اکسپرس تریبون چاپ پاکستان نوشت: ارتش پاکستان به سرپرستی ژنرال قمر باجوا به ایران نزدیک تر شده است . آیا پاکستان در حال فاصله گرفتن از عربستان است ؟
به گزارش «انتخاب»؛ این روزنامه در ادامه آورده است: اخیرا در رابطه با دیپلماسی دفاعی پاکستان، موضوعی کاملا محسوس پدیدار شده است. رئیس ستاد ارتش پاکستان (COAS)، ژنرال قمر جاوید باجوا، طی سفری رسمی به ایران رفت . این نخستین سفر یک مقام ارتش پاکستان در حدود سه دهه اخیر به ایران بود.
البته پرویز مشرف پیشتر به تهران سفر کرده بود؛ ولی نه به عنوان رییس نیروهای مسلح، بلکه به عنوان یک رییس جمهور در اجلاس منطقه ای . افزون بر این ها در اقدامی مشابه نیز ، ژنرال راحیل شریف در ژانویه 2016 از ایران بازدید کرد، اما فقط برای چند ساعت و آن هم در در یک بازدید کوتاه برای آرام کردن تنش ها بین عربستان سعودی و ایران.
کمال الام نویسنده این مقاله می گوید ؛ همه این تحولات در شرایطی روی می دهد که آخرین بار در سال 2016 مقامات پاکستان و فرمانده ارتش در نقش پیام رسان های عربستان سعودی به ایران ظاهر شدند و در بازار تهران و چایخانه های خوزستان دیده شدند .
اما اکنون شرایط متفاوت شده و ژنرال باجوا فرمانده جدید «نیروهای ناتو اسلامی» را بر عهده گرفته است.اتحادی که شامل 42 کشور مسلمان می شود که بر ضد تروریسم مبارزه می کنند.
انتصاب فرمانده نظامی پاکستان به فرماندهی ائتلاف ضدتروریسم عربستان باعث شده بود ایران به برداشت های منفی جدی در خصوص اسلام آباد برسد و با فاصله گرفتن از پاکستان به سمت دیگر کشورهای آسیای میانه مثل افغانستان و هند تمایل پیدا کند .موضوعی که به لحاظ استراتژیک برای پاکستان چندان خوشایند نیست .بر همین اساس نیز سفر 3 روزه باجوا به ایران از اهمیت بسزایی برخوردار است.
اکنون پرسش این جا است که آیا این سفر با هدف ارسال یک پیام برای عربستان انجام شده است و یا این یک تغییر موضع برابر ایران است که از سوی سازمان امنیت پاکستان طراحی شده است؟
رکود و جریان روابط بین ایران و پاکستان
در دهه 1980، پاکستان نقش مهمی در پایان جنگ ایران و عراق ایفا کرد و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور سابق ایران، در خاطرات خود خاطر نشان کرد که همراه با سوریه، پاکستان نقش اصلی را به عنوان یک داور بین ائتلاف صدام تحت حمایت عربستان و تهران ایفا کرد.
با این حال، دهه 1990 جهان دیپلماسی شاهد کاهش شدید روابط میان پاکستان و ایران بود. این موضوع در درجه اول می توان به دلیل حضور طالبان تحت حمایت پاکستان و کنترل 90 درصدی افغانستان و هدف قرار گرفتن شیعیان دانست .
در سال 1998، زمانی که طالبان دیپلمات های ایرانی را در شمال افغانستان کشتند، وضعیت تقریبا به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
دهه 1990 و اوایل دهه 2000 گروه های تحت حمایت مالی سعودی قدرت خود را در پاکستان افزایش دادند . این امر منجر به بمبگذاری های متعدد و هدف قرار دادن مساجد شیعه و چهره های برجسته شیعه شد.
کنسولگری ایران نیز 2 بار در پیشاور مورد حمله قرار گرفت و یک دیپلمات ارشد نیز از همان شهر در سال 2009 ربوده شد. خشم ایران عمدتا به گروه های تأمین مالی شده توسط عربستان سعودی معطوف شد ، اما به طور مشخص عمده نارضایتی تهران از اسلام آباد در این خصوص بود که دولت پاکستان به اندازه کافی برای حفاظت از دیپلمات های ایرانی در کشور خود و یا متوقف کردن کشتار شیعیان اقدام نکرده است.
البته این بی اعتمادی یک طرفه نبوده است. پاکستانی ها نیز همواره احساس خوبی نسبت به اتحاد ایران و هند در افغانستان نداشته اند و آن را حرکتی علیه خود تلقی می کردند. اتحاد ایران با هند بر سر بندرچابهار نیز به عنوان تهدیدی برای بند گوادار پاکستان نیز به حساب می آید.