arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۲۲۱۴۴
تاریخ انتشار: ۳۲ : ۱۳ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۷

داریوش اسد زاده: ناصرالدین به آرزوی ۱۰۰ ساله شدن نرسید، امیدوارم من برسم / در دورانی که تئاتر کار می‌کردیم با سنگ از ما در خیابان پذیرایی می‌کردند / در نقش مامور جهنم چند تکه از پرده تئاتر را آتش زدم و مردم از ترس، سالن را ترک کردند

داریوش اسدزاده گفت: من خاطرات و گفتنی‌های بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تهران دارم، اما متاسفانه به دلیل بسیاری از معذوریت‌ها از گفتن آن‌ها عاجزم. کتاب «خاطرات تهران» آخرین کتاب من است که دربرگیرنده خاطرات سال‌های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ است، زمانی که متفقین وارد ایران و تهران شدند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

داریوش اسدزاده گفت: ناصرالدین آرزویش بود ۱۰۰ ساله شود، اما به آرزویش نرسید، امیدوارم من به آرزویم برسم و به قرن برسم.

طبق اعلام روابط عمومی خانه هنرمندان، مراسم نکوداشت داریوش اسدزاده و رونمایی از کتاب‌های «خاطرات تهران» نوشته داریوش اسدزاده و «در بیابان سحر فرا می‌رسد کسی این را می‌داند» نوشته‌ی نسیم خلیلی پنجشنبه ۱۱ مرداد در سالن استاد امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد و در این مراسم مجید رجبی معمار نشان سرو خانه هنرمندان ایران را به داریوش اسدزاده اهدا کرد.

داریوش اسدزاده پس از دریافت نشان سرو خانه هنرمندان ایران گفت: این نشان برای من بسیار ارزشمند است و هنرمندی، چون من دلش به چنین هدایایی خوش است.

او در ادامه گفت: من ۸۰ سال است که در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت می‌کنم و با گذشت زمان دریافتم که عشق اصلا بی‌معنی است. من یک عمر خواندم، نوشتم، بازی و زندگی کردم، اما به گذشته که نگاه می‌کنم می‌بینم همه این‌ها هیاهویی است برای هیچ. هر بار که فردی از من می‌خواهد برای ورود به دنیای بازیگری او را راهنمایی کنم به صراحت می‌گویم که هرگز وارد این دنیا نشود.

این هنرمند پیشکسوت گفت: من خاطرات و گفتنی‌های بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تهران دارم، اما متاسفانه به دلیل بسیاری از معذوریت‌ها از گفتن آن‌ها عاجزم. کتاب «خاطرات تهران» آخرین کتاب من است که دربرگیرنده خاطرات سال‌های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ است، زمانی که متفقین وارد ایران و تهران شدند.

او افزود: من همچنین ۲۰ نمایشنامه که در سال‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۴ و ۱۳۳۴ نوشته‌ام را برای نشر به ناشر سپرده‌ام امیدوارم این کتاب‌ها منتشر شوند تا مردم بدانند که ما در آن دوران برای این که مردم را راغب به تماشای تئاتر کنیم چه نمایشنامه‌هایی می‌نوشتیم.

اسدزاده گفت: من و هم نسلانم موسس تئاتر دائمی در ایران هستیم. البته افرادی هم بودند که هر چند سال یک بار نمایش‌هایی را روی صحنه می‌بردند، اما من و هم نسلانم تلاش کردیم که تئاتر را در ایران زنده نگاه داریم. در دورانی که من تئاتر کار می‌کردم به ما می‌گفتند مطرب و با سنگ از ما در خیابان پذیرایی می‌کردند.

این بازیگر پیشکسوت ادامه داد: ناصرالدین آرزویش بود ۱۰۰ ساله شود، اما به آرزویش نرسید امیدوارم من به آرزویم برسم و به قرن برسم.

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: من نخستین تئاتری که بازی کردم در نقش مامور جهنم بودم و با مشعلی در دست باید به بهشت می‌رفتم تا مجنون را که پی لیلی به بهشت رفته بود به جهنم بازگردانم. وقتی داخل سالن با آتشی که در دست داشتم چند تکه از پرده را آتش زدم و مردم از ترس آتش، سالن را ترک کردند.

مجید رجبی معمار در ابتدای این مراسم گفت: جای بسی شادمانی است که امروز میزبان مراسم بزرگداشت یکی از چهره‌های به نام فرهنگ و هنر این سرزمین هستیم. داریوش اسدزاده از جمله افرادی است که عمر مفیدی داشته و دارند و اگر به گذشته او نگاه کنیم به خوبی به این موضوع پی خواهیم برد. در زندگی بار‌ها این دعا را شنیده‌ایم که الهی عمر با برکتی داشته باشی، اسدزاده یکی از افرادی است که عمر با برکتی دارد و از این برکت ما را هم بی‌نصیب نگذاشته است.

او افزود: امیدوارم که عمر او دراز گردد تا بیش از گذشته از حضور ایشان در عرصه فرهنگ و هنر بهره‌مند شویم.

رجبی معمار در ادامه نشان سرو خانه هنرمندان ایران را به داریوش اسدزاده به پاس بیش از ۸۰ سال فعالیت هنری اهدا کرد.

نسیم خلیلی نویسنده کتاب «در بیابان سحر فرا می‌رسد کسی این را می‌داند» گفت: من از نه سالگی نوشتن را شروع کردم و اولین نوشته‌ام در رشد دانش آموز در سال ۱۳۶۹ منتشر شد و از آن زمان جنون نوشتن با من است و تا به امروز ۱۱ عنوان کتاب نوشته‌ام.

او افزود: در کتاب «در بیابان سحر فرا می‌رسد کسی این را می‌داند» تلاش کرده‌ام مسائل بغرنج جهان امروز را بازتاب بدهم و در کنار آن گوشه چشمی نیز به خاطرات دهه ۶۰ ٬ جنگ، رنج و شادی داشته‌ام. تروریسم تاثیر بسیار تلخی بر روی بافت اجتماعی جهان گذاشته است و در این رمان زن روان پریش پرشوری تلاش می‌کند با نوشتن به آرامش برسد از این رو در آتشکده قدیمی در روستایی کویری در یزد معتکف می‌شود و شروع به نوشتن می‌کند.

خلیلی ادامه داد: من در این کتاب تلاش کرده‌ام تاریخ اقلیمی که در آن زندگی می‌کنم را بنویسم. امیدوارم مخاطب من با خواندن این کتاب که حس و عاطفه‌ام را در آن به ودیعه گذاشته‌ام بتواند تمام مکان‌هایی که در این کتاب درباره آن‌ها نوشته‌ام را با سفر به یزد ببیند و این کتاب راهنمای خوبی برای سفر به یزد باشد.

در ادامه نشست جهانبخش سلطانی در سخنان کوتاهی با یادآوری خاطرات خوبی که با داریوش اسدزاده داشته گفت: رسالت هنرمند این است که به جهان زیبا نگاه کند و زیبا خلق کند این وظیفه است که خداوند بر دوش ما گذاشته است و داریوش اسدزاده توانسته به وظیفه خود عمل کند.

بهمن دان نیز در این نشست گفت: داریوش اسدزاده تاریخ زنده سینما و تئاتر ایران است و من شانس این را داشتم که در مجموعه تلویزیونی محاکمه با داریوش اسدزاده همبازی باشم. سوال‌هایی درباره بازیگری داشتم که پشت صحنه از او پرسیدم و او به خوبی من را راهنمایی کرد. اگر در این مجموعه به خوبی توانستم نقشم را بازی کنم مدیون اسدزاده هستم و به خاطر تمام چیز‌هایی که از او آموختم قدردانش هستم.

مرتضی حسینی ویراستار کتاب «خاطرات تهران» نیز در سخنانی کوتاه گفت: ما در نگارش و ضبط تاریخ شفاهی در مقایسه با سایر کشور‌ها بسیار عقب هستیم و داریوش اسدزاده از منابع دست اولی تاریخ شفاهی ایران است. تاریخ رسمی را همواره فاتحان می‌نویسند، اما هر یک از ما می‌توانیم نگارنده تاریخ شفاهی باشیم و برگ برگ این نوشته‌ها کمک می‌کنند تا به تاریخ واقعی دست یابیم.

نظرات بینندگان