arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۰۵۴۵۳
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۱۸ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۷

شاکی یا متهم؟ / بررسی اسناد سفارت آمریکا و دفاعیات عباس امیرانتظام

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

احسان کیانی*: مهندس عباس امیرانتظام متولد ۱۳۱۱ در تهران و دارای مدرک کارشناسی ارشد ساختمان از دانشگاه برکلی آمریکا به سال ۱۳۴۵ است. وی از فعالان نهضت مقاومت ملی پس از کودتا بود و با تأسیس نهضت آزادی ایران به این گروه پیوست. هر چند پس از انتصابش به عنوان سخنگوی دولت موقت، نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۵۸ طی بیانیه‌ای از انتساب او به این حزب برائت جُست: «آقای مهندس امیرانتظام تنها به هنگام تأسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ به مدت سه ماه با این حزب همکاری داشته و پس از آن نه در داخل و نه در خارج از کشور هیچ‌گونه فعالیتی در نهضت آزادی نداشته است و نهضت در برابر سخنان و نظرات و اعمال وی هیچ مسئولیتی ندارد». او که به عنوان سفیر ایران در کشور‌های حوزه اسکاندیناوی منصوب گردید، پس از تسخیر سفارت آمریکا، از استکهلم احضار؛ بر مبنای اسناد استخراج‌شده از سفارت به سه اتهام گفتگو با طرف آمریکایی درباره مسائل داخلی؛ تلاش برای تفرقه میان انقلاب ایران با مردم لیبی و فلسطین و فراری دادن اتباع آمریکایی و انگلیسی و علاوه بر این به اتهام توطئه جهت انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی که جدای از اسناد سفارت آمریکا مطرح گردید؛ به حبس ابد محکوم شد. وی سرانجام سال ۱۳۷۵ از زندان خارج شد. امیرانتظام طی مصاحبه‌ای با روزنامه جامعه در سال ۱۳۷۷ همه مکاتبات و مذاکراتش با طرف‌های آمریکایی را از مبادی رسمی و به عنوان شخصیت حقوقی دانسته و بیان داشت «مطلقاً» چیزی جز این نبوده است. او بخشی از اسناد را سندسازی آمریکایی‌ها می‌داند و مدعی است «سفارت آمریکا و سیا توطئه کرده بودند تا ملی‌گرایان را از صحنه سیاست ایران خارج کنند!» مصاحبه اخیر آقای حسین دهباشی با او و روایت‌هایش از دوران زندان، بار دیگر مسأله اسناد و افشاگری‌های صورت‌گرفته درباره وی را در محافل رسانه‌ای برجسته نمود. این یادداشت در پی اثبات اتهام‌های مذکور نیست و فارغ از مباحث حقوقی درصدد می‌باشد با بررسی اسناد منتشرشده سفارت آمریکا و دفاعیات آقای امیرانتظام در دادگاه مبنی بر نوع و محتوای ارتباط او با این دولت، بخشی از زوایای کمتردیده شده را روشن کند و برخی امواج رسانه‌ای فضای مجازی پیرامون این مسأله را به مباحثی مستدل بدل نماید.
اولین بار ریچارد کاتم طی گزارشی مورخ ۱۸ دی ۱۳۵۷ امیرانتظام را «احتمالاً یک رهبر مهم از جناح [امام]خمینی که می‌خواهد با سفارت در تماس باشد» معرفی نمود. او روز بعد با امیرانتظام؛ که در مذاکرات اعضای نهضت آزادی ایران با سفارت آمریکا جایگزین محمد توسلی شده بود؛ درباره لزوم «عقب‌نشینی ارتش» گفتگو کرد و دو روز بعد امیرانتظام با استمپل، مأمور سیاسی سفارت درباره «انتصاب ژنرال بخشی‌آذر به عنوان وزیر دفاع در کابینه بختیار» صحبت نمود. مذاکرات اعضای ارشد نهضت آزادی ایران با سفارت آمریکا با هدف اقناع دولت این کشور به کاهش حمایت از حاکمیت پهلوی، از اردیبهشت ۱۳۵۷ آغاز شده بود. امیرانتظام ۲۴ دی طی صحبت با استمپل وضعیت سیاسی ایران در صورت بازگشت امام را مورد بررسی قرار داد. ۲ بهمن خواستار فشار آمریکا برای استعفای مجلس شورای ملی می‌شود که البته با پاسخ منفی مسئول سفارت مواجه گردید و سپس درخواست نمود جهت مذاکره «در مورد منافع آمریکا در ایران» ملاقاتی میان اعضای نهضت آزادی با یک هیئت آمریکایی برگزار شود. او ۸ بهمن به همراه میناچی با سولیوان سفیر آمریکا دیدار و امکان بروز یک توافق میان شورای انقلاب و بختیار را مورد بحث قرار دادند. در نهایت امیرانتظام ۱۴ بهمن در دیدار با استمپل از او خواست راه حلی برای اقناع امام به مصالحه ارائه بدهد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و مسئولیت امیرانتظام به عنوان معاونت نخست‌وزیر، سفارت آمریکا بیش از پیش تمایل به تداوم ارتباط با او می‌یابد تا از مسائل داخلی کشور مطلع شود و امیرانتظام نیز درخواست می‌کند سفارت گزارش‌هایی از وضعیت منطقه و همسایگان به ویژه عراق و افغانستان و «فعالیت‌های خرابکارانه فلسطینی‌ها و لیبیایی‌ها» به دولت موقت ارائه گردد. او با وجود اینکه در گفت‌وگوهایش به تاریخ‌های ۲۷ فروردین و ۱۱ مرداد ۱۳۵۸ با مسئولان سفارت بر «عدم دخالت آمریکا در مشکلات و مسائل داخلی ایران» تأکید می‌کند، ولی در مذاکراتش نه فقط درباره وضعیت سیاست داخلی و جریان‌ها یا ارگان‌های رقیب بلکه حتی در مورد اختلافات داخلی دولت نیز مواردی را مطرح می‌نماید. برای مثال ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ به استمپل می‌گوید که «محمد توسلی انتظار مسئولیتی بیشتر از شهرداری تهران را داشته، ولی بازرگان قصد دارد به دلیل گرایش‌های چپ‌گرایانه‌اش، او را از جریان اصلی سیاست در ایران دور نگاه دارد». وی هم‌چنین ۲۹ خرداد در گفتگو با ناس از «اظهارات عجولانه افراد غیرمسئول و سیستم دوگانه در ایران» ابراز نارضایتی نموده و ۱۷ تیر نیز نسبت به عملکرد «سپاه پاسداران، کمیته‌ها، دادگاه‌های انقلاب و گروه‌های چپ» انتقاداتی را مطرح نمود. سفارت آمریکا در تهران در گزارشی به وزارت امور خارجه مورخ ۱۸ تیر ۱۳۵۸ می‌نویسد: «امیرانتظام قویاً خواستار مبادله هر گونه اطلاعات در مورد سیاست‌های داخلی ایران شد. ما قصد نداریم که در سیاست داخلی ایران مداخله کنیم، ولی متشکر خواهیم شد». متعاقباً روز بعد نیز نامه‌ای به سفارت آمریکا در سوئد ارسال کرده و ضمن تمجید بسیار از آقای امیرانتظام از ارائه «هر مطلبی که وی ممکن است در مورد حلقه‌های داخلی رهبری و روابط داخلی آن‌ها داشته باشد» استقبال می‌کند. استمپل که پس از مدتی از سفارت آمریکا در تهران خارج شد، از طرف وزارت امور خارجه برای گفتگو با امیرانتظام راهی استکهلم می‌شود و آقای امیرانتظام طی مذاکره با وی مورخ ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ از «تقویت حزب جمهوری اسلامی در مقابل ملی‌گرایان و نفوذ مذهبی‌های افراطی در دولت و اطراف [امام]خمینی و پیروزی روحانیون در انتخابات آتی مجلس» ابراز نگرانی کرد.
شاید حتی این بخش از مذاکرات وی با سفارت آمریکا که به ارائه تحلیل یا گزارش‌هایی درباره سیاست داخلی ایران پرداخته بود را علی‌رغم مغایرت با عرف دیپلماتیک بتوان به فقدان تجربه یا عدم آگاهی او مرتبط دانست، ولی مسأله اصلی، اسناد ارتباط او با سازمان سیا پس از حضورش در استکهلم بوده است. وی ۲۹ خرداد طی گفتگو با ناس، از انتصابش به عنوان سفیر ابراز خشنودی نمود و گفت: «برای ما ساده‌تر است تا در استکهلم صحبت کنیم». سیا نیز طی نامه‌ای به سفارت آمریکا در استکهلم مورخ ۹ مرداد ۱۳۵۸ بیان می‌دارد: «وزارت خارجه آمریکا به تحریک سیا، آدلسیک معاون رییس سابق قرارگاه سیا در تهران را همراه یک مأمور سرویس خارجه به ملاقات امیرانتظام خواهد فرستاد»؛ و ۱۹ مرداد طی نامه‌ای به سفارت آمریکا در تهران اعلام می‌کند: «آدلسیک دریافته امیرانتظام همان فردی است که دهه ۱۳۴۰ با آدلسیک همکاری کرده است. امیرانتظام این کار را با نام مستعار انجام داده و برایش اسم رمز SDPLOD۱ تعیین شده بود. آدلسیک هیچ‌گاه اسم حقیقی وی را نمی‌دانست». شاید تصور شود امیرانتظام از هویت امنیتی طرف مقابل آگاه نبوده، در حالی که چنین نیست. وی ۳۱ مرداد طی سفری که به تهران داشت به همراه بازرگان و دکتر یزدی با کاردار و رایزن سیاسی سفارت آمریکا و بیدن‌کوپف از مأموران سیا درباره اوضاع منطقه گفتگو کرده و در پایان به کوپف گفت: «امیدواریم سازمان شما روابط خود با ما را بهبود بخشد». او هم‌چنین ۸ شهریور در استکهلم به آدلسیک گفت که مأموریتش در دوران سفارت «برقراری رابطه اطلاعاتی با سیا» می‌باشد، زیرا «مذاکره درباره ترتیبات این امر در خارج از تهران آسان‌تر است». مطابق اسناد سفارت آمریکا، در مواردی تلاش شده تا حتی محافظان ایرانی امیرانتظام نیز در محل مذاکره او با مأموران سیا در استکهلم حضور نداشته باشند. حتی آدلسیک ۲۶ مهر برای ارتباط نزدیک‌تر «شماره تماس منزلش در آمریکا» را به امیرانتظام ارائه می‌دهد. سفارت آمریکا در تهران در گزارش دیدار مأمور سیا با او در ۱۵ شهریور ذکر می‌کند که امیرانتظام «به سیا به دیده احترام می‌نگرد». او در این گفتگو‌ها به سیا هشدار می‌دهد: «آخوند‌ها در آینده نزدیک مشکل ایجاد خواهند کرد، زیرا با نفوذ بیگانگان در ایران سرسختانه مخالف هستند... بنابراین هر کاری که صورت می‌گیرد باید به آهستگی انجام شود تا تشنج سیاسی بی‌مورد ایجاد نکند». شاید اگر این موارد نبود می‌شد از نقاط مثبت مذاکرات امیرانتظام هم‌چون تلاش برای کاهش خشونت‌ها در ایام منتهی به پیروزی انقلاب؛ تأکیدش بر ارجاع «قطعات یدکی هواپیما و وجوه بلوکه‌شده ایران از آمریکا» یا انتقادش از فضاسازی رسانه‌های غربی به نفع گروه‌های قومیت‌گرای کُرد نیز یاد نمود. ولی منافاتی میان بخشی از اسناد و مدعیات او وجود دارد.
وی مدعی است تمامی مذاکرات و گفت‌وگوهایش مبنایی رسمی داشته و با اطلاع ریاست دولت موقت و یا وزیر امور خارجه آن بوده است. مهندس بازرگان نیز در اولین جلسه محاکمه او مورخ ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ مذاکرات امیرانتظام با مأموران سفارت در حوزه دیپلماتیک و اخذ اطلاعات درباره فعالیت‌های دولت‌های خارجی را تأیید و با اطلاع دولت می‌داند، هر چند اذعان می‌دارد اسناد را ندیده و نمی‌تواند درباره آن‌ها قضاوتی داشته باشد. اما در زمینه مذاکرات مرتبط با مسائل داخلی نماینده دادستان در چهارمین جلسه محاکمه مورخ ۶ اردیبهشت ۱۳۶۰ بیان می‌دارد که از آقای بازرگان پرسش شده آیا گزارش درباره وضع مملکت و «موقعیت سپاه و روحانیت» هم در امور دیپلماتیک و با اجازه دولت بوده که با پاسخ منفی بازرگان مواجه شده است. از سوی دیگر چرا انتصاب به عنوان سفیر در سوئد را موجب تسهیل در مذاکرات می‌داند و معتقد بوده در آنجا بهتر از تهران می‌توان ارتباط گرفت؟ چرا در مواردی تلاش شده مکان مذاکره با مأموران سیا طوری تنظیم شود که حتی محافظانش نیز حضور نداشته باشند؟ چه لزومی داشته که وی و مأمور سیا به تبادل شماره تماس منزل یکدیگر بپردازند؟ این موارد نشان می‌دهد لزوماً این بخش از مذاکرات به طور رسمی و از مجرای دیپلماتیک نبوده است. امیرانتظام که طی دفاعیاتش در جلسه دوم محاکمه مورخ ۸ فروردین ۱۳۶۰ از تسخیر سفارت آمریکا دفاع و از آن به عنوان «مرکز جاسوسی» یاد نموده بود، در جلسه ششم مورخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ سه دلیل برای اثبات جعلی بودن اسناد توسط سازمان سیا بیان می‌کند:
۱-، چون سفارت آمریکا پیش از تسخیر نیز یک بار مورد هجوم قرار گرفته بود، آن‌ها با احتمال تسخیر دوباره، اسناد ساختگی را جعل کردند تا توسط تسخیرکنندگان بعدی منتشر شود [این ادعا تنها یک تحلیل غیرمنطقی و بدون استناد کافی است]۲- عدم انتشار اسناد مرتبط با افرادی مانند هویدا، اویسی، آموزگار، شریف‌امامی و ازهاری نشان می‌دهد باقی ماندن اسناد مرتبط با او، برنامه‌ریزی‌شده بوده است [اسناد مختلفی درباره تحلیل و نظر سفارت و وزارت امور خارجه نسبت به دولت هویدا و اعضای کابینه وی یا امیران ارتش در اسناد منتشرشده سفارت آمریکا وجود دارد]۳- بخش زیادی از اسناد مرتبط با بنده را به طور سالم بر جای گذاشته و ریزریز نکرده‌اند [مأموران سفارت فرصت از بین بردن همه اسناد را نیافتند و طبیعتاً بخشی از اسناد سالم باقی مانده است]وی سپس دلایلی برای رد اتهام جاسوسی بیان می‌دارد:
۱- اولاً سیا به طور کامل وی را نمی‌شناخته است بنابراین او مأمور سیا نبوده است [سازمان سیا از وی شناخت مناسبی داشته و اطلاعات ناقص از وی از سوی سفارت و وزارت امور خارجه آمریکا در اسناد منتشر شده است]۲- اصول حفاظتی نادیده گرفته شده و در یک نامه نام و رمز وی یک‌جا ذکر شده است [اولاً این نامه اولاً با قید «سرّی» نگاشته شده و ثانیاً خطاب به سفارت آمریکا در تهران بوده تا رابطه وی با سازمان سیا برای سفارت آشکار شود]۳- وی هیچ تماسی به تنهایی نداشته و همواره حداقل سه نفر دیگر در مذاکراتش حضور داشته‌اند [این نکته با محتوای اسناد مذکور که در مواردی حتی محافظانش نیز حضور نداشته‌اند نیز در تضاد است]۴- اصول امنیتی مانند رمزنگاری محتوا یا نام افراد رعایت نشده است [سیا به جز نامه مذکور خطاب به سفارت، در هیچ موردی نام و رمز امیرانتظام را یک‌جا کنار یکدیگر نیاورده و هشدار‌های امنیتی لازم در خصوص محرمانگی نامه‌ها را به دریافت‌کنندگان ابراز داشته است]نکته مهم این‌که امیرانتظام با توجه به تأیید حضورش در مذاکرات قبل و بعد از انقلاب از سوی اعضای ارشد دولت موقت نمی‌تواند همگی اسناد را ساختگی بداند. به ویژه که همه آن اسناد نیز علیه او نبوده و در مواردی به نفع وی بوده است. از سوی دیگر به همین دلیل نمی‌تواند دانشجویان را جاعل و سازنده این اسناد قلمداد کند، زیرا از یک‌سو در این صورت صحت اسنادی که مورد تأیید دولت موقت و نهضت آزادی قرار گرفته نیز مخدوش می‌شد و از سوی دیگر وی پیش از این دانشجویان را به عدم تسلط بر زبان انگلیسی و نقص در ترجمه اسناد متهم کرده بود و اکنون نمی‌توانست اسنادی کاملاً مبتنی بر ادبیات انگلیسی ایالات متحده را به آنان منتسب نماید؛ بنابراین در نهایت مدعی می‌شود تمامی اسنادی که در آن‌ها به تنهایی با طرف مقابل مذاکره کرده و درباره مسائل داخلی بوده و یا با اسم رمز از وی یاد شده، مجعول سیا می‌باشد. این نکته با اعتراض رییس دادگاه نیز مواجه شد که با توجه به منشأ مشترک اسناد، نمی‌شود بخشی از اسناد را که به نفع شماست درست و باقی را نادرست بدانید.
آقای امیرانتظام در ادعایی شگفت‌انگیز دلیل این پرونده‌سازی سیا را حذف ملی‌گرایان از صحنه سیاست ایران تلقی کرده است. اولاً این ادعا با محتوای دیگر اسناد و هم‌چنین مواضع دولتمردان و دیپلمات‌های آمریکایی که تداوم دولت موقت و تقویت آن را موجب بهبود روابط ایران و آمریکا و حفظ منافع این کشور تلقی کرده‌اند کاملاً در تضاد است. ثانیاً حتی اگر این مفروض را بپذیریم؛ سؤال این‌جاست که چرا این سندسازی باید علیه آقای امیرانتظام صورت بگیرد؟ اگر بنا بر حذف ملی‌گرایان از صحنه سیاسی باشد باید درباره افرادی مانند آقایان مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر سحابی رخ بدهد که چه از منظر تأثیرگذاری سیاسی و چه از لحاظ منصب حقوقی در قدرت، موقعیت مهم‌تری داشته‌اند. در حالی که نه‌تن‌ها چنین به اصطلاح سندسازی علیه این افراد صورت نگرفت بلکه آن‌ها پس از تسخیر سفارت آمریکا نیز به فعالیت سیاسی‌شان ادامه دادند و در انتخابات مجلس اول به عنوان نمایندگان مردم تهران به خانه ملت راه یافتند. امیرانتظام در جلسه محاکمه چهار دلیل را برای تمرکز سیا و سفارت بر وی و جعل اسناد منتسب به او ذکر می‌کند:
۱- من پیش از انقلاب با آمریکایی‌ها مذاکره کرده‌ام [دیگر اعضای نهضت آزادی مانند مهندس توسلی نیز در این مذاکرات حضور داشته‌اند]۲- تحصیلاتم در آمریکا بوده است [در حالی که تحصیلات دکتر چمران نیز در آمریکا طی شده است]۳- اینکه نماینده نخست‌وزیر در اخذ اطلاعات محرمانه از آمریکایی‌ها بوده [دکتر یزدی نیز در مذاکرات مرتبط با اخذ اطلاعات دیپلماتیک از طرف آمریکایی درباره مسائل منطقه و همسایگان حضور داشته است]۴-، چون سفیر بوده‌ام و باور اینکه در خارج از کشور کنترل کمتری وجود دارد راحت‌تر می‌توان اتهام جاسوسی را مطرح نمود ([هر چند این مسأله خود به تقویت شبهه می‌پردازد و نه تضعیف آن، باز هم این پرسش مطرح می‌شود که چرا درباره دیگر سفیران چنین جعلی صورت نگرفت]گویا محتوای اسناد حتی برای او نیز چندان غیرقابل دفاع بود که تنها راه رهایی را ادعای مجعول بودن آنان دانست. شاید به همین دلیل علاوه بر اعضای سوسیالیست نهضت آزادی که پیش‌تر از او اعلام برائت کرده بودند، اعضای لیبرال نهضت آزادی نیز با وجود اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا، تصمیم گرفتند درباره آن سکوت کنند. به گونه‌ای نهضت آزادی یک بار در دفاع از این حزب (و نه آقای امیرانتظام) در ۵ دی ۱۳۵۸ بیانیه‌ای خطاب به حجت‌الاسلام قدوسی؛ دادستان وقت دادگاه‌های انقلاب اسلامی علیه افشاگری‌های صورت‌گرفته توسط دانشجویان خط امام صادر کرد؛ و بار دیگر ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ بیانیه‌ای درباره دادگاه آقای امیرانتظام خطاب به حجت‌الاسلام محمدی‌گیلانی؛ ریاست وقت دادگاه ویژه انقلاب صادر نمود که در آن نیز به سخنان آقای میرمهدی، نماینده دادستان تهران درباره نهضت آزادی (و نه آقای امیرانتظام) اعتراض شد. به نظر می‌رسد آقای امیرانتظام به جای تکیه بر تئوری توطئه، می‌بایست پاسخگوی اسنادی باشد که موجب شد حتی هم‌حزبی‌های سابقش نیز عطای دفاع از او را به لقایش ببخشند.

* نویسنده کتاب «نهضت آزادی ایران از تأسیس تا انشعاب»

منبع: سازندگی

نظرات بینندگان