منى صفوان در رای الیوم نوشت: « حتی اگر تمام جهان جمع شود از سوریه خارج نخواهیم شد، مگر اینکه دولت سوریه چنین درخواستی کند». این پیام ایرانی که از طریق نصرالله مطرح شد، نه تنها پیامی برای اسرائیل و آمریکا، که پیغام واضحی برای روسیه است که خواستار خروج تمام نیروهای خارجه از سوریه شده بود.
به گزارش «انتخاب»، این رسانه عرب زبان ادامه داد: در همین زمان، کرملین اعلام کرد که منظور از نیروهای خارجی، ایران و حزب الله است، اما ایران به سرعت پاسخ داد حضور نیروهای ما در سوریه قانونی است. پیامها روشن بود و تکرار آن نشان دهنده عدم تغییر موضع دو طرف. اما ایا این به معنای اختلاف ایرانی روسی است که منافع آنها را در تعارض با یکدیگر قرار می دهد یا تنها اختلاف در مورد شکل تمرکز نیروها در اینده سوریه است؟
دبیر کل حزب الله یک روز پس از صحبتهای پوتین در این باره، نظر خود را تکرار کرد و این بار پوتین تصریح کرد تا زمانی که نیاز به حضور روسیه باشد، نیروهای روسی هرگز سوریه را ترک نخواهند کرد. و عجیب آنکه اینطور پیامها از طریق رسانه ها علنی شد؛ اینگونه موضع گیریهای روسیه متوجه کدام طرف می تواند باشد جز ایران؟
نکته قابل توجه انکه اسرائیل چند هفته پیش، از آغاز مذاکراتی مستقیم و سرّی در اردن خبر داده بود، که موضوع اصلی آن، حضور ایران در مرزهای سوریه-ایران است! این در حالی است که یک هفته قبل، نماینده روسیه در شورای امنیت اعلام کرد در مورد خروج نیروهای ایرانی از جنوب سوریه و مرزهای اسرائیل توافق شده است.
در این میان، طرف ایرانی یا حتی سوری اظهار نظری نکردند تا اینکه ولید المعلم بعد از سکوتی طولانی، حضور نیروهای ایران در سوریه را مشروع دانسته و تصریح کرد این آمریکایی ها هستند که باید از سوریه خارج شوند.
در ادامه، اسد اظهار داشت تنها تعدادی مستشار ایران بنابر درخواست دولت سوریه در این کشور حاضر هستند. در این جنگ کلامی-علنی بین دو طرف روسی و ایرانی، سوریه تلاش می کند در لبه محورها ایفای نقش کند، به گونه ای که نه ایران را خشمگین کند و نه با منافع روسیه تعارضی داشته باشد؛ که البته این مأموریتی دشوار برای سوریه است.
صحبتهای اولیه پوتین در مورد ضرورت خروج ایران از سوریه، در سایه حضور اسد در روسیه و نیز سکوت او مطرح شد و رئیس دولتی بیگانه در حضور اسد در این باره اظهار نظر می کرد که چه کسی در سوریه بماند و چه کسی برود! اسد سه هفته منتطر ماند و پس از انکه انفجار خشم ایران را مشاهده کرد، به صورتی غیر مستقیم واکنش نشان داد.
این بار هم پیام نصرالله یا بهتر بگوییم پیام ایران کاملا روشن بود. ایران می داند که ضربات اسرائیل به پایگاههای حزب الله در سوریه با مخالفت روسیه مواجه نشد و حتی ممکن است این حملات با همکاری مسکو انجام شده باشد. اما سوال آن است که آیا حملات مذکور با دمشق نیز هماهنگ شده بود؟ دمشقی که نمی تواند به راحتی از حزب الله بخواهد سوریه را ترک کند.
از زمان آغاز بحران سوریه، دو طرف هم پیمان سوریه و ایران(حزب الله) هر یک تلاش می کند خود را مسلط بر اوضاع نشان دهد و ثابت کند که رهبری معرکه را بر عهده دارد؛ که جنگ رسانه ای بین رسانه های رسمی سوریه و حزب الله نیز در همین چارچوب قرار می گیرد. در این میان، رسانه های ایرانی سعی داشتند اینطور وانمود کنند که این نیروهای ایران و حزب الله هستند که نبرد سوریه را رهبری می کنند و پشت آنها، ارتش سوریه قرار دارد؛ آنچه که رهبری سوریه را خشمگین می کرد.
در بسیاری موارد پس از آزادسازی مناطق مختلف سوریه از دست تروریستها، وزارت اطلاعات سوریه تنها به شبکه های سوری اجازه پوشش اخبار را می داد، و مانع ورود شبکه های ایرانی به منطقه می شد، تا صدارت و اولویت با سوریه ای ها باشد.
رقابت رسانه ای مخفی بین رهبری سوریه و حزب الله و ایران که خیلی علنی نشد، در واقع نبردی بر سر سیادت بود نه اختلاف در خصوص اهداف؛ در حقیقت هیچ اختلاف نظر واقعی بین سوریه و ایران نیست، بویژه آنکه هر دو دشمن واحدی دارند.
سوریه همانطور که به روسیه نیاز دارد، به ایران هم محتاج است؛ اما به نفع دمشق نیست که حضور ایران در خاک سوریه قوی شود، نه ایران و نه هیچ دولت دیگری.
با این وجود، سوریه نمی تواند از ایران بخواهد پس از پایان جنگ این کشور را ترک کند؛ چرا که این مساله به معنای نبردی جدید بین ایران و اسرائیل در میدان سوریه است؛ این امری است که دمشق قصد ورود به آن را ندارد.
سوریه پس از شکستی که در اکتوبر 1973 از سوی اسرائیل متحمل شد و منجر به از دست دادن جولان گردید، وارد هیچ نبرد مستقیمی با اسرائیل نشده است- با اینکه جزئی از محور مقاومت است.
اما نظر ایران در این باره متفاوت بوده و مصلحت آن ماندن در سوریه است، از این جهت که این مساله جایگاه مهمی را درخصوص اسرائیل فراهم می کند، می تواند به این وسیله در مرزهای اسرائیل مستقر شده و مساحت مانور بیشتری برای مبارزه با آن داشته باشد.
در این بین، روسیه نمی خواهد انفجار بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد و مانند پلیس تامین امنیت منطقه، سعی در دست گرفتن زمام امور و نخ های بازی و روابط را دارد و به دنبال آن است که باب هماهنگی نظامی با همه طرفها را بگشاید؛ به اسرائیل اجازه ضرباتی محدود به پایگاههای ایران را می دهد، در حالی که خطوط قرمز ایران را می داند و اجازه نمی دهد اسرائیل از آن تجاوز کند. و از سوی دیگر در صورتی که اسرائیل از خطوط قرمز ایران تجاوز کند، روسیه با پاسخ حزب الله به آن، موافقت می کند.
روسیه به دنبال آن است که اوضاع را آرام کند تا بتواند منافع خود را در آن مدیریت کرده و منطقه را اداره کند. می توان گفت صحبتهای پوتین در اواسط ماه می در سوچی مبنی بر خروج نیروهای خارجی از سوریه و سکوت اسد در این باره، نشان دهنده موافقت وی با این مساله است. بویژه آنکه رئیس جمهور سوریه موافق منافع روسیه در منطقه است، پس از آنکه پایگاههای نظامی تازه ای در حمیمیم و طرطوس ایجاد کرده است.
با اینکه اسد از عدم وجود نیروهای ایرانی صحبت کرده است، اما از حضور آنها نیز دفاعی نمی کند و تنها منکر وجود این نیروها شده؛ ضمن اینکه با سخنان پوتین و کرملین مخالفتی نکرده است.
روز قدس روزی است که محور ایران پیامهای سیاسی خود را با راهپیمایی های گسترده به اسرائیل می رساند و شاید این بار پیام ایران متوجه روسها شود؛ اما آیا می توان گفت که ایران اقدامات روسیه را در خدمت منافع اسرائیل می داند و این علت اصلی اختلافات بین تهران و مسکو است؟
مترجم: مریم نصرالهی