روزنامه نیویورک تایمز در مطلبی به قلم اسکات ساگان کارشناس خلع سلاح و آلنز واینر وکیل بین المللی در وزارت خارجه آمریکا به بررسی طرح جان بولتون مشاور امنیت ملی جدید آمریکا برای جنگ غیرقانونی با کره شمالی پرداخت.
به گزارش انتخاب؛ جان بولتون در شرایطی فعالیت خود را رسما از روز دوشنبه آغاز میکند که نخستین چالش به عنوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا انتظار او را میکشد. ۶ هفته قبل وی در مقالهای در روزنامه وال استریت ژورنال از طرح حمله به کره شمالی حمایت کرده است.
بولتون در این مقاله نوشته بود: "با توجه به شکاف اطلاعاتی در آمریکا نسبت به کره شمالی، ما نباید تا آخرین لحظه برای حمله پیشگیرانه به این کشور منتظر بمانیم. "
البته این دو تحلیلگر آمریکایی بر این باورند که تحلیل بولتون به لحاظ حقوقی و قانونی ناقص است و منطق راهبرد وی بسیار خطرناک خواهد بود. همان طور که در سال ۲۰۱۳ میلادی نیز در جنگ عراق این کار را انجام داده است، این بار نیز بولتون در حال مخفی کردن اختلاف مهم بین حملات پیشگیرانه و پیشدستانه است. بر اساس قوانین بین المللی، یک حمله پیشگیرانه تنها زمانی قانونی خواهد بود که یک حمله خصمانه قریب الوقوع و اجتناب ناپذیر باشد یعنی وقتی که نیاز به دفاع از خود فوری و با اجماع بین المللی همراه باشد.
مثلا اگر آمریکا اطلاعاتی داشته باشد که کره شمالی نیروهای ارتش را به حالت آماده باش درآورده و موشکهای دوربرد و سکوهای پرتاب موشک را در حالت آماده باش قرار داده، آمریکا از نظر منطقی میتواند یک حمله پیشگیرانه انجام دهد، اقدامی که وکلای بین المللی آن را دفاع از خود پیشگیرانه و مقدماتی میگویند.
با این حال، اگر آمریکا به این دلیل حمله کند که دونالد ترامپ نگران ادامه توسعه برنامههای تسلیحات موشکی و هستهای کره شمالی است و اینکه کره شمالی در نهایت توانایی به خطر انداختن شهرهای آمریکا را خواهد داشت، این حمله دیگر پیشگیرانه یا مقدماتی و دفاع از خود نخواهد بود.
حملات بازدارنده تحت قوانین بین المللی یا منشور سازمان ملل، قانونی به شمار نمیرود. در واقع منشور سازمان ملل این نوع عملیات را تجاوزکارانه میداند. شاید یک وکیل دورو این طور استدلال کند که حمله به کره شمالی یک حمله اولیه نبوده است بلکه حمله دیگری در یک منازعه و درگیری ادامه دار بوده است، چرا که جنگ در شبه جزیره کره با یک متارکه و صلح موقت، به پایان رسیده است نه بر اساس یک پیمان صلح. ولی این استدلال تنها ظاهری فریبنده دارد. با توجه به دوره نامحدود متارکه جنگ در شبه جزیره کره و اینکه طرفها متعهد و پایبند به توقف کامل خصومت و دشمنی بوده اند، حق از سرگیری خصومتها نیاز به یک توجیه قانونی دارد.
یک مشکل قانونی و حقوقی داخلی در آمریکا نیز به وجود میآید و آن اینکه ترامپ اختیار و مجوز قانونی لازم برای انجام حمله پیشگیرانه علیه کره شمالی را ندارد. اختیار و قدرت اعلام جنگ با کنگره است. بدون تایید و تصویب کنگره، قدرت رئیس جمهور آمریکا به وی اجازه میدهد تا نیروهای نظامی را تنها در شرایط ضروری و فوری به مناطق خصومت و درگیری اعزام کند. تاکید بولتون بر عدم منتظر بودن تا آخرین لحظه برای حمله به کره شمالی به این مساله اذعان میکند که چنین حملهای یک واکنش فوری و ضروری نخواهد بود تا زمینه قانونی را برای رئیس جمهور آمریکا فراهم نماید تا بدون مجوز و تایید کنگره علیه کره شمالی اقدام کند.
ولی بولتون قصد دارد با اشاره به حملات اسرائیل به رآکتور هستهای عراق در سال ۱۹۸۱ و رآکتور هستهای سوریه در سال ۲۰۰۷ میلادی، محملی قانونی برای هرگونه حمله به کره شمالی ایجاد کند: هر دو حمله غیرقانونی بوده است چرا که هیچ گونه تهدید قریب الوقوعی علیه اسرائیل وجود نداشته است. ولی بولتون این طور استدلال میکند که حملات اسرائیل با توجه به تهدیدات دیرینه علیه این رژیم از سوی بغداد و دمشق کاملا هوشمندانه بوده است و ریسک کمی وجود داشته است که این حملات منجر به آغاز یک جنگ شود. بولتون این گونه حملات را از نظر حقوقی، غیرقانونی، ولی مشروع میداند.
ولی تحلیل بولتون و مقایسه حملات اسرائیل با حمله پیشگیرانه آمریکا به کره شمالی با نقصهای زیادی روبرو است. تفاوت مهم بین حمله پیشگیرانه امروز آمریکا و حملات اسرائیل در سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۰۷ در زمان بندی و پیامدهای قابل پیش بینی آنها است. اسرائیل با هیچ گونه حمله تلافی جویانه هستهای از سوی عراق یا سوریه روبرو نمیشد، ولی برعکس کره شمالی میتواند حملات هستهای را علیه کره جنوبی و ژاپن انجام دهد و سئول را با آتش توپخانه نابود کند، حتی اگر شک و تردیدی درباره توانایی کره شمالی برای حمله به خاک آمریکا وجود داشته باشد.