هر صنعتی تلاش دارد اثرات مخرب محصولات خود را به منظور اجتناب از مسئولیت های حقوقی آتی کم اهمیت جلوه دهد و از این جهت شرکت های بزرگ داروسازی نیز هیچ تفاوتی با آنها ندارند.
در طول چند دهه ای که از مطالعه ریشه ای تر من پیرامون مسائل مربوط به واکسن ها می گذرد – اتفاقی که البته برای بسیاری از بیماران آسیب پذیر من خیلی دیر رخ داد - شاهد تبلیغات فراگیر شرکت های بزرگ دارو و واکسن سازی بوده ام که به دروغ و مکرر تاکید کرده اند که تمام واکسن ها ایمن ، موثر و برای سلامت عمومی ضروری هستند.
طی این مدت فهمیده بودم که استادان من دردانشکده پزشکی مینه سوتا مطالبی را درباره ایمنی و کارآمدی ادعایی کارزارهای واکسیناسیون دسته جمعی به ما دانشجویان ساده دل می آموختند که احتمالا استادان خودشان به آنها آموخته بودند؛ استادانی که فقط افسانه های تاریخی مربوط به آبله گاوی، آبله مرغان و افسانه های اولیه درباره سالک و سابین و واکسن های معمولا شکست خورده و حتی تجربیات مصیبت بارشان با واکسن های فلج اطفال را شنیده بودند.
همچنین از میانه دهه 1960 به این مظنون شدم که استادان ما نیز هر چه می گذشت بیشتر زیر نفوذ فساد صنایع داروسازی و همپالگی های وال استریتی آنها قرار می گرفتند که سودهای شرکتی هنگفتی را که از فروش مقادیربیشتر و بیشتری از داروها و واکسن های وابستگی آور و به طور فزاینده ای گران قیمت، دارای حق امتیاز تولید و مصنوعی از آن خود می کردند.
اگر نخواهم انصاف را درمورد اساتید اکنون درگذشته ام زیر پا بگذارم، باید بگویم که در آن زمان تعداد داروهای موجود بسیارکمتر بود و در آن سال ها (1968-1964) تنها تعداد انگشت شماری از واکسن های مسموم کننده در بازار وجود داشت.
من در حدود 20 سال گذشته را در یک منطقه روستایی زیرفشار در مینه سوتا به کار پزشکی خانواده اشتغال داشته ام. طی این مدت وقت و انرژی بیشتری را صرف فهمیدن این کرده ام که چرا و چگونه پزشکان دانشگاهی که کتاب های درسی دانشکده پزشکی مرا نوشته بودند نیز - بدون شواهد اقناع کننده ای- به ما دانشجویان تاکید می کردند که واکسن ها همیشه ایمن و کارآمد هستند. نویسندگان این کتاب های درسی نیز احتمالا کشمکش منافع قابل توجه و اعلام نشده ای را با منافع شرکتی داشته اند؛ شرکت هایی که با تبلیغات خود ما دانشجویان ساده دل پزشکی را متقاعد می کردند که به تجویزکنندگان مادام العمر و وفادار داروها و واکسن های آنها تبدیل شویم.
البته در آن زمان درباره چندین ماده اولیه زیانباری که در تک تک دوزهای واکسن ها وجود دارد یا اثرات تزریق معجونی از آمیزه چند واکسن (یا دارو) به طور همزمان به ماهیچه های کوچک یک طفل یا کودک نوپا چیزی به ما آموزش نمی دادند. اما دانشجویان به خصوص دانشجویان پزشکی در به پرسش گرفتن قدرت شهرتی ندارند، به خصوص وقتی که مراجع این قدرت، استادان محترم و شناخته شده (و معمولا متفرعن) بودند.
این دانشگاهیان برای ما دانشجویان پزشکی توضیح نمی دادند (و شاید خودشان نیز این را نمی فهمیدند) که آمارهای «ریسک نسبی» تعمدا فریبنده از زیر دست آمارسازان شرکت های داروسازی بزرگ خارج می شود و اینکه این آمارها مرتبا، تعمدا و از روی تقلب، موثر و ایمنی محصولاتشان را بیشتر از میزان واقعی نشان می دادند (این محصولات تنها شامل واکسن های آنها نیست، بلکه داروهای تجویزی وابستگی آور آنها را که مکررا موجب اثرات جانبی جدی و در نتیجه توقف استفاده از آنها شده نیز در بر می گیرد.)
پس ما معلمان آینده ساده لوح که هم اندازه بیماران آتی خود ساده لوح بودیم - و به سادگی گول این لقمه چرب را می خوردیم- شستشوی مغزی شدیم و به کارتل های داروسازی بزرگ غیرقابل اعتماد و تبلیغات «موثق» آنها که می گفتند این فعالیت ها برای کسب و کار بسیار خوب است اعتماد کردیم. معمولا بیشتر مردم در برابر دستورهای آمرانه پزشک جماعت فرمانبردار هستند و بیمارانشان نیز از این نظر تفاوتی ندارند.
سپس بعد از آنکه دوران دانشجویی، انترنی و رزیدنتی ما به پایان رسید و مراجع پزشکی خصوصی و انتفاعی مختلفی ما را به استخدام خود درآوردند، دریافتیم که درمانگاه های ما پول زیادی در می آورند، چرا که بیمارانشان را وا می دارند تا کودکانشان را که قبلا سالم بودند در مراجعات بعدی برای انجام امتحانات «سلامت کودک» و دادن آمیزه هایی اجباری و دوره ای از دوزهای مختلف واکسن های «سلامت کودک» همراه خود بیاورند. ما فقط با معصومیت و شادمانی کاری را می کردیم که در دانشکده به ما آموزش داده بودند و ندرتا چیزهایی را که به ما آموخته بودند زیر سئوال می بردیم.
اما مسئله جدی تر از همه این بود که به ما دانشجویان طی دوران تحصیل، هرگز ایمنی شناسی یا حتی علوم پایه بیشتری در زمینه «کارآمدی» واقعی واکسن ها چیزی آموزش داده نشده بود. خود من تنها زمانی دست به کار تلاش برای درک کامل آنچه که درباره واکسن ها آموخته بودم شدم که طفل 4 ماهه یکی از خویشاوندان نزدیکم بعد از دریافت واکسن های سلامت کودک خود، اندک اندک علائمی از مشکلات ایمنی را از خود نشان داد (و در نهایت تشخیص داده شد که این کودک به سندروم آسپرگر مبتلا شده). تنها آن موقع بود که من سرانجام شروع کردم به شنیدن و اعتماد کردن به حرف های بسیاری از والدین که به حق از اینکه کودکانشان در نتیجه تزریق واکسن بیمار شده یا جانشان را از دست داده بودند، خشمگین و عصبانی بودند.
بعد از شنیدن ماجرای چندین کودک آسیب دیده از تزریق واکسن ها، بیشتر و بیشتر از این واقعیت عصبانی شدم که بسیاری از والدین – که کودکان و جان آنها برای همیشه در نتیجه آسیب های ناشی از واکسن ها لطمه وارد شده بود- عملا از رویه های پزشکی قبلا مورد اعتمادی خشمگین شده بودند که واکسن هایی به کودکان آنها صدمه زده بود و در چهارچوب این رویه ها به آنها تزریق شده بود.
بیماری های ناشی از تزریق واکسن ها البته ناهنجاری هایی «ایاتروژنتیک» هستند که به عنوان بیماری هایی دسته بندی می شوند که «عامل آنها پزشکان، داروهای تجویزی، واکسن ها یا جراحی های پزشکان هستند.» همانطور که انتظار می رود هر صنعتی تلاش دارد اثرات مخرب محصولات خود را به منظور اجتناب از مسئولیت های حقوقی آتی کم اهمیت جلوه دهد و از این جهت شرکت های بزرگ داروسازی نیز هیچ تفاوتی با آنها ندارند.
با این همه اما صدای کارتل ها، انجمن های تجاری حرفه ای، لابی گران شرکت های بزرگ دارو سازی و رسانه های جریان اصلی که از کمک های مالی این شرکت ها برخوردارند آنقدر بلند است که به سادگی فریادهای امثال ما را که تلاش داریم خطرات متعدد مواد اولیه زیانباری را که در اکثر واکسن ها به کار می رود به گوش مردم برسانیم، در خود خفه می کند.