در هفتههای اخیر، افکار عمومی جهان و به ویژه آنها که پیگیر مسایل سیاسی بینالمللی هستند، تحت تأثیر دو جریان و دو اتفاق بیشترین خبر را منتشر کردند. ماجرای جمال خاشقجی و قتل فجیع او در کنسولگری عربستان در استانبول و دیگری انتخابات میان دورهای آمریکا که محکی بود برای ارزیابی عملکرد رئیس جمهور عجیب و غریب بزرگترین اقتصاد دنیا توسط مردم این کشور.
هر دو ماجرا به شکلی بر دردسرهای دونالد ترامپ افزود و اشتلمهای او را بخصوص درباره برقراری شدیدترین تحریمها علیه ایران کماثر کرد.
ماجرای اوّل البته میتوانست عواقب سنگینتری هم داشته باشد امّا تاجر مسلکی رئیس جمهور برجساز بر شخصیّت او به عنوان کسی که سکاندار سیاست مهمّترین کشور مدعی دمکراسی و حقوق بشر است چربید و نشان دادکه در عصر جدید دمکراسی مدرن میتوانید با پرداخت صورتحساب آن، دست به هر اقدامی بزنید حتی اگر دمکراسی و حقوق بشر را به سخره بگیرید. هرچند این بار صورتحساب خیلی سنگین از کار درآمد. درباره قتل فجیع منتقد عربستانی روزنامه واشنگتن پست، اخیراً یک خبر تازه هم مورد توجه قرار گرفت و آن اینکه مهمترین دلیل قتل او آن هم با این شیوه غیرمعمول نه همه آن چیزی بوده است که تا به حال مطرح شده بود بلکه لو دادن منبع تغذیه یک شبکه تلویزیونی تازه تأسیس ایرانی در لندن بوده که با گشادهدستی و با پرداختهای سخاوتمندانه، جمعی از خبرنگاران مخالف ایرانی مقیم خارج را به استخدام درآورده و یک شبکه ۲۴ ساعته را تحت عنوان ایران اینترنشنال در لندن راه انداخته تا مطابق سیاستهای بنسلمان علیه جمهوری اسلامی فعالیّت کنند.
براساس افشاگری روزنامه معروف گاردین که مهمترین روزنامه انگلیس است، دولت عربستان ۳۳۰ میلیون دلار صرف راهاندازی این شبکه کرده و سعیدالقحطانی دست راست بنسلمان واسطه این اقدام بوده و روزنامه گاردین افشا کرده که یک منبع موثق این اطلاعات را در اختیار روزنامه قرار داده است. گاردین البته در ابتدا نام منبع خود را اعلام نکرد اما پس از قتل فجیع خاشقجی خبرنگار این روزنامه افشا کرد که این منبع همین فرد بوده و به همین علت هم به قتل رسیده است. نکته جالب ماجرا اما این است که این خبرنگار یک نویسنده ایرانیتبار به نام سعید کمالدهقان است که حالا خود او هم در معرض تهدید قرار گرفته است. به هرحال یک خبرگار ایرانی در یک روزنامه انگلیسی حتی اگر با جمهوری اسلامی زاویه هم داشته باشد به هرحال یک ایرانی است و وجدانش قبول نمیکند که یک شاهزاده جوان سعودی که نیتهای بلندپروازانه و توسعهطلبانه و البته شریرانهاش بر علیه ایران بر کسی پوشیده نیست با پول نفت به فعالیتهای خرابکارانهاش ادامه دهد و از هیچکس هم صدایی برنیاید.
در انتخابات اخیر آمریکا هم دیدهایم که بسیاری از ایرانیتبارها، حتی آنها که دل خوشی از جمهوری اسلامی ندارند بر علیه ترامپ و سیاستهای مهاجرتی ضدایرانیاش شوریدند و تحقیر این رئیس جمهور نژادپرست علیه ایران را تاب نیاوردند و لااقل در انتخاب اعضای مجلس نمایندگان بر علیه او و حزبش رأی دادند.
حرف اصلی این مقال پس از ذکر این مقدمات و بیان مصادیقی از ماجرای خاشقجی و افشاگری گاردین و نقش یک خبرنگار ایرانی تبار در این ماجرا و نیز مشارکت گسترده اکثریت ایرانیان و ایرانی تبارها در انتخابات آمریکا و مخالفت آنان با سیاستهای ضد ایرانی ترامپ، یک نکته بسیار مهم است و آن اینکه صرفنظر از گروهی که به هر قیمتی حاضرند برای مخالفت با جمهوری اسلامی و کمک به براندازی آن، هر هزینهای را برجان هممیهنان خود بخرند و هر تحقیری را روا بدارند اکثریتی از ایرانیان هستند که در خارج از کشور عرق ایرانی و حب وطن دارند و حاضر نیستند تحقیر را تحمل کنند و توجه به این ظرفیت قابل توجه که متأسفانه در بسیاری از موارد در داخل کشور با تنگ نظری نادیده گرفته شده، بسیار لازم و ضروری است تا به خوبی از آن استفاده کنیم و با استفاده مطلوب از این ظرفیت فراوان اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی و رسانهای و حرکت در مسیر جذب آنان بامدارا و تعامل براساس سیاست راهبردی جذب حداکثری و دفع حداقلی، در شرایط جنگ تمام عیار دشمنان این ملک و ملت، قدرت و توان مواجهه و مقاومت خود را افزایش دهیم. اینکه حجم و اندازه این ظرفیت تا چه حد گسترده است و در چه حوزههایی میتواند به کارآید و چه گرههایی را میتواند بازکند حرف و سخن بسیار است. مصادیق فراوانی را نیز میتوان برشمرد که مجالی بسیار بیشتر از این مقال میطلبد و این سخن تنها اشارهای کوتاه و گذرا به ضرورت توجه بیشتر و بهتر به این ظرفیت عظیم به ویژه در حوزه اقتصادی و نخبگانی است.
نویسنده : فتح الله آملی