، پاکی و قداستمان، تقوایمان، اخلاقمان محبتمان،ادبمان و احتراممان نسبت به یکدیگر فراتراز آن باشد که هست علت شناسی و آسیب شناسی کنیم علت یابی کنیم که کشور و نظام ما اسلامی، انقلابی و روحانی است باید در جهان الگو و اسوه باشیم از ملت و کشورمان غم زدایی و فقر زدایی کنیم چرا تا کنون به آن نقطه که باید میرسیدیم نرسیدیم؟
تا نخواهیم و نگوییم و فریاد نکشیم نمیشود همین !
اگر روحانیت در عرصه مادیات، دنیا طلبی و ثروتاندوزی بیفتد، مخصوصاً اگر مسئول باشد ضربه شدیدی به نهاد روحانیت و نظام وارد میسازد
هاشمزاده هریسی در پاسخ به انتقادات و تأکیدات حضرت آیت الله شبیری زنجانی در مورد کارکردهای روحانیت تصریح کرد: من دغدغههای آیت الله العظمی شبیری را خواندم و نگرانیهای آن بزرگوار را درک کردم ایشان از مراجع شایسته، با تقوا وبا فضیلت هستند ما وقتی قبل از انقلاب درقم طلبه بودیم پدر ایشان آیت الله زنجانی هر کجا نماز میخواندند ما تلاش میکردیم خود را به نماز جماعت ایشان برسانیم نمازش برای طلبهها میچسبید خانواده علم، تقوا، فضیلت و درایت هستند اگر ایشان نکتهای را تذکر میدهند واقعاً از سر دلسوزی است خواه کسی خوشش بیاید و یا نیاید مشکلاتی را میبیند خطرهایی را برای روحانیت احاس میکند همان را بر زبان میآورد.
نماینده خبرگان رهبری در ادامه سخن ابراز داشت : یک تذکر مهم دیگر اینست که روحانیت مخصوصاً طلاب حوزههای علمیه شایسته نیست به جناح بندیها و سیاستبازیها و بازیهای سیاسی رایج در جامعه وارد شود چون سیاستبازی غیر از سیاست دینی، علم سیاست، سیاست دانی و انقلابی بودن است بلکه به علت ذهنیت سازیهای انحرافی علم سیاست و درایت سیاسی را از انسان سلب میکند و از حقیقت منحرفش میسازد حالت پدری و همگانی و مردمی بودن را از روحانیت میگیرد و از مردم جدایش میسازد به گناه و داوریهای خلاف واقع و غیرمنصفانه وا میدارد آلت دست جناحها و بازیگران سیاسی قرارشان میدهد طلاب حوزههای علمیه را از علم، تحصیل، اخلاق، تقوا و خودسازی بازشان میدارد به اخلاق و معنویتش لطمه جدی وارد میسازد نه تنها سیاست نیست بلکه ضد سیاست است بینش سیاسی را کور میکند سم مهلک روحانیت و حوزههای علمیه است !! و دیگر اینکه روحانیت مخصوصاً روحانیهای مسئول در نظام و حکومت باید از فرو رفتن در امور مادی، فعالیتهای اقتصادی ویژه، رانتخواری و گرایش به مادیات و به مال، منال و مقام دنیا و از دنیازدگی جدّا اجتناب ورزند دامن مقدس روحانیت را با این امور آلوده نسازند. مال، منال و مقام پرستی برای روحانی و روحانیت مخصوصاً برای آنانکه در مصدر اموراند بس خطرناک و زهرآگین است. اعتبار و معنویت نهاد روحانیت را خدشه دار میسازد و او را از رسالت اصلی که ادامه رسالت انبیا است بازمیدارد چنانکه در روایت اسلامی ما آمده است که امام صادق ع میفرماید: « اذا رأیتم العالم محبّاً للدنیا فاتّهموه علی دینکم » هر عالم و روحانی را که دیدید مال و مقام دنیا را دوست دارد از او حذر کنید درباره دینتان از او نگران باشید باز فرمود: که خداوند به یکی از پیامبرانش فرمود عالم و روحانی مفتون به دنیا و فریفته مال، منال و مقام دنیا را مابین من و بندگانم واسطه قرار مده که آنان بندگان مرا از من میرانند و از من دور میسازند.
اگر می خواهیم مردم را به سوی کمال انسانی مدیریت کنیم نخست باید خودمان را بسازیم و مدیریت کنیم !
هاشم زاده هریسی در پاسخ این سئوال که تشکیل حکومتی بنام دین و حضور روحانیت در آن چه صورتی دارد پاسخ داد: به نام دین، حکومت تشکیل دادن اشکال ندارد چرا که حکومت دینی بستر اقامه دین وابزار هدایت مردم و اصلاح جامعه است، اگر حکومت دینی با این هدف تشکیل شود و در این مسیر حرکت کند و موفق هم باشد چه زیبا و مرحبا ! حضور روحانیت نیز در چنین حکومتی گاهی از وظایف خواهد بود و در مسیر رسالت او که همان اقامه دین، هدایت و تربیت مردم است تعریف خواهد شد در این حرفی نیست حرف و نگرانی در این است این حکومت را چگونه اداره کنیم عملکردها چگونه باشد که موجب نارضایتی و بدبینی مردم و فرار از دین و روحانیت نگردد بنام دین خلاف شرعها، خلاف اخلاقها،گفتار و کردارهای خلاف عدالت و انصاف اتفاق نیفتد. ترس و نگرانی از نحوه عملکردها است نه از اصل حکومت دینی، حکومت دینی بسیار ظریف است خشن نیست، خشن که بشود حکومت دینی نیست مهر و محبت و انسان دوستی که برود حکومت دینی نیست حقوق النّاس که از حقوق الله مهمتر است اگر ضایع شود حکومت الهی نیست عدالت که برود حکومت دینی مشروعیت ندارد فرافکنی یا بیعدالتی، نا انصافی، تهمت و افترا که وجود داشته باشد حکومت دینی نیست با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود با اسلامی گفتن همه چیز اسلامی نخواهد شد اگر حکومت واقعاً اسلامی و دینی و عاری از ظلم و فساد و بر محور عدالت باشد جامعه را عطرآگین و گلستان میسازد و حضور روحانیت نیز در آن ضروری و امر مبارکی است در غیر اینصورت نه حکومت اسلامی خواهد شد و نه حضور روحانی در آن گوارا خواهد بود. در یک حکومتی به هر نامی که باشد اگر رضایت مردم جلب و نیازهایشان تأمین نشود فقر، فلاکت، غم و اندوه حاکم باشد مردم در هر امری چه کنم چه کنم گویند چه ضرورتی دارد که چنین حکومتی بنام دین نامیده شود تا مردم از دین و دینداران و از روحانیت بیزار و ناراضی شوند اگر چنین حکومتی بنام دین نامیده شود و روحانیت در آن حضور پیدا کرده مقام و مسئولیتی بر دوش بگیرند یا خود روحانیت با گفتار، برخورد و عملکرد ناموزونشان نارضایتی ایجاد کنند روحانیت دیگر در کنار مردم نیست علیه مردم است روحانیت پیوسته باید در کنار مردم و پناهگاه مردم باشد اگر در حکومت هم باشد باید مردم گرا باشد نه حکومتگرا زیرا بقول شهید مطهری از نظر اسلام حکومت برای مردم و در خدمت مردم است نه مردم برای حکومت پس در اسلام اصل بر مردم گرایی و مردم سالاری است نه حکومت گرایی و همه ارکانها، مسئولان، مدیران و قوای حکومتی اسلامی باید مردم گرا و در خدمت مردم باشند این همان معنای مردم سالاری دینی به معنای واقعی آن است نه شعاری برای تحقق چنین حکومتی، حاکمان آن مخصوصاً روحانیت خدمتگزار در آن حکومت نخست باید خود را بسازند، تربیت کنند مهر و محبت دنیا و علقه مال، منال و مقام دنیا را از دل خود بر کنند و عشق خدا و بندگان خدا را جایگزین آن سازند آنگاه به عرصه حکومت و ریاست پای نهند و بر کرسی خدمتگزاری نه ریاست بنشینند !!
خلاصه اینکه :هر عالم و فقیهی که در مورد تشکیل حکومت اسلامی و حضور روحانیت در حکومت دینی تردید و تشکیک نموده و یا اظهار نگرانی کرده و میکنند هرگز از اصل حکومت دینی نبوده است بلکه نگرانیها از نحوه عملکردها و عدم رعایت دقیق حدود شرع و عدالت و شئون دین و روحانیت بوده است که احیاناً موجب بدبینی و نارضایتی مردم از دین و روحانیت گردد واقعاً هم بسیار دشوار و جای بس نگرانی است حساسیت، دقت و مراقبت شدید میطلبد.
روحانیت بعد از انقلاب نباید خود را با روحانیت قبل از انقلاب مقایسه کند
هریسی در پاسخ به اینکه روحانیت امروز را با روحانیت قبل از انقلاب چگونه ارزیابی میکنید گفت : روحانیت امروز نباید خود را با قبل از انقلاب مقایسه کند قبل از انقلاب بستر حکومت غیر دینی بود هر مصیبت، ناراحتی و نارضایتی و هر نوع فقر، محرومیت و بیعدالتی برای مردم پیش میآمد زندان میرفتند، آسیب میدیدند فقر و محرومیت میکشیدند زجر، تبعیض و بیعدالتی میچشیدند هر مشکلی برای مردم پیش میآمد آن را از حکومت طاغوت و طاغوتیان و از حاکمان غیر دینی و سکولار میدیدند و از آنها بیزار و ناراضی و نسبت به آنان بدبین میشدند و به دین، اسلام و روحانیت روی میآوردند که بیایند مردم را از این زجرها نجات دهند روحانیت از این جهت راحت و آسوده خاطر بودند و محبوبیت پیدا میکردند اکنون در یک حکومت دینی هر مشکلی برای مردم و به هرکس پیش بیاید آن را از چشم اسلام و روحانیت میبینند و از آنها ناراضی و نسبت به آنها بدبین میشوند امروز مسئولیت همه مسئولان و حاکمان مخصوصاً روحانیت بسیار سنگین است شرایط امروز با شرایط قبل از انقلاب بسیار متفاوت است قبل از انقلاب عملکرد سوء حکومت موجب محبوبیت، مقبولیت و تبلیغ دین و روحانیت میشد و امروز اگر غفلت شود نارضایتی و ناکارآمدی حکومت میتواند دین و روحانیت را از نظر مردم ساقط کند دشمنان دین و روحانیت نیز همین را میخواهند و روی آن تبلیغات و سرمایه گذاری میکنند امروز همه ما مسئولیم مخصوصاً روحانیت که باید هم مراقب اعمال و گفتار خودمان باشیم و هم مراقب حکومت که خطا و یا کوتاهی نکند اگر گفته شود حکومت دینی بعد از انقلاب کارهای عظیم و مهمی را انجام داده خدمات شایستهای را در کشور ارائه نموده است آری همه اینها درست واقعاً در کشور ما بعد از انقلاب تحولات عظیمی اتفاق افتاده و کارهای بزرگ داخلی و بینالمللی انجام گرفته ولی متأسفانه نواقص و مشکلات فراوانی نیز وجود دارد که موجب نارضایتی و بیاعتمادی مردم میگردد معمولاً در چشم عامه خوبیها زیاد و سریع به چشم نمیآید اما بدیها و زشتیها زود به چشم میخورد و به ذوق میزند، حساسیت، بدبینی و نارضایتی تولید میکندو این یک امر طبیعی است یک لباس سفید خیلی درخشان، براق، پاکیزه ، خو ش قواره و زیبایی را در نظر بگیرید اگر یک و یا چند لکّه سیاه و زشت در آن بیفتد از دور دیده میشود ذوقها را میزند چشمها را میآزارد آن لباس زیبا، گرانبها و ارزشمند را از حیّز انتفاع ساقط میکند حتی کسی رغبت نگاه کردن به آن را ندارد در صورتی که ۹۰ درصد این لباس زیبا و درخشان است تنها ۱۰ درصد آنرا لکّههای سیاه و زشت آنهم بطور پراکنده اشغال کرده است ولی این ۱۰ درصد آن ۹۰ درصد را هیچ کرده و تحت شعاع قرار داده است اما در یک لباس سیاه این لکّههای سیاه نمایان نیست و طبیعی تلقی میشود روحانیت و حکوت دینی لباس فاخر، زیبا، درخشان و سفید است نباید لکّهدار شود لکّه بردار نیست لکّهها در روحانیت و در یک حکومت دینی گرچه بسیار کم و پراکنده باشد چشمها را میزند و ذوقها را میکوبد دلها را میآزارد آیا در عملکرد حاکمان و مسئولان نظام مخصوصاً در برخوردها و عملکردهای روحانیت هیچ نوع عیوب، نواقص، اشتباهات و مشکلات وجود ندارد هیچ لکّه تولید نمیکند؟ و به ذوقها نمیزند نارضایتی و بدبینی نمیتراشد ؟! پس این نارضایتها و ناراحتیها از کجا است ؟! با این لکّهها چه کنیم ؟ چگونه و با چه آب و صابونی آنها را بشوییم و بزداییم چگونه دلها و ذوقها را ترمیم کنیم ؟ اینست که تکلیف حاکمان و مسئولان نظام اسلامی مخصوصاً روحانیت در دوران بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی بسیار سنگین است قابل مقایسه با شرایط قبل از انقلاب نیست !!
حکومت اسلامی بدون عدالت و قداست معنایی ندارد
حفظ عدالت، قداست و عوامل مشروعیت و مقبولیت نظام از حفظ اصل نظام واجب تر است
هریسی در تأکید بر عدالت و رضایتمندی در نظام اسلامی اظهار داشت : حضرت امام در ضرورت و وجوب حفظ نظام اسلامی جملاتی فرموده است که از مجموع آنها یک قاعده فقهی انتزاع شده بنام « حفظ نظام اوجب واجبات است » این یک حقیقت است ولی منظور از آن چیست؟ تا کجا و در کجا جریان دارد گاهی در برخی از امور و در تجویز برخی عملکردهای حراستی، حفاظتی و اطلاعاتی به این قاعده استناد میشود حقیقت این قاعده چیست؟ در تبیین این قاعده مقدمهای را مطرح سپس به نتیجه نهایی میرسم : حکومت اسلامی که حفظ آن از اهم واجبات است دو نوع موجودیت دارد یا به عبارت دیگر از دو لایه تشکیل شده است یکی : لایه و یا موجودیت شکلی و ظاهری که همان ارگانها، قوا و دستگاههای کارگزاری و کارگزاران آن است که قالب و ظاهر نظام را تشکیل میدهند و جمهوری اسلامی نامیده میشود دومی : محتوا و باطن نظام که اسلامی بودن، مشروعیت و مقبولیت آن را تضمین میکنند مانند عدالت، قداست، ویژگیها و زیبائیهای نظام اسلامی و رضایتمندی مردم از نظام که معنا، محتوا و باطن نظام را تشکیل میدهند بعد از آن که این مقدمه ذکر شد به نتیجه نهایی میرسیم و آن اینکه : اگر حفظ نظام از اوجب واجبات و اهم واجبات است منظور کدام موجودیت و کدام لایه آن است قهراً هر دو موجودیت یکجا مورد نظر است هم شکل ظاهری و قالب نظام اسلامی باید حفظ شود و هم محتوا و باطن آن که شرط مشروعیت نظام است موجودیت هر دو باید حفظ شود ولی نکته حساس اینست که از نظر عقلی و شرعی حفظ موجودیت لایه دوم یعنی عدالت و شرایط مشروعیت بسیار مهمتر و ضروریتر از لایه اول یعنی شکل و قالب آن است زیرا مشروعیت نظام مشروط به وجود لایه دوم است اگر لایه دوم یعنی عدالت، قداست، زیبائیهای نظام و رضایتمندی مردم از آن از بین برود لایه اول آن یعنی اصل نظام بخودی خود بطور طبیعی از بین میرود و در حقیقت حکومت اسلامی موضوعاً منتفی میشود و اگر هم مانده باشد شکل و اسکلتی بیش نیست زیرا اگر شرایط مشروعیت و اسلامیت آن از بین برود دیگر آن حکومت که شکل و سیستمش مانده اسلامی نیست حکومتی مانند یکی از حکومتهای غیر دینی و سکولاری دیگری است که در جهان فراوان وجود دارد بنابراین سقوط حکومت دینی و اسلامی از دو طریق امکان پذیر است یکی با دست دشمن که آنرا براندازی کند دومی بدست خودمان که با عملکردهای نامناسب عدالت، قداست و شرایط مشروعیت آن و رضایتمندی مردم و مقبولیت را از بین ببریم و از درون تهی کنیم اینست که قرآن فریاد میکشد :«علیکم انفسکم »یعنی مواظب خودتان باشید از ماست که برماست نکته مهم دیگر اینکه اگر عدالت و قداست نظام از بین برود در آن نظام بطور طبیعی ظلم، ستم و کارهای زشت و خلاف عدالت رواج پیدا میکند و موجب بدبینی، نارضایتی و بیزاری مردم میگردد و این خود موجب سقوط نظام خواهد بود زیرا بقول رسول خدا حکومت با کفر میماند و با ظلم نمیماند و پایدار نخواهد بود : «المُلک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »این را گفتم تا بگویم که تنها از دشمن ننالیم از خودمان نیز بنالیم و از خودمان هم نگران باشیم نگرانی از خودما بیشتر از دشمن است و مواظب خودمان باشیم خطر ما و نظام عزیز و اسلامی ما که روح و روان ما است در خود ما نهفته است بخدا پناه میبرم !!
نماینده خبرگان رهبری در ادامه سخن از کارویژههای روحانیت،به ضرورت درس اخلاق در حوزه های علمیه تأکید کرد و گفت : امروز روحانیت مخصوصاً در دوران طلبگی به دو امر مهم بسیار نیازمند است یکی تخصص و تعمیق علمی دومی اخلاق، تزکیه و خودسازی که اگر روحانی به مقام و قدرتی رسید بتواند پاسخگو باشد و خود را کنترل کند تا مقام و قدرت بر او سوار نشود و به هر سو که بخواهد نکشاند بلکه او به مقام و قدرت سوار و بر آن مسلط شود با علم عمیق و جامع و با تقوا و عدالتی که اندوخته است لجام قدرت و حکومت را بدست گیرد و این اسب سرکش را مهار کند و به سوی اهداف عالیه انسانی و الهی هدایت نماید بدینجهت توجه ویژه به مسأله اخلاق و فعال شدن اساتید و درس اخلاق در حوزههای علمیه از ضرورت حیاتی برخوردار است و هویت اصلی حوزهها است الحمدلله حوزههای علمیه ما در سراسر کشور اسلامی توسعه خوبی یافته از لحاظ کیفی و کمی پیش رفته رشتههای مختلف علمی و پژوهشی ایجاد شده و تحقیقات گوناگون به حوزهها راه یافته و پیوسته نیز در حال توسعه و گسترش است از این بابت از مقام معظم رهبری و مراجع عظام و از اساتید حوزهها و جامعه مدرسین و از طلاب کوشا و مدیران حوزههای علمیه جای سپاس و قدردانی فراوان دارد ولی باید در حوزههای علمیه مخصوصاً در شرایط حاکمیت دین در کشور و حضور روحانیت در حاکمیت به دو مسأله بیشتر توجه شود یکی : تعمیق علمی و فکری که حوزههای علمی خمینیها، شیخ انصاریها، علامه طباطبائیها، علامه جعفریها، علامه امینیها، بهشتیها، مطهریها حتی ابوعلی سیناها، رازیها و بلکه بالاتر از آنها بطور فراوان برخیزد ولی متأسفانه در این مورد ضعف، خلأ و کمبود محسوس وجود دارد احساس خطر میشود این وضعیت شایسته حوزههای علمی در عصر حکومت دینی نیست دومی : مسأله اخلاق، مکارم و فضایل اخلاقی و خودسازی طلاب، تربیت اساتید، اخلاق نظری و عملی و تشکیل درسهای پرشور و تحول آفرین اخلاق، ترویج و نهادینه کردن فرهنگ اخلاق در حوزههای علمیه که متأسفانه جای آن خالی و یادر حد نیاز نیست و از درسهای اصلی و همگانی حوزهها قرار نگرفته ما در حوزههای علمی به یک نهضت و انقلاب اخلاقی و معنوی نیازمندیم. در حوزههای علمیه به برخی امور شعاری تأکید فراوان میشود ولی متأسفانه مسأله اخلاق و معنویت تحت شعاع این امور و شعارها قرار گرفته و مغفول مانده و کسی سرش برای اخلاق طلاب درد نمیکند و فریاد نمیکشد و احساس خطر ندارد در صورتی که دردها در همین جا نهفته و اینست که باید در حوزهها درسهای اخلاق، معنویت، عرفان، اخلاص و تربیت رواج وافر پیدا کند و اساتید اخلاق مسیحا نفس تربیت شود خود طلاب حوزهها نیز باید به این دو نکته مهم یعنی تخصص و تعمیق علمی و تزکیه اخلاقی توجه ویژه و عشق وافر مبذول دارند خود را با دو جناح بلند پرواز علم اخلاق، دانش و پرورش، تعلیم و تزکیه مجهز سازند آنگاه به عرصه خدمت پانهند چون قبل از آمادگی کامل با دو جناح علم و اخلاق ورود به عرصه مسئولیتها، سیاستها و ریاستها، خطر آفرین است خطر سقوط و هلاکت و احتمال غرق شدن و غرق کردن در آن وجود دارد. بفرموده امام علی(ع) « زلّه العالم کانکسار السفینه تَغرق وتُغرق معها غیرها » لغزشها و اشتباهات عالم و روحانی مانند شکستن کشتی است خودش غرق می شود و سرنشینانش را هم غرق میکند !! این دو مسأله یعنی علم و اخلاق بنیادین هویت واقعی حوزههای علمی است یعنی حوزههای علمی باید دانش بنیان و اخلاق بنیان باشد که متأسفانه امروز دو حلقه مفقوده حوزهها گردیده است باید بازیابی شود اگر ما امروز در مسأله روحانیت و حکومت دینی مشکل داریم بیشتر از همین ناحیه ناشی میشود علم، تقوا، تزکیه، خودسازی اصل و ملاک قرار نگرفته بلکه قدرت، ریاست، سیاست، حکومت، مقام و منال اصل قرار گرفته است در اینصورت پناه بر خدا ! خدا به داد مردم برسد !!
هریسی در پاسخ به سئوالی در ارتباط سیاست، دین و اخلاق اظهار داشت :سیاست در اسلام اصل نیست اصل در اسلام دین و اخلاق است سیاست جزء دین و یکی از فروعات دین و تابع اخلاق است و خود را باید با دین و اخلاق هماهنگ کند یعنی سیاست باید در چنبره و تحت فرمان دین و اخلاق باشد چون سیاست در اسلام از اخلاق جدا و منفک نیست به همین جهت علمای اسلام مسأله سیاست را معمولاً در کتب اخلاق آوردهاند علم سیاست را در علم اخلاق ادغام کردهاند گفتهاند که سیاست سه معنا و یا سه مرحله دارد:
سیاسه النّفس : یعنی خودسازی، تزکیه و مدیریت نفس.
سیاسه البیوت : یعنی تربیت اولاد و خانواده.
سیاسه المدن : یعنی تربیت مردم، تدبیر و مدیریت جامعه.
و این تقسیم بندی و مرحله بندی معنا، اهداف و جایگاه سیاست را در اسلام به وضوح نشان میدهد اینست معنای صحیح سیاست و اینکه سیاست ما از دیانت ما جدا نیست و اینکه : دین منهای سیاست درست نیست به چه معنا است در این تقسیم بندی معنا و تعریف میشود و این نوع سیاست شایسته است که در حوزههای علمیه در دروس اخلاق و سیاست تدریس شود و روحانیت با آن آراسته شوند و به مردم و جوانان آموزش دهند امّا سیاستهای جنجالی، سیاستهای غیر اخلاقی، جناح بندیها، دعواها و معرکه گیریها و بازیهای سیاسی رایج در جامعه ما که اخلاق جامعه، منافع ملی، انسجام اجتماعی ما را بهم میریزد و ما را بخود مشغول میسازد داخل در مقوله سیاست دینی و اسلامی نیست نه تنها از دین و دیانت ما جدا است و بلکه ضد دین و دیانت است زیرا گناه آلود است و ما آنها را نه سیاست دینی بلکه سیاست بازی و بازیهای سیاسی سیاست تحریفی و انحرافی مینامیم که ورود اینگونه بازیهای گناهآلود و سیاستهای غلط و تحریفی به حوزههای علمیه زهرآگین، نفاق انگیز و بازدارنده از رشد علمی و اخلاقی است و ورود روحانیت به عرصه اینگونه بازیها و سیاستهای انحرافی آنها را از حالت پدری و همگانی بودن خارج میسازد به اخلاق و معنویتشان آسیب وارد میکند وحدت حوزهها و روحانیت را فرو میریزد ابزار دست سیاستبازان قرار میدهد ولی با این حال سیاست به همان معنای غلط تحریفی در جامعه ما بقدری شایع شده، رواج یافته و فربه شده و فضای عظیمی از جامعه ما را گرفته همه چیز حتی دین و اخلاق را نیز تحت شعاع خود قرار داده روحانیت هم که باید با آن مبارزه کند برخی در آن فرو غلطیده است! در اثر شیوع و فربه شدن سیاست بمعنای غلط و تحریفی در جامعه موجب گردیده است که حتی کلمات و مفاهیم نیز تغییر پیدا کرده و تحریف شود تا آنجا که گاهی میگویند : اخلاق سیاسی و دین سیاسی که جملات غلط و تحریفی است و صحیحش سیاست اخلاقی و سیاست دینی است این دو جمله هر دو از دو کلمه دین و سیاست یا اخلاق و سیاست ترکیب یافته ولی جای کلمات جابجا شده با جابجا کردن جای کلمات معنا از زمین تا آسمان تفاوت میکند و ضد هم میشوددر جمله « دین سیاسی و اخلاق سیاسی » : سیاست اصل و محور قرار گرفته دین و اخلاق تابع سیاست و در چنبره سیاست و تحت فرمان آن است . دین و اخلاق از سیاست تولید میشود و ابزار سیاست میشود سیاست هر طور اقتضا کند باید دین و اخلاق آنطور تفسیر شود و با سیاست انطباق پیدا کند این جمله غلط و تحریف است ولی در جمله « سیاست دینی و سیاست اخلاقی »: دین و اخلاق محور قرار گرفته سیاست تابع دین و اخلاق و در چنبره و تحت فرمان آن است سیاست باید از دین و اخلاق تولید و گرفته شود این معنا صحیح است ولی متأسفانه در شرایط فعلی جمله اول برای خود جا پیدا کرده جای کلمات جابجا شده و سیاست بر همه چیز حتی به دین و اخلاق نیز چیره و حاکم شده و مصداق آیه شریفه «یُحَرِّفُون َالْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ » (نساء ۴۶-مائده ۱۳ و ۴۱ )قرار گرفتهاست باید تصحیح شود کلمات و مفاهیم هر کدام در حدّ خود و در محل خود قرار بگیرد سیاست ما دینی و اخلاقی یعنی در چهارچوبه دین و اخلاق باشد دین و اخلاق واقعی باشد نه سیاسی، تبیین این حقیقت و اصلاح تحریفات و انحرافات بعهده روحانیت و حوزههای علمیه است که خود را از این تحریفات مصون دارند و افکار جامعه را نیز روشن و تحریف زدایی و بدعت زدایی کنند جمله حکومت دینی و دین حکومتی نیز همین طور است که حکومت باید دینی باشد نه اینکه دین حکومتی باشد حکومت در اختیار دین باشد نه دین در اختیار حکومت که تفاوتها بسیار زیاد و قابل دقّت و توجه است !!
روحانیت باید از تندروی، تکبّر و تجبّر و از خلق و خوی جباریّت بدور باشند
نماینده مجلس خبرگان رهبری در پایان مصاحبه کارویژههای روحانیت به دو هشدار اخلاقی، سیاسی و اجتماعی از مولی امیرالمومنین برای روحانیت اشاره کرد و گفت: امام علی اسوه اخلاق، فضیلت و سیاست، بنیانگذار حکومت نمونه علوی در تاریخ بشری دو اخطار و هشدار شدید برای روحانیت دارد که روحانیت و طلاب حوزههای علمیه در شرایط حاکمیت دین و روحانیت بیش از هر زمان دیگر به آن دو هشدار نیازمندند باید پیوسته مخصوصاً در مدیریتهای حکومت دینی و در رفتار و گفتار با مردم آنها را آویزه گوش و سرلوحه سیاست و مدیریتشان قرار دهند که ذیلاً بدون تفسیر و توضیح آنها را در این مصاحبه ذکر میکنم : که یکی تندروی و افراطگری است دومی غرور تجّبر و خش بودن است !!
أَعْظَمُ النّاسِ وِزْراً الْعُلَماءُ الْمُفرِطُونَ ( غرر الحکم ۱/۳۹۷ )
سنگینبارترین مردم در گناه علمای تندرو و افراطگرند ! ( غرر الحکم ۱/۳۹۷ )
ولاتکونوا علماء جباّرین – ولا تکونوا جبابره العلماء ( بحار الانوار : ۲/۴۱ – ۲/۳۷ )
با تجبّر، تکبر و تحکّم و با غرور، نخوت و جباریّت با مردم گفتار و رفتار مکنید مانند سلاطین جبابره متکبّر، معزور، تند، خشن و خشمگین مباشید، نرمی، مهربانی، حلم، بردباری و تواضع را خلق و خوی خود قرار دهید خاکی، مردمی، ساده و ساده زیست باشید.
در ادامه این هشدار کوتاه و شدید اللحن آمده است که جباریت، تندی و تندروی حقانیت شما را به باطل و علم شما را به نادانی و جهالت تبدیل میکند همه خوبیها، فضایل و خدمات شما را بر باد میدهد.
باز در همان باب میفرماید: ابغض العباد الی الله سبحانه، العالم المتجبّر(غررالحکم :۱/۱۹۴ )
دشمنترین بندگان خدا نسبت به خدا، عالم و روحانی متکبر، متجبّر، مغرور و زورگو است.
تذکّر: در پایان مصاحبه برخود لازم میدانم که تذکراً عرض کنم منظور از این مصاحبه نقد و یا انتقاد نیست بلکه تذکرات مهم خیرخواهانه به منظور توجه به عیوب و اصلاح آنها است و همه آنها نیز روبنایی و به آسانی قابل حل است و موجب یأس و نومیدی نیست زیرا امور زیربنایی و ساختار نظام اگر درست به آنها عمل شود بسیار محکم و استوار است و برمبانی نظری مستحکم و صحیح بنیان شده است.