روزنامه الصباح الجدید نوشت: شاید بتوانیم دلایل حمله احمدی نژاد به روحانی در زمان حاضر را در چارچوب این محاسبات نفسیر کنیم:
۱-فشارهای متقابل: رئیس جمهور سابق ایران تلاش میکند از طریق این انتقادها در واقع پاسخی به دولت حاضر و مقامات آن بدهد؛ چرا که آنها دلیل اصلی مشکلات موجود از جمله بیکاری و تورم را سیاستهای نادرست دولت احمدی نژاد میدانند، که در زمان خود از عواید هنگفت فروش نفت برای حل مشکلات اقتصادی و بالا بردن سطح زندگی مردم استفاده نکرد. بلکه با اجرای برنامههای اجتماعی نادرست تاثیرات منفی زیادی بر اقتصاد گذاشت.
۲-حمله غیر مستقیم: احمدی نژاد تلاش میکند به این مساله اشاره کند که نظام بیشترین مسئولیت را در بحرانی شدن اوضاع اقتصادی ایران دارد؛ از این جهت که سهم زیادی در رسیدن روحانی و جریان اعتدال گرای او به ریاست دوباره دولت در سال ۲۰۱۳ داشته است.
به گزارش «انتخاب»، این روزنامه عرب زبان ادامه داد: طبق دیدگاه احمدی نژاد، تمایل نظام برای انتخاب روحانی بعنوان رئیس جمهور که در خودداری از فشار بر جریان اصولگرا برای به تفاهم رسیدن بر سر انتخاب یک نامزد واحد نمایان میشود، علت اصلی پیروزی روحانی بوده است.
به عبارت دیگر، احمدی نژاد تلاش میکند با طرح انتقادات خود نسبت به دولت روحانی، در واقع مشکلات کنونی را به سیاستهای نظام بازگرداند و نه به اقدامات سیاسی دولت.
۳-نیتهای هسته ای: مساله قابل توجه ان است که رئیس جمهور سابق ایران طی انتقادات خود به دنبال آن است که پیشرفت چشم گیر ایران در برنامههای هستهای را به دوران ریاست جمهوری خود نسبت داده و آن را موفقیتی میداند که حاصل این دوران است. در نظر احمدی نژاد، این پیشرفت پس از رسیدن به توافق هستهای متوقف شده است.
۴-اتهامهای مستقیم: احمدی نژاد همچنین به متهم کردن روسای دستگاه قضای ایران و مجلس، ادامه میدهد؛ بویژه پس از صدور حکم زندان برای معاون سابق او، حمید بقایی به اتهام اختلاس.
حدود تنش: تحلیلگران بر این عقیده هستند که احمدی نژاد در پی آن است تا با بهره گیری از بحرانهای متعددی که ایران با آن مواجه است، برای تقویت جناح خود در داخل نقشه قوای سیاسی استفاده کند. به عبارت دیگر، وی میکوشد تا در توازنهای قوا در داخل جریان اصولگرا، به نفع جناحی که خود رهبری آن را به عهده دارد، تغییری ایجاد کند. با این حال، به نظر نمیرسد که فشارهای رئیس جمهور سابق به دولت کنونی، پیامدهای مثبتی برای جایگاه جناح سیاسی وی داشته باشد.
اعتراضات اخیر در ایران نشان داد که تظاهر کنندگان توجه چندانی به جدا کردن قوای سیاسی و جریانهای مختلف نداشتند، به این اعتبار که اختلافات بین این قوا چندان زیاد نیست.
محمود احمدی نژاد به نوبه خود در تعامل با مشکلات اقتصادی که از مدتها پیش آغاز شده و در زمان حاضر به اوج خود رسیده است، شکست خورد، به نحوی که این مساله موجب سوال از وی در مجلس شورای اسلامی شد.
علاوه بر اینکه پیشرفت در برنامههای هستهای در زمان احمدی نژاد به دلیل تصمیمات نظام بود، به این ترتیب، نقش احمدی نژاد در این مورد نیز کمرنگ میشود؛ چرا که وی تنها اجرا کننده سیاستها در دو سطح داخلی و خارجی در این باره بوده است.
در نهایت، شاید بتوان گفت: انتقادات شدیدی که احمدی نژاد مطرح میکند، به معنای شروع مرحله جدیدی است که طی آن شاهد افزایش درگیریهای سیاسی در داخل ایران، در سایه بحران اقتصادی خواهیم بود؛ آنچه که تحریمهای جدید آمریکا یکی از مهمترین متغیرهای اثرگذار در شدت یافتن آن است.
اخیراً رئیس دولتهای نهم و دهم تلاش کرد از فرصتهای به وجود آمده، استفاده ابزاری کند تا از یکطرف بر کارنامه پرتخلف خود سرپوش بگذارد و از طرف دیگر از رئیسجمهور به تصریح بخواهد که از ریاست جمهوری کنارهگیری کند. پیش از این هم برخی افراد که از مواهب همراهی با وی برخوردارند، بارها شعار دادهاند «میجنگیم، میمیریم، ایرانو پس میگیریم»!